کلبه مکانی گرم به دور از مشکلات روزمره و شبکه های اجتماعی است در واقع کلبه ی چوبی در وسط جنگل یعنی خلوت کردن با خودت . در ادامه ساعد نیوز مجموعه متن های زیبای ادبی در مورد کلبه برای شما کاربران عزیز در نظر گرفته است. امیدواریم لذت ببرید. و با دوستان خود به اشتراک بگذارید.با ساعد نیوز همراه باشید.
زیباترین متن و شعر ادبی در مورد کلبه ی چوبی
ده ثانیه از قشنگ ترین کلبه های جنگلی دنیا .
⛺️⛺️⛺️
وقتی میگه میخوام تو یک کلبه تو جنگل زندگی کنم منظورش اینه..
از این همه حق تو دنیا یکدونه کلبه چوبی تو چنین مکانی حقمون نیس؟.️.
⛺️⛺️⛺️
از لحاظ روحی نیاز دارمـ تو این کلبه زندگی کنم..
- حس خوب .
⛺️⛺️⛺️
زیاده خواه نیستم...
جاده ی شمال
یک کلبه ی جنگلی
یک میز کوچک چوبی با دو تا صندلی
کمی هیزم، کمی آتش
مه ِ جنگل
کمی تاریکی ِ محض
کمی مستی، کمی مهتاب
و بوی یار و
بوی یار و
بوی یار...
جاده ی شمال
یک کلبه ی جنگلی
دو تا صندلی
مه ِ
صدای سوختن چوب
تاریکی
کمی مستی
و بوی یار...
کاش میشد یه روز صبح تو هچین کلبه ای ازخواب بیدارشیم.
⛺️⛺️⛺️
از این همه حق تو دنیا یه دونه کلبه چوبی تو همچنین مکانی حقمون نیست.
⛺️⛺️⛺️
در این هوای سرد و زیبای زمستانی
کلبه زندگیتون
همیشه گرم و پر از عـشق و محبت
شبتون عـالـی .
⛺️⛺️⛺️
دلم میخاست الان تو اون کلبهه بودم
کنار شومینه قهوه میخوردم و اصلا نمی دونستم خاورمیانه کجاست
⛺️⛺️⛺️
جمع کردن هیزم ها با تو
گرم کردن کلبه با تو
دم کردن چای با تو
خاموش کردن فانوس با تو
و تا صبح
به آغوش کشیدن و بوسیدنت با من
⛺️⛺️⛺️
پس چو عیسی بپر دانش و عقل
زین پر آشوب کلبه بیرون تاز
وارهان این عزیز مهمان را
زین همه در دو داغ و رنج و گداز
⛺️⛺️⛺️
زشادیها به جان آمد دلم یا رب غمی خواهم
بشد سالی که بی غم می گذارم ماتمی خواهم
نیم من اهل عیش و نوش و مستی با پریرویان
به ویران کلبه ای با اهل دردی عالمی خواهم
⛺️⛺️⛺️
روزگاریست که جز جهل و خیانت نخرند
داری این مایه و گر نه خر ازین کلبه بران
سپر تیر زمان دیدهٔ شوخست و فساد
جهد کن تات نبیند فلک از پی سپران
⛺️⛺️⛺️
مپسند یوسف من اسیر برادران
پروای پیر کلبه ی احزان نگاه دار
بازم خیال زلف تو ره زد خدای را
چشم مرا ز خواب پریشان نگاهدار
⛺️⛺️⛺️
نزد تو شاهست مهمان آمده از راه دور
شاه را در کلبهٔ ادبار در زندان مکن
مطل دارالملک تن را گوهر افسر مساز
نقد دارالضرب دل را نقش شادروان مکن
⛺️⛺️⛺️
در کلبه ما خورشید مهمان شده باز امروز
در محفل ما مهتاب، افشانده صفا امشب
یک روز نشد با ما این چرخ و فلک همراه
گوئی من و دل هستیم مهمان خدا امشب
تو پنداری که از تن جان من رفت
اگر خود همره جانان نرفتم
ولی فرسنگها افغان من رفت
سر و سامان مجو از من چو رفتی
تو چون رفتی سر و سامان من رفت
چه دید از من که چون بر هم زدم چشم
چو اشک از دیدهٔ گریان من رفت
از آن پیچم به خود چون مار ، وحشی
که گنج کلبهٔ ویران من رفت
شکل های بسیار دل انگیزی دارد
مثل گل سرخ
در دست دختری زیبا
مثل ماه
بالای کلبه ای برفی
اما من
گوش بریده ونسان ونگوگ ام
شکل تلخی از عشق
⛺️⛺️⛺️
شام هجران تو تشریف به هر جا ببرد
در پس و پیش هزاران شب یلدا ببرد
دود آتشکده از کلبه عاشق خیزد
گر به کاشانهٔ خود آتش موسا ببرد
⛺️⛺️⛺️
لعلی چو لب شکرفشانت
در کلبه جوهری ندیدم
چون در دورسته دهانت
نظم سخن دری ندیدم
⛺️⛺️⛺️
من اندوهگین را قصد جان کردی ، نکو کردی
رقیبان را به قتلم شادمان کردی ، نکو کردی
به کنج کلبهٔ ویران غم نومیدم افکندی
مرا با جغد محنت همزبان کردی ، نکو کردی
ز کوی خویشتن راندی مرا از سنگ محرومی
ز دستت آنچه می آمد چنان کردی ، نکو کردی
شدی از مهربانی دوست با اغیار و بد با من
مرا آخر به کام دشمنان کردی ، نکو کردی
چو وحشی رانده ای از کوی خویشم آفرین برتو
من سرگشته را بی خان و مان کردی، نکو کردی
⛺️⛺️⛺️
مرکب ایمانت اگر لنگ شد
قصد سوی کلبه بیطار کن
علت پوشیده مدار از طبیب
بر در او خواهش و زنهار کن
⛺️⛺️⛺️
منم خرابه نشینی که گلخن تابان
به پیش کلبهٔ من حکم بوستان دارد
منم که سنگ حوادث مدام در دل سخت
به قصد سوختنم آتشی نهان دارد
⛺️⛺️⛺️
بوی جگر سوخته بگرفت همه کوی
آتش بزن این کلبه خونخواره ما را
دیدند سر شکم همه همسایه و گفتند
این سیل عجب گر نبرد خانه ما را
⛺️⛺️⛺️
کسی مسیح شود در سراچه افلاک
که پا چو مهر مجرد کشد ز عالم خاک
به سیل خیز حوادث اسیر کلبه گل
ز طاق خانه نشیند به زیر موج هلاک
⛺️⛺️⛺️
درویش بین به کلبه خود می برد هوس
زان شمع کش ملایکه پروانه ضیاست
عقل است و لاف صبر یکی پرده برفگن
تا بنگری که فایده عقل تا کجاست
⛺️⛺️⛺️
روز بدخواه و کلبهٔ سیهش
شام مرگ است و خاطر جهال
اثر خفت مخالف تو
ثقل ذاتی برد ز طبع جبال
⛺️⛺️⛺️
ناآمدنت را گله از بخت کنم، زانک
در کلبه درویش تو مهتاب نیاید
شبها من دیوانه و یار و دو سه همدم
من نالم و یاران مرا خواب نیاید
⛺️⛺️⛺️
چنگل شاهین آزارش به جای دست شاه
کلبهٔ صیاد خونخوارش به جای بوستان
کرده گم بستان اصلی پرفشان بی اختیار
در خزان بی بهار و در بهار بی خزان
فکن این کلبهٔ غم بر سر من
که آنکو همچو من غمناک باشد
همان بهتر که زیر خاک باشد
که آن کو چون من خاکی نشیند
همان بهتر که کس گردش نبیند
لعلی چو لب شکرفشانت
در کلبه جوهری ندیدم
چون در دورسته دهانت
نظم سخن دری ندیدم
مرکب ایمانت اگر لنگ شد
قصد سوی کلبه بیطار کن
علت پوشیده مدار از طبیب
بر در او خواهش و زنهار کن
بوی جگر سوخته بگرفت همه کوی
آتش بزن این کلبه خونخواره ما را
دیدند سر شکم همه همسایه و گفتند
این سیل عجب گر نبرد خانه ما را
درویش بین به کلبه خود می برد هوس
زان شمع کش ملایکه پروانه ضیاست
عقل است و لاف صبر یکی پرده برفگن
تا بنگری که فایده عقل تا کجاست
ناآمدنت را گله از بخت کنم، زانک
در کلبه درویش تو مهتاب نیاید
شبها من دیوانه و یار و دو سه همدم
من نالم و یاران مرا خواب نیاید
⛺️⛺️⛺️
یک کلبه
یک قهوه
یک قلب
روی پیرهنم
می گیرند سراغت را..
⛺️⛺️⛺️
کلبه ای دارم
خیس از خاطراتت!
سال هاست
که از سقفش
یادِتو
می چکد!
⛺️⛺️⛺️
دلم کلبه ای میخواهد
میان برفها
و در کوهستانی که جز تو
هیچکس آنجا نباشد
هر صبح بیدار شوم
ذوق کنم که برف باریده
که هوا سردتر شده
و تو با چشمانی خمار
در آغوش داغت پناهم دهی...
⛺️⛺️⛺️
پاییز،
کلبه ای چوبی
و دودی که از دودکشش بالا می رود
کاش با تو
در چهارچوب همین تابلو
آشنا شده شده بودم.
⛺️⛺️⛺️
جمع کردن هیزم ها با تو
گرم کردن کلبه با تو
دم کردن چای با تو
خاموش کردن فانوس با تو
و تا صبح
به آغوش کشیدن و بوسیدنت با من
⛺️⛺️⛺️
زشادیها به جان آمد دلم یا رب غمی خواهم
بشد سالی که بی غم می گذارم ماتمی خواهم
نیم من اهل عیش و نوش و مستی با پریرویان
به ویران کلبه ای با اهل دردی عالمی خواهم
⛺️⛺️⛺️
مپسند یوسف من اسیر برادران
پروای پیر کلبه ی احزان نگاه دار
بازم خیال زلف تو ره زد خدای را
چشم مرا ز خواب پریشان نگاهدار
در محفل ما مهتاب، افشانده صفا امشب
یک روز نشد با ما این چرخ و فلک همراه
گوئی من و دل هستیم مهمان خدا امشب
⛺️⛺️⛺️
امیدوارم همیشه کلبه ی دل هایتان پر از گرمی و محبت باشد. همچنین شما عزیزان میتوانید برای مشاهده ی مطالب پر محتوای دیگر به بخش سرگرمی(اس ام اس) ساعد نیوز مراجعه نمایید.