به گزارش سرویس چندرسانهای پایگاه خبری تحلیلی ساعدنیوز، در این ویدیو، شعری پیش روی شما بود که آغشته به تأمل و آمیخته با حسهایی است که در هیاهوی روزگار، کمتر مجال بیان مییابند.
این خوانش کوتاه، تلاشی است برای زنده نگه داشتن لحظهای از زیبایی؛ لحظهای که کلمات، در سکوت، رنگی تازه میگیرند و معنایی ژرفتر مییابند.باشد که آهنگ واژهها، دلنشین جانتان شود و شما را به سفری کوتاه در جهان شعر ببرد.
گفتم: بِدَوَم تا تو همه فاصله ها را
تا زودتر از واقعه گویم گله ها را
چون آینه پیشِ تو نشستم که ببینی
در من اثرِ سختترین زلزلهها را
پُر نقشتر از فرشِ دلم بافتهای نیست
از بس که گره زد به گره حوصلهها را
ما تلخیِ «نه» گفتنمان را که چشیدیم
وقت است بنوشیم از این پس «بله»ها را
بگذار ببینیم بر این جغدْ نشسته
یک بارِ دگر پر زدنِ چلچلهها را
یک بار هم ای عشقِ من از عقل میاندیش
بگذار که دل حل بکند مسئلهها را
امیدوارم این شعر به دلتون نشسته باشه.
اگر دوست داشتید، میتونید حستون رو دربارهٔ این شعر یا پیشنهاد شعرهای بعدی برام بنویسید.
تا شعرخوانی بعدی، بدرود 🌿
برای مشاهده سایر ویدئوهای جذاب با سرویس دیدنیهای ساعدنیوز در ارتباط باشید.
اینستاگرام ساعدنیوز را دنبال کنید اینستاگرام ساعدنیوز پلاس را دنبال کنید