از منظر جامعه شناسی سیاسی انتخابات، ما در ایران در حال عبور از رفتار های سیاسی تبعی و توده ای به سمت رفتار های سیاسی مبتنی بر عاملیت شهروندان و بطور مشخص طبقه متوسط شهری هستیم.گسترش آموزش رایگان، حضور زنان در جامعه و سیاست، گسترش شهرنشینی، افزایش شهرک های صنعتی، رشد حاشیه نشینی، تحول در روستانشینی، انقلاب ارتباطات، رشد بخش خصولتی و برخی تحولات دیگر ایران را در قیاس با چند دهه قبل باز هم مدرن تر و صنعتی کرده است.
در چنین جامعه ای عاملیتAgency رشد می کند و باید بعد از رشد در عرصه اجتماعی به عرصه سیاسی راه یابد. این عاملیت را بوضوح می توان در طبقه متوسط شهری دید.اما نظام انتخاباتی و سیاسی هنوز طرحی برای میدان دادن به این عاملیت ندارد. طرح کلان انتخاباتی آن هم چنان بر مدار بیعت توده با کسانی است که نظام آنها را تایید صلاحیت کرده است. لذا طبقه متوسط شهری در فقدان فضایی برای بروز دادن عاملیت خود سرخورده شده و میل به مشارکت ندارد.
مهم ترین زنگ خطر انتخابات مجلس 1402 مشارکت پایین طبقه متوسط شهری است. این طبقه لنگرگاه ثبات در جوامع مدرن است. حتی اگر در جایی از دموکراسی استقبال نکرده ولی طرفدار ثبات و صلح بوده است. دوام و قوام بوروکراسی و شهرنشینی و توسعه اقتصادی منوط به نقش آفرینی طبقه متوسط است. اصلاح طلبان برای دو دهه نماینده سیاسی طبقه متوسط شهری و صنعتی بودند و حالا با خروج آنها از سیاست طبقه متوسط نماینده سیاسی در حاکمیت و ساخت قدرت ندارد.
این وضعیت پیامد های متعددی دارد و مهم ترین آن همانا ظهور نیروهای قومی و مذهبی رادیکال و باندهای ثروتی است که می خواهند با تکیه بر ثروت رانتی در سیاست نقش آفرینی کنند.غیبت ادامه دار طبقه متوسط در انتخابات باعث خواهد شد این نیروهای نوظهور به تدریج قدرت سیاسی خود را افزایش دهند. در نتیجه ثبات سیاسی هم می تواند بواسطه فعال کردن برخی شکاف ها توسط این نیروها در معرض خطر قرار گیرد.
تغییرات جمعیتی، قومی و مذهبی در برخی شهرهای بزرگ و مراکز استان زمینه مساعدی برای بروز و ظهور نیروهایی فراهم آورده است که با عدم مشارکت طبقه متوسط شهری قدرت گرفته اند. ممکن است شکاف های قومی و مذهب در غرب و شرق کشور بواسطه حضوزر این نیروهای جدیدفعال شوند.