توس، شهری تاریخی در استان خراسان رضوی که در ۲۰ کیلومتری شمال غربی مشهد واقع شده است. آثارباستانی این شهر، مخصوصا کهن دژ، پس از قرن ها، هنوز به جا مانده است. به لحاظ اجتماعی و سیاسی، توس به عنوان شهری مهم شناخته می شده که در قرون گذشته زادگاه برخی از چهره های مهم فرهنگ و اندیشهٔ ایران زمین، از جمله: جابر بن حیان، دقیقی، فردوسی، شیخ توسی، اسدی توسی، محمد غزالی، خواجه نظام المک توسی و خواجه نصیرالدین توسی بوده است. همچنین در نزدیکی آرامگاه فردوسی ، مقبرة الشعرا قرار دارد که آرامگاه شاعرانی همچون احمد گلچین معانی، عماد خراسانی، ذبیح الله صاحب کار، محمد قهرمان و غلامرضا شکوهی است.این شهر یک بار در طی حملهٔ مغول، و بار دیگر توسط تیموریان تخریب، و بسیاری از مردمان اش به قتل رسیدند.طوس در تاریخ ۲۶ آبان ۱۳۷۵ با مجموعه ارگ و برج و بارو با شماره ۱۷۵۸ در فهرست آثار ملی ایران ثبت شده است.نزدیکی توس به شهر مشهد از امتیازات این شهر است که باعث شده گردشگران مشهد ضمن زیارت حرم امام رضا، از این شهر باستانی هم دیدن کنند.
تاریخچهٔ شهر توس
از نوشته های مورخان یونانی برمی آید که در دورهٔ هخامنشیان شهر توس به نام «سوسیا» (Susia) یاد می شد و یکی از پایتختهای ایالت پارت در شمال شرقی ایران و منطبق بر استان خراسان امروزی بوده است: برخی از محققان بر این باورند که سوسیا همان توس امروزی است.تاکنون دربارهٔ نام توس وجه تسمیهٔ دقیقی ابراز نشده، ولی «بارتلمه» برای واژهٔ tusa ریشهٔ taos را پیشنهاد داده است. این ریشه دارای دو معنی «خالی» و «رها» است.این نام هم بر پهلوانی ایرانی و هم بر منطقه ای در خراسان اطلاق می شود. توس یکی از شانزده سرزمین مهم و مقدسی بوده که در کتاب دینی ایرانیان اوستا از آن به نام «اُوروِ» یاد شده است. نام توس تا دورهٔ ساسانی مشخصاً در متون و منابع نیامده و در کتیبه های دورهٔ هخامنشی، شهرهای شمال شرق کشور با نام ایالت پرثوه، جزئی از قلمرو امپراتوری هخامنشی آمده است. در دورهٔ اشکانی نیز نامی از این شهر در دست نیست؛ اما در دورهٔ ساسانی جز چند مورد که حوادثی در این شهر اتفاق می افتاده، تاریخ این شهر را باید در لابه لای حوادث و تاریخ منطقهٔ خراسان جستجو کرد.در یکی از بخش های اوستا نام توس، پسر نوذر به عنوان یلی جنگجو آمده است که در برابر پسرانِ دلیرِ ویسه می جنگد و از ایزدبانو «اردویسور اناهید» تقاضای یاری می کند. پس از آن، بیشتر فردوسیِ توسی است که نام این دیار را بارها در شاهنامه گنجانیده، و به گفتهٔ او سام نیای رستم در کنار کشف رود توس با اژدهایی جنگیده و آن را کشته است. کیکاووس نیز گنجی به نام عروس در توس پنهان داشته که چون نوبت به کیخسرو رسیده او به گودرز گفته است تا آن را به پهلوانان ایران، چون زال و گیو و خداوند رخش (رستم) ببخشد. بالاخره یزدگرد رام گر یا اثیم (یزدگرد یکم شاهنشاه ساسانی)، که پدر بهرام گور بوده، به روایت فردوسی در کنار چشمهٔ سو توس بر اثر جفتهٔ اسبی آبی کشته شده است. اما این همه، پیش از آن که اهمیت تاریخی داشته باشد خبر از اهمیت توس در عهد باستان می دهد.واژهٔ توس در قرن دهم م. به مجموعه ای از چندین پارچه آبادی و روستاهااطلاق می شد (معجم البلدان توس را شامل ده هزار پارچه آبادی دانسته است) و کوره (ده) نوقان و کوره (ده) تابران و روستای سناباد که امروزه در داخل شهر مشهد واقع شده اند جزو منطقه توس به شمار می آمد که در سال ۸۰۹ م. هارون الرشید و در سال ۸۱۸ م. علی بن موسی الرضا پیشوای هشتم شیعیان در آن مدفون گردید، جغرافی دانان آن جا را ولایت توس می نامیدند که همه دشت (فلات) مشهد فعلی را در برمی گرفت و روستای توس از همه آن ها آبادتر بود.در زمان جغرافیانویسان عرب شهر توس به واسطهٔ رونق و ترقی نیشابور اهمیت درخوری نداشت. توس هم مانند نیشابور به دست تولوی پسر چنگیزخان خراب و در زمان اوغدی (اوکتای) جانشین چنگیز به تجدید عمارتش پرداختند و از آن به بعد چند مرتبه مقر فرمانروایان مغول شد. پس از سقوط مغولهای ایران، توس با قوچان و کلات و ابیورد و نسا و واحهٔ مرو در جزو قلمرو دولت کوچکی که امیر ارغونشاه رئیس طایفهٔ جون غربانی تشکیل داده بود درآمد، پس از ارغونشاه پسرانش محمدبیگ و علی بیگ جانشین پدر شدند. علی بیگ در سال ۱۳۸۲ م. مجبور به اطاعت از تیمور شده بعد وی را به فرغانه اعزام و در سال بعد کشته ساختند.در سال ۱۳۸۹ م. پس از شورشی، مردم توس را قتل عام کردند و در این رویداد حدود ده هزار نفر کشته شدند. بازسازی عمارت قلعهٔ توس پس از فوت تیمور و در سال ۱۴۰۵ م. انجام گرفت. در دوره های بعد، نام توس را با نام مشهد یک جا می برند، مشهد تدریجاً به واسطهٔ اهمیت مذهبی خود شهر توس را تحت الشعاع قرار داده و پایتخت خراسان گردید.
جاذبه های گردشگری شهر توس
توس جاذبه های گردشگری و تاریخی بسیاری دارد و می توان گفت در شهر مشهد، بعد از حرم امام رضا (ع) دومین منطقه در شهر است که به واسطه جاذبه های گردشگری اش مسافران زیادی را به سوی خود می کشد. مهمترین جاذبه گردشگری شهر توس آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی است.شهر توس به دلیل قرارگیری در حاشیه رودخانه در دوره های تاریخی مکان بسیار مناسبی برای زندگی و کشاورزی بوده است. با شنیدن نام شهر توس بیشتر از هرچیزی یاد فردوسی در ذهن تداعی می شود جاذبه های دیگری نیز دارد که برخی از آنها نیز در فهرست آثار ملی به ثبت رسیده اند.
آرامگاه فردوسی
بنای آرامگاه فردوسی یکی از زیباترین مقبره های ایران و جاهای دیدنی توس است که در طول زمان تغییرات زیادی کرده است و معماران بزرگی برای طراحی بنای مقبره شاعر بزرگ ایران طرح هایی ارائه کرده انددر ۲۸ کیلومتری غرب روستای پاژ، آرامگاه یکی از بزرگان این آب و خاک و احیاکننده زبان پارسی، «ابوالقاسم فردوسی» است. فردوسی، شاعر حماسه سرای ایرانی، در سال ۳۲۹ هجری قمری چشم به جهان گشود. وی در خانواده ای دهقان بدنیا آمد، دهقانان در طبقه اشراف در عصر ساسانی بودند که از نظر اعتبار و ثروت در درجه دوم کشور قرار داشتند.از زندگی فردوسی قبل از سرودن شاهنامه اطلاعات درستی در دسترس نیست، بر اساس برخی روایات اولین پسر او در سال ۳۵۹ هجری قمری به دنیا آمد، از همسر فردوسی اطلاعات درستی در دسترس نیست و بسیاری از پژوهشگران از جمله محمدتقی بهار، زنی که در ابتدای داستان بیژن و منیژه از آن یادشده است را همسر فردوسی می دانند. در برخی از روایات به این مسئله اشاره شده که وقتی فردوسی ۶۷ ساله بود پسر ۳۷ ساله خود را از دست می دهد و از این موضوع بسیار آزرده می شود و در برخی از اشعارش به این مسئله اشاره شده است.بر اساس مدارک موجود از شاهنامه ابومنصوری، فردوسی شاهنامه را از سی سالگی سرود، ولی با توجه به استعداد این شاعر می توان در نظر داشت که او از سنین نوجوانی مشغول به این کار بوده است. در شاهنامه بخشی از اشعار، متعلق به دقیقی است که خود فردوسی هم به این مسئله اشاره داشته است و بقیه شاهنامه که سروده شخص اوست، اصل شاهنامه به شمار می رود.فردوسی داستان هایی را در عصر منصور بن نوح، امیر سامانی، سروده بود. سپس در حدود سال ۳۷۰ هجری قمری، در روزگار نوح دوم پسر منصور و پس از مرگ دقیقی، به نظم درآوردن متن شاهنامه ابومنصوری را شروع کرد. احتمال این موضوع زیاد است که دقیقی به دستور شاه سامانی کار نظم شاهنامه را شروع کرده بود. به همین دلیل، فردوسی برای دنبال کردن کار دقیقی، به بخارا پایتخت سامانیان، سفر کرد تا هم دستور ادامه کار را از شاه سامانی بگیرد و از پشتیبانی مالی او برخوردار شود و هم این که از نسخه ای از شاهنامه منثور ابومنصور محمد بن عبدالرزاق استفاده کند؛ اما بعد از این که دوستی از همشهریانش دست نویسی از این منبع را در دسترس او گذاشت، از این کار صرف نظر کرد و کار را در شهر خود شروع کرد. امیرک منصور، فرزند ابومنصور محمد بن عبدالرزاق فردوسی را ازنظر مالی پشتیبانی کرد، اما این دوران طولی نکشید و امیرک منصور کشته شد.در آخر شاهنامه در سال ۳۸۴ هجری قمری به پایان رسید و اولین ویرایش این اثر ۱۶ سال پس از این تاریخ به اتمام رسید و بخش هایی هم به شاهنامه اضافه شد.
حقایق آرامگاه فردوسی
۱. پیکر فردوسی را به دلیل شیعه بودن به قبرستان راه ندادند و به همین دلیل در باغ شخصی خود او، در شهر تابران توس دفن شد.
۲. در مقدمه شاهنامه بایسنقری ساختن اولین مقبره برای فردوسی را به «ارسلان جاذب» نسبت داده اند.
۳. صدسال بعد از مرگ فردوسی این بنا همچنان برپا بود و در حمله غزنویان بنا آسیبی ندید.
۴. در سال ۶۴۱ هجری قمری، «امیر مغول» تصمیم گرفت تا برای بنای قلعه ای در طوس، آرامگاه را ویران کند و از مصالح آن در ساخت قلعه استفاده کند.
۵. در دوران حکومت «غازان خان» شخصی به نام «امیر ایسن قتلغ» ساختمانی در نزدیکی مقبره بنا کرد و خانقاهی هم در کنار آن قرار گرفت. قبل از به پایان رسیدن این بنا، امیر ایسن درگذشت.
۶. تا نیمه دوم قرن هشتم، آرامگاه فردوسی در کنار قبر محمد غزالی و معشوق توسی در بخش شرقی توس بود.
۷. عبیدالله خان ازبک در حمله به خراسان، بنا به تعصبی که بر ضد شیعیان داشت، دستور ویرانی آرامگاه فردوسی را داد.
۸. خانیکوف، «پژوهشگر و کنسول روس» در بازدید از توس، نشانی از آرامگاه ندید؛ اما با نگاهی به گزارش کرزن انگلیسی، آرامگاه فردوسی تا حدود سال ۱۲۵۴ هجری شمسی آشکار بوده است، اما پس از آن، گندمزاری روی آن را پوشاند.
۹. عبدالوهاب آصف الدوله (والی خراسان) از طرف ناصرالدین شاه به جستجوی آرامگاه فردوس رفت و با راهنمایی چند فرانسوی که از توس دیدن کرده بودند، موفق به پیدا کردن آرامگاه شد.
۱۰. تصمیم ساخت بنایی باشکوه و درخور فردوسی گرفته شد و تا شروع ساخت بنایی عظیم، دو اتاق به صورت موقت نزدیک آرامگاه فردوسی بنا شد.
۱۱. محمدتقی بهار با تحریک حس وطن پرستی رضاشاه از او خواست تا بنای آرامگاه فردوسی را ترمیم کند و ساختمانی باشکوه در این منطقه با کمک های ملی بسازد.
۱۲. به پیشنهاد «ارباب کیخسرو شاهرخ» (نماینده زرتشتیان در مجلس)، انجمن آثار ملی برگه هایی چاپ کرد تا از طریق آن برای کمک مالی یا قرعه کشی برای ساخت آرامگاهی شایسته فردوسی، اطلاع رسانی شود و از مردم خواسته شد تا در این رویداد کمک کنند.
۱۳. تیمورتاش (دولتمرد ایرانی در عصر قاجار و پهلوی)، پیشنهاد بازسازی آرامگاه فردوسی را در مجلس پیشنهاد داد.
۱۴. کیخسرو شاهرخ مامور شد تا محل دقیق دفن فردوسی را پیدا کند، در آن زمان محل دفن فردوسی در باغی با مالکیت «حاج میرزا محمدعلی قائم مقام التولیه» بود. مالک باغ، این باغ را به رضاشاه پیشکش کرد و رضاشاه هم باغ را برای ساخت مقبره به انجمن واگذار کرد.
۱۵. «ارنست امیل هرتسفلد» (باستان شناس آلمانی) و کریم طاهرزاده بهزاد پیشنهاد طراحی مقبره را رد کردند و سرانجام طراحی این بنا به مسابقه گذاشته شد.
۱۶. نکته جالب اینجا است که خود هرتسفلد و طاهرزاده بهزاد در این مسابقه شرکت کردند و در کنار آن ها افرادی نظیر آندره گدار، نیکلای مارکف دیده می شدند.
۱۷. طرح طاهرزاده بهزاد در سال ۱۳۰۷ تصویب شد که سبک معماری آن، به سبک سرستون های هخامنشی بود.
۱۸. طرح بهزاد در میانه کار متوقف شد و از گدار فرانسوی خواستند که طرحی برای آرامگاه بزند. گدار از فرانسه طرحی فرستاد. تیمورتاش با اصرار طرح گدار را تغییر داد و سقفی هرمی بر بنا افزود. انجمن با این تصمیم تیمورتاش مخالفت کرد و بر این باور بود که سقف هرمی یادآور معماری مصر است.
۱۹. بار دیگر از طاهرزاده دعوت به عمل آمد تا طرحی جدید با در نظر داشتن طرح گدار ارائه دهد. طاهرزاده سقف پلکانی را جایگزینی مناسب برای سقف هرمی دانست.
۲۰. نقشه جدید آرامگاه در سال ۱۳۱۲ تصویب شد و با نظارت حسین لر زاده در سال ۱۳۱۳ به پایان رسید.
۲۱. این بنا بعدها دچار نشست شد و بازسازی و تعمیر آن به هوشنگ سیحون واگذار شد. بازسازی بنا در سال ۱۳۴۷ به پایان رسید.
۲۲. مساحت مجموعه آرامگاه فردوسی امروز برابر با ۶ هکتار است که دربردارنده باغ آرامگاه، استخر، یادبود فردوسی، ساختمان اداری، کتابخانه، موزه و آرامگاه شاعر بزرگ مهدی اخوان ثالث است. تندیس ضلع جنوبی مجموعه که حکیم ابوالقاسم فردوسی را نشان می دهد، اثر ابوالحسن صدیقی است که در جلوی استخر قرار دارد.
۲۳. ساختمان آرامگاه مساحتی برابر با ۱۰۴۳ مترمربع دارد و از همه سمت پلکان دارد. ساختمان بنا به شکل مکعب است و ارتفاعی برابر با ۱۸ متر دارد.
۲۴. در سمت غربی بنا دری است که قبل از بازسازی، ورودی اتاق آرامگاه بود و در سمت شرقی هم دریچه ای بود که بعد از بازسازی و انتقال مدفن به زیرزمین، بسته شد.
۲۵. در چهار طرف بنای مکعبی شکل، الواح مرمری به اندازه ۱٫۵ در ۴ متر دیده می شود که سروده های شاهنامه روی آن تراشیده شده است. این اشعار ۱۲ بیت هستند.
۲۶. برای ورود به بخش درونی آرامگاه باید از جبهه غربی وارد شد. پله های شمالی و جنوبی به زیرزمین و اتاق مدفن می رسند. روی دیوار پله ها، ۶ نقش برجسته سنگی دیده می شود که قبل از بازسازی در دو طرف اتاق مدفن قرار داشت.
۲۷. این نقوش برجسته شامل داستان هایی از جمله جنگ رستم، جنگ ایرانی ها و تورانی ها، نبرد رستم و سهراب می شود.
۲۸. در بخش میانی آرامگاه سنگ قبری از جنس مرمر با ابعاد یک متر در یک و نیم متر و ارتفاع نیم متر دیده می شود که محل دفن شاعر بزرگ ایرانی است.
۲۹. در سال ۱۳۸۴ بر اساس تصمیم دکتر بهروز احمدی، استراحتگاه و چایخانه آرامگاه، به موزه فردوسی تبدیل شد. در این موزه اشیایی با عناوین مختلف نگه داری می شود که از جمله آن ها باید به آثار سنگی دوران پیش از تاریخ کشف شده در دشت توس، سفالینه های دوره اسلامی، سکه های دوره اسلامی و تنگ ها، عطردان ها و پیه سوزها اشاره کرد.
در محوطه آرامگاه، مهدی اخوان ثالث شاعر مشهور ایرانی به خاک سپرده شده است، اخوان ثالث در سال ۱۳۶۹ از دنیا رفت و در نزدیکی مقبره فردوسی به خاک سپرده شد. مزار این هنرمند در بخش غربی مجموعه قرار دارد و تندیسی از او هم در بالای سنگ قبر دیده می شود. در سحرگاه ۱۹ مهرماه سال ۱۳۹۹ نیز پیکر استاد محمدرضا شجریان، خسرو آواز ایران، در جوار آرامگاه مهدی اخوان ثالث به خاک سپرده شد و به این ترتیب گنج های خاک طوس تکمیل شد.استاد شجریان از مفاخر موسیقی ایرانی به شمار می رود که در یکم مهر ۱۳۱۹ چشم به جهان گشود و در ۱۷ مهرماه ۱۳۹۹ پس از سال ها مبارزه با بیماری دار فانی را وداع گفت.
بقعه هارونیه
کاربری بنا
در هدف از احداث بنا و کاربری آن نیز اختلاف نظر وجود دارد، برخی این مکان را مدرسه یا خانقاه و همچنین مدفن امام محمد غزالی می دانند (قرن ششم) و برخی دیگر آن را مسجدی می دانند که بعد از هجوم مسلمانان به ایران بر روی آتشکده ساسانی ساخته شده است.از آنجا که در قسمت شمالی بنا، یک ردیف اتاق دیده می شود، این سوال در بیننده ایجاد می شود که این مکان باید محل تدریس و مکان علمی باشد، با این فرضیه می توانیم ارتباط اثر را با امام محمد غزالی دریابیم. چرا که امام محمد غزالی پس از آن که تدریس در نظامیه بغداد را نپذیرفت، در طوس ماند و همان جا خانقاهی برای صوفیان و مدرسه ای برای طلاب دایر کرد و شبانه روز خویش را به عبادت خدا و خدمت به خلق می گذراند. هنگامی که سرگرم این کار بود ناگهان اجلش فرا رسید و در طابران طوس که موطن وی بود بدرود زندگی گفت و در همان جا مدفون گشت. پس از اتمام مرمت ساختمان سازمان حفاظت آثار باستانی سنگ مقبره ای به عنوان یادبود امام محمد در جلو آن نصب کرده است.عبدالحمید مولوی با استناد به برخی منابع تاریخی، هارونیه را خانقاه خواجه عثمان بن هارون استاد معین الدین چشتی قطب صوفیه چشتی در هند می داند که به یادبود پدرش در قرن ششم خانقاهی در طابران طوس ساخته است. وی این نظریه را که بنا خانقاه و مقبره امام محمد غزالی بوده رد می کند چرا که مورخان و جهانگردانی که از قرن ششم و هفتم به بعد به طوس سفر کرده اند، مدفن غزالی را خارج از باروی شهر (قبرستان عمومی شهر) ذکر کرده اند، حال آن که بر طبق برخی منابع مکتوب، هارونیه داخل حصار طوس قرار داشته است.به هر حال این بنا که امروزه به نام بقعه هارونیه شهرت دارد و از جاهای دیدنی توس است، در نزد مردم به نام مقبره امام محمد غزالی شناخته می شود.
ویژگی و مشخصات معماری بنا
بنای مزبور که شباهت زیادی به آرامگاه سنجر در مرو دارد، کلا آجری است و هیچ گونه تزئین کاشی در آن به کار نرفته است و گنبد دو پوسته داشته، اما پوشش خارجی آن ویران گشته و در سال های اخیر، بازسازی شده است. دهانه گنبد داخلی حدود ۱۱/۳۰ متر و ارتفاع تیزه آن تا کف زمین، حدود ۲۲ متر است. بر سطح خارجی گنبد داخلی، اثرهایی از تیغه آجری دیده می شود که ساختمان دو پوش گنبد را به هم متصل می کرده است. دارای یک ورودی در سمت جنوب با سردر فوق العاده رفیع بدون تزئینات کاشی و تماما آجر است و گنبد خانه ای که در سطح وسیعی پوشیده است. چهار پلکان مارپیچ در گوشه ها و سه اطاق فرعی در ضلع شمالی است. درون گنبد ساده است مقرنس کاری هایی مربوط به دوره تیموری در رواق وسطی پشت ضلع شمالی گنبد خانه دیده می شود.نقشه مقبره به شکل چهارگوش است. در این بنای بلند و کشیده، طرحی از ویژگی های قرن هشتم هجری قمری بر جای مانده که از جمله می توان به خطوط عمودی و موازی نشسته بر سطح نما برای بلندتر و رفیع تر نشان دادن بنا و نیز طاق نماها و نورگیرها و فضای پر و خالی اشاره کرد. این بنای تعمیر شده، مشتمل بر ایوانی رفیع، دو لچکی و چهار ایوان صلیبی شکل در داخل و هم چنین پنجره هایی مشبک، نغول هایی به شکل عمودی و افقی، هشت طاق نما با قوس جناغی، سردابه و گنبد دو پوسته آجری به بلندی ۲۲ متر تا کف زمین است. در این ساختمان، معمار نه تنها با تعدادی طاق نما با قوس پنج و هفت و منفذهای ساده نورگیر و نغول های متعدد، یک سایه روشن ایجاد کرده، بلکه با این عمل، هم از بار دیوارها کاسته و هم به زیبایی بنا افزوده است.بنا، در گذشته سه ورودی داشته که امروزه ورودی شرقی و غربی آن مسدود شده و به صورت پنجره مشبک در آمده است. ورودی بنا که به سوی جنوب باز می شود، عبارت از یک ایوان کفش کن با قوس جناغی به ارتفاع ۱۵/۵۰ متر، عمق سه و عرض هشت متر است که در دو طرف آن، دو جرز پهن با دو طاق نمای کشیده و بلند و یک حاشیه پهن افقی ایجاد شده و در نبش هر یک از دو جرز، دو نیم ستون با آجر محکم برپا شده است.داخل بنا، طرحی چهارضلعی دارد؛ به این ترتیب که طول هر یک از اضلاع آن به ۱۱ متر می رسد. این مقبره، در واقع بنای سه طبقه ای شامل سرداب و دو طبقه دیگر است که مدخل سرداب آن در ضلع جنوب شرقی اتاق قرار دارد. در وسط هر ضلع بنا، ایوانی مزین به مقرنس گچی ایجاد گردیده و هر ایوان با عرض ۳/۷۵ متر و عمق ۲/۷۵ متر شکل گرفته و کف آن ها حدود ۴۰ سانتی متر از سطح اتاق بالاتر واقع شده است. در حد فاصل هر ایوان، علاوه بر دو جرز پهن، راهرویی وجود دارد که طبقه همکف را با پلکان های مارپیچی به طبقه سوم که از چهار گوشوار و چهار طاق نما تشکیل شده، متصل می سازد. در داخل این بقعه که شکل پیشرفته تری از مقبره لقمان بابا در سرخس را به تماشا می گذارد، چهار طاق نمای تزیینی و در فواصل هر یک از آن ها، یک گوشوار از نوع طاق بیرون زده، به نمایش درآمده که در نتیجه، طرح چهارگوش را به یک طرح مثمن یعنی هشت گوش تبدیل ساخته و سپس بر فراز آن، یک گنبد آجری با دهانه ۳۰/۱۱ متر قرار داده اند که بر گردنی آن، پنجره هایی کور تزیین یافته، تعبیه شده است. در جانب ایوان شمالی، بنای مربّع دیگری جای گرفته که پوشش سقف آن با مقرنس های سینه کفتری تزیین گردیده و روشنایی آنجا به وسیله دوازده پنجره تامین می شود. در دو جبهه شرقی و غربی این محوطه، دو اتاق قرینه یکدیگر مشاهده می شود که در سابق، از داخل هر یک از آن ها به محوطه زیر گنبد و خارج آن رفت وآمد می کرده اند. به طوری که ظواهر امر نشان می دهد، ضلع بیرونی این قسمت از بنا، در قدیم دارای متعلقات مفصلی بوده که به مرور زمان از بین رفته و آنچه از آن آثار باقی مانده، محرابی به عرض یک متر است که در دو طرف آن، آثار دو راهرو که به داخل بنا راه داشته، مشاهده می شود. به نظر می رسد که این بنا در سال ۷۲۰ هجری قمری به یادبود امام محمد غزالی (دانشمند نامی ایران) ساخته شده باشد.این بنای تاریخی در حدود ۶۰۰ متری آرامگاه حکیم ابوالقاسم فردوسی قرار دارد و در کنار آن سنگ سیاهی به عنوان یادبود امام محمد غزالی از عرفای سده پنجم و ششم هجری دیده می شود و در شمال غربی بنا نیز مقبره زنده یاد حسین خدیو جم (۱۳۰۶ تا ۱۳۶۸ شمسی) از غزالی شناسان معاصر قرار دارد.این بنا تحت عنوان آرامگاه منسوب به امام غزالی به شماره ۸۹۴۴ و در تاریخ ۱۰/۳/۱۳۸۲ به ثبت آثار ملی و تاریخی رسیده است.
قبرستان عاشقان
با شنیدن نام قبرستان عاشقان، ذهن به دنبال رمان یا داستانی است که بخواند و بداند که چگونه ممکن است یک قبرستان این نام را به خود بگیرد یا به دنبال یک ماجرای اساطیری و داستانی ادبی با شخصیت های عاشقانه آن می گردد. اما با دیدن یک قبرستان واقعی ذهن به دنبال دلیلی برای نامیدن این قبرستان و رمز و رازش می گردد. بنابراین خیلی ساده نمی شود از کنار این مکان و نامش گذشت. براستی قبرستان عاشقان کجاست؟ وقتی در مورد شهر توس به تحقیق و جستجو برآمدم، متوجه شدم که قبرستان عاشقان مکانی است واقعی که در روستایی به همین نام در شهر توس در مشهد قرار گرفته است.در جاده قدیم قوچان از مشهد به توس، نرسیده به روستای سیدآباد، محله کال زرکش، جاده سیدآباد به ابرغن، در کنار کشف رود، روستایی قرار گرفته است که نام آن را روستای عاشقان گذاشته اند. این روستا که از جاهای دیدنی توس است، بین کشف رود و آرامگاه فردوسی قرار دارد. روستای عاشقان شبیه به قلعه ای بزرگ است که ورودی هم دارد. دیوار قلعه روستای عاشقان در برخی نقاط آن به حدود ۶ متر می رسد. امروزه بقایایی از این باروی بزرگ باقی مانده که دارای ۴ برج در اطراف خود است. روستای عاشقان در حال حاضر جمعیت کمی دارد. در گذشته جمعیت روستا بیشتر بوده، اما چون زمین های این روستا موقوفه آستان قدس است، مردم از آنجا مهاجرت کرده اند.در مورد وجه تسمیه روستا نظرات مختلفی وجود دارد. برخی براین عقیده اند که این روستا همان شهر بزرگ حماسه خیز توس است که فردوسی در شاهنامه آن را به تصویر کشیده است. به عقیده برخی سابقه این روستا به احتمال زیاد به عهد اشکانیان می رسد. برخی واژه عشق در نام روستا و قبرستان را معرب شده اشق با ریشه اوستایی ایش به معنای جستن و خواستن دانسته اند. برخی نیز نام این روستا را برگرفته از داستان های رمانتیک و عاشقانه ای می دانند که مردم روستا در این مورد به صورت شفاهی و سینه به سینه نقل کرده اند. روستای عاشقان با تمام اوصافی که گفته شد، در فهرست آثار ملی ثبت نشده و اطلاعاتی دقیق از قلعه آن به دست نیامده که مشخص باشد مربوط به کدام دوره تاریخی استدر روستای عاشقان قبرستانی به همین نام وجود دارد که سابقه آن را به اواخر دوره تیموریان نسبت داده اند. این قبرستان در فاصله ۱۵۰ کیلومتری روستا قرار دارد. زمین این قبرستان حدود ۲ متر بالاتر از سطح زمین اطراف خود است. خاک این قبرستان سفید است و رنگ آن با خاک بیرون و اطراف قبرستان کاملا فرق دارد. تپه این قبرستان در حدود ۲۸ در ۶۰ متر است. در قبرستان عاشقان، ۴ سنگ قبر صندوقی با حجاری های مذهبی، تراش های منحصر به فرد و آیات قرآنی و سنگ مزار محرابی وجود دارد. در دیگر سنگ قبرهای قبرستان عاشقان که به صورت شکل محرابی و تزیینات حجاری هستند، تصاویری مربوط به گلاب پاش، آیینه، شانه و...دیده می شود. این قبرستان همچنین قبرهایی به حالت سرپایی نیز دارد. این اثر در تاریخ ۲۷ اسفند ۱۳۸۶ با شماره ثبت ۲۲۲۶۷ به عنوان یکی از آثار ملی ایران به ثبت رسید. در این قبرستان همچنین اشیایی از جمله سفال هایی کشف شده که مربوط به دوره تیموری و عصر صفوی است.در وجه تسمیه نام قبرستان و روستای عاشقان روایات مختلفی ذکر شده است. برخی بر این عقیده اند که نام عاشقان بر این قبرستان و روستا ارتباطی با داستان های عاشقانه ندارد و این روستا و قبرستان را به عهد اشکانیان نسبت می دهند، اما این تنها برگرفته از روایات شفاهی است و سندی در این مورد به دست نیامده است. بدین شکل این که آیا روستا و قبرستان آن، مربوط به دوره اشکانیان است یا، نه طبیعی است که نیاز به بررسی بیشتری دارد. وجود قلعه قدیمی در این منطقه و قرار گرفتن مشهد در قلمرو حاکمیت اشکانیان این موضوع را به ذهن نزدیک می کند، اما بدون سندی قوی که چنین چیزی را اثبات کند، نمی توان به طور قطع در این مورد اظهار نظر کرد.برخلاف این نظر که نام قبرستان ارتباطی به داستان های عاشقانه ندارد، اهالی روستای عاشقان چنین فکر نمی کنند. آن ها گویا روایاتی مختلف دارند که به صورت شفاهی و سینه به سینه از گذشتگان شان به آن ها به ارث رسیده است. دقت در این داستان ها نشان می دهد که روایت ها خاستگاه های اساطیری دارند و با گذشت زمان بر آن ها افزوده یا کم شده است. از چندین روایتی که در این مورد وجود دارد، می شود پی برد که اصل همه روایت ها بر یک داستان عاشقانه اشتراک دارد. اینکه دختر و پسری در روستای عاشقان بوده اند که از دو طبقه اجتماعی متفاوت، یکی دختر صاحب قلعه که به طور حتم صاحب اختیار روستا بوده و دیگری پسر کارگر قلعه که دل در گرو هم داشته اند، اما آن ها را از هم جدا کرده اند. صاحب قلعه پسر کارگر را مجازات کرده و در چاه انداخته است و دیگری نیز به خاطر از بین رفتن معشوقش خود را در چاه انداخته و به وصال او رسانده است. وجود طبقات اجتماعی در دوره های تاریخی جامعه ایران اثبات شده است و این تضادهای اجتماعی در تاریخ ایران سابقه ای دیرینه دارند. به گفته اهالی روستا، چاه مورد نظر در محل امروزی قبرستان بوده است.برخی دیگر از اهالی این روستا بر این اعتقاد هستند که روستای عاشقان مربوط به توس پهلوان شاهنامه است که دل در گروی دختری از این روستا دارد. چون پدر دختر با وصلت این دو مخالفت کرده است، دختر از توس خواسته که پدرش را به قتل برساند و توس با این حرف دریافته که اگر دختر چنین با پدرش سنگدل باشد، پس با توس چگونه خواهد بود؟ از این رو گیسوان دختر را به اسب می بندد و می کشد تا اینکه دختر جانش را در منطقه ای که امروزه قبرستان عاشقان نام گرفته از دست می دهد. چنین داستانی را نمی توان به عینه در مورد توس در شاهنامه فردوسی دید، اما عاقبت توس در شاهنامه نیز مشخص نشده است. یعنی در داستان های شاهنامه توس به جایی رفته و دیگر بازنگشته و کسی هرگز از وی خبردار نشده که به چه عاقبتی مبتلا شده است. در داستان های اساطیری ایران، توس یکی از یاوران سوشیانت است که یک روز به همراه وی بازمی گردد.قبرهای صندوقی این قبرستان که مربوط به دوره تیموریان است، به احتمال زیاد مربوط به مسیحیان یا دیگر اقلیت های ایرانی بوده است. آنچه در اینجا ذکر شد، تنها خلاصه ای از روایت هایی است که اهالی این روستا و در موارد بسیار انگشت شماری اهالی توس آن را با جزییات و با بردن نام شخصیت ها و مکان های اطراف، با شرح کامل و صحنه سازی های رمانتیک بیان می کنند. شاید روایات دیگری هم اهالی روستا داشته باشند، اما تفاوت این دو روایت ذکر شده در این است که در روایت اول پدر دختر مانع وی می شود و برای درس گرفتن دیگران معشوق دخترش را به چاه می اندازد و در داستان دیگر معشوق دختر، وی را از بین می برد.بدون در نظر گرفتن آنچه اهالی روستا در مورد روستا و قبرستان روایت می کنند، وجود برخی از حجاری های روی سنگ قبرهای موجود در این قبرستان، مثل شانه، قیچی و گلاب و...برای برخی این تصور را ایجاد می کند که قبرهای دوران معاصر آن نیز مربوط به جوانان و برخی ماجراهای عاشقانه بوده است. برخی وجود حجاری هایی با تصویر دایره بر روی سنگ قبرها را تشخیص نداده اند، وجود شانه و گلاب پاش و قیچی نشان می دهد که تصویر دایره ای شکل به احتمال بسیار، آیینه است. نظر به اینکه در بسیاری از نمایشنامه های قدیمی حماسی و گاهی رمانتیک ایرانی یا حتی تعزیه ها که درونمایه های ایرانی دارند، برای نشان دادن جوان بودن یا دلداده بودن یک فرد و رفتن او به سفر یا جایی مثل میدان جنگ که امید بازگشت ندارد، در نمایش از وسایلی سمبلیک مثل شانه، قیچی، آینه و گلاب پاش که نمادهایی برای زینت و آرایش و جشن برای فرد در جوانی است، استفاده می شد. بنابراین برخی، وجود چنین تصاویری بر سنگ قبرهای این قبرستان را قرینه ای بر این امر تلقی می کنند که در این قبرستان افرادی خوابیده اند که صاحب داستان های رمانتیک بدون سرانجام بوده اند.در مورد تصاویر حجاری شده روی قبرها نظرات دیگری نیز موجود است. از این نوع حجاری قبرها که در قبرستان عاشقان است، در جاهای دیگر ایران نیز دیده شده است که برخی آن ها را نشان از جنسیت یا طبقات اجتماعی و مشاغل دانسته اند. اغلب این قبرها مربوط به دوره های معاصر است. برخی حجاری شانه یکطرفه و آیینه را نشانه مرد بودن متوفی و شانه دوطرفه و آیینه را نشانه زن بودن آن ها دانسته اند. نقش قیچی بر قبرها را نیز نشانی از جنگجو بودن یا خیاط بودن فرد متوفی می دانند.اینکه این روایات شفاهی در جاهای مختلف ایران تا چه حد محل اطمینان هستند، باید با باستان شناسی این مکان ها تطبیق داده شود. بنابراین به آنچه که در دست داریم در این زمینه از روایات شفاهی و گاهی اساطیری از اهالی این روستا و دیگران باید بسنده کنیم به امید اینکه روزی، باستان شناسی این مناطق بتواند عمر روستا و تاریخ آن را شناسایی کند و اطلاعات بیشتری در دست قرار دهد.برای دیدن این قبرستان راه سختی را باید طی کرد، چرا که این مکان هنوز هم حتی برای بسیاری از اهالی توس ناشناخته است. اما اگر سری به شهر توس زدید، می توانید از این مکان با داستان های رمزآلود و اساطیری اش دیدن کنید.
تابران توس
موزه شهر توس
و در پایان...
توس که در گذشته با نام طوس شناخته میشد نام شهری کهن در حوالی ۲۰ کیلومتری شمال غرب مشهد است. شهری که منطقه باستانی روسیا قرار دارد و در دوره های تاریخی خود پایتخت هخامنشیان و ایالت پارت های ایران زمین بوده است. توس که با املای توس نیز نوشته می شود گنجینه یادگارهای گذشته ایران زمین است و مهد تاریخ و فرهنگ کشور است. توس به لحاظ جغرافیایی در منطقه ای دره ای و دشتی قرار دارد و در فاصله ۲پتقریبا ۲۰ کیلومتری مشهد قرار دارد. شهر توس نیز به دلیل قرار گیری در منطقه خراسان دارای آب و هوایی کویری و نیمه کویری است. پس همانطور که انتظار می رود تابستان هایی گرم و خشک و زمستان هایی سرد و نسبتا مرطوب دارد.با این تفاسیر بهترین زمان سفر به منطقه باستانی توس را باید فصل های بهار و پاییز بدانیم. به خصوص اگر زمان سفرتان را در ماه های اردیبهشت و خرداد در نیمه اول سال، و یا در مهر و آبان در نیمه دوم سال قرار دهید می توانید بهترین جلوه از طبیعت توس را مشاهده کنید.امیدواریم از خواندن این مطالب لذت ببرید با ساعد نیوز همراه باشید.