(ویدیو) جان‌سوزترین و بینظیرترین شعر هوشنگ ابتهاج: از روی تو دل کندنم آموخت زمانه/ این دیده از آن روست که خونابه فشان است

  شنبه، 08 آذر 1404
(ویدیو) جان‌سوزترین و بینظیرترین شعر هوشنگ ابتهاج: از روی تو دل کندنم آموخت زمانه/ این دیده از آن روست که خونابه فشان است
ساعدنیوز: با شنیدن شعری از هوشنگ ابتهاج، فضایی آکنده از لطافت واژه‌ها و عمق اندیشه گشوده می‌شود؛ جایی که صدای شاعر با انعکاسِ درونی‌ترین احساسات انسان در هم می‌آمیزد و شنونده را به دنیایی از تأمل، شکیبایی و زیبایی ناب ایرانی می‌برد.

به گزارش سرویس آموزش پایگاه خبری ساعدنیوز، امیر هوشنگ ابتهاج (6 اسفندِ 1306 – 19 مردادِ 1401)، متخلّص به ه‍. ا. سایه، شاعر و پژوهشگرِ ایرانی بود. به اعتقاد بسیاری از نویسندگان و شاعران او را بزرگترین غزلسرای معاصر می‌نامند. او نخستین کتابش به نام نخستین نغمه‌ها را در سال 1325 منتشر کرد. از آثار دیگر او می‌توان به تصنیف تو ای پری کجایی، سپیده، به یاد عارف و غزل‌های در کوچه‌سار شب، حصار و ارغوان اشاره کرد. او در رادیو از 1350 تا 1357 سرپرست برنامهٔ گل‌ها و نیز پایه‌گذار برنامهٔ موسیقایی گلچین هفته بود.

امروز نه آغاز و نه انجام جهان است

ای بس غم و شادی که پس پرده نهان است

گر مرد رهی غم مخور از دوری و دیری

دانی که رسیدن هنر گام زمان است

آبی که برآسود زمینش بخورد زود

دریا شود آن رود که پیوسته روان است

از روی تو دل کندنم آموخت زمانه

این دیده از آن روست که خونابه فشان است

دردا و دیغا که در این بازی خونین

بازیچه ی ایام دل آدمیان است

ای کوه تو فریاد من امروز شنیدی

دردی ست درین سینه که همزاد جهان است

از داد و وداد آن همه گفتند و نکردند

یا رب چقدر فاصله ی دست و زبان است

خون می چکد از دیده در این کنج صبوری

این صبر که من می کنم افشردن جان است

از راه مرو سایه که آن گوهر مقصود

گنجی ست که اندر قدم راهروان است

برای مشاهده اخبار مرتبط با دانشگاه اینجا کلیک کنید


دیدگاه ها


  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر