(ویدئو) تنها شعری که استاد شهریار آن را خواند و گریه کرد/ پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند

  جمعه، 24 اسفند 1403
(ویدئو) تنها شعری که استاد شهریار آن را خواند و گریه کرد/ پیرم و گاهی دلم یاد جوانی میکند
ساعدنیوز: استاد شهریار، سید محمدحسین بهجت تبریزی، شاعر نامدار ایرانی است که با سرودن اشعاری دلنشین به دو زبان فارسی و ترکی آذربایجانی، جایگاه ویژه‌ای در ادبیات معاصر ایران یافته است. شعر "پیرم و دلم یاد جوانی می‌کند" از برجسته‌ترین آثار اوست که با زبانی ساده، حسرت‌های دوران کهولت و خاطرات شیرین جوانی را به تصویر می‌کشد.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر پایگاه خبری_تحلیلی ساعدنیوز، استاد سید محمدحسین بهجت تبریزی، متخلص به شهریار، یکی از بزرگ‌ترین شاعران ایرانی قرن معاصر است که در سال 1285 هجری شمسی در تبریز چشم به جهان گشود. او شاعری بود که هم به زبان فارسی و هم به زبان ترکی آذربایجانی اشعار بسیار دلنشینی سروده است و در هر دو زبان از جایگاه والایی برخوردار است. شهریار در قالب‌های مختلف شعری مانند غزل، قصیده، مثنوی، قطعه و رباعی طبع‌آزمایی کرده و آثار ماندگاری از خود به یادگار گذاشته است.

شعر "پیرم و دلم یاد جوانی می کند" یکی از مشهورترین و دلنشین‌ترین اشعار استاد شهریار است که در آن شاعر با زبانی ساده و صمیمی، احساسات و حسرت‌های دوران پیری و یاد و خاطره‌ی روزگار جوانی را به تصویر می‌کشد. این شعر سرشار از مضامین نوستالژیک و حسرت برای شور و نشاط از دست رفته‌ی جوانی است و با بیانی شیوا، گذر عمر و تأثیر آن بر روح و جسم انسان را به مخاطب القا می‌کند. این اثر به دلیل عمق احساس و صداقت بیان، در دل بسیاری از علاقه‌مندان به شعر و ادب جای گرفته است.

متن کامل شعر «پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‎کند»


پیرم و گاهی دلم یاد جوانی می‎کند
بلبل شوقم هوای نغمه‎خوانی می‎کند
همتم تا می‎رود ساز غزل گیرد به دست
طاقتم اظهار عجز و ناتوانی می‎کند
بلبلی در سینه می‎نالد هنوزم کاین چمن
با خزان هم آشتی و گل‎فشانی می‎کند
ما به داغ عشقبازی‎ها نشستیم و هنوز
چشم پروین همچنان چشمک‎پرانی می‎کند
نای ما خاموش ولی این زهره‎ی شیطان هنوز
با همان شور و نوا دارد شبانی می‎کند
گر زمین دود هوا گردد همانا آسمان
با همین نخوت که دارد آسمانی می‎کند
سالها شد رفته دمسازم ز دست اما هنوز
در درونم زنده است و زندگانی می‎کند
با همه نسیان تو گویی کز پی آزار من
خاطرم با خاطرات خود تبانی می‎کند
بی‌ثمر هر ساله در فکر بهارانم ولی
چون بهاران می‎رسد با من خزانی می‎کند
طفل بودم دزدکی پیر و علیلم ساختند
آنچه گردون می‎کند با ما نهانی می‎کند
می‌رسد قرنی به پایان و سپهر بایگان
دفتر دوران ما هم بایگانی می‌کند
شهریارا گو دل از ما مهربانان مشکنید
ور نه قاضی در قضا نامهربانی می‎کند

برای مشاهده مطالب مرتبط با شعر اینجا کلیک کنید.


11 دیدگاه


  دیدگاه ها
اعظم اسدی
9 ماه پیش

خداوند رحمت کنه تمام رفتگان مخصوصاً استادبزرگ چقدر دلم گرفت و گریه کردم عالی و بی نظیر بود
شیما
9 ماه پیش

منم مثل شهریار عاشق ماندم . بدترین دردها درد عشق است
محمد امیری
9 ماه پیش

روحش شاد 🖤🥀
رضا
9 ماه پیش

کاش بعضی ادمهای فرهیخته از دنیا نمیرفتند از جمله استاد گرامی شهریار عزیز حافظ ثانی
امیرحسین
9 ماه پیش

روحش شاد 🖤🕊🥀
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها