پنج‌شنبه با شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 1؛ فریدون چو شد بر جهان کامگار / متن صوتی و معنی اشعار + تصاویر قدیمی

  پنجشنبه، 04 بهمن 1403 ID  کد خبر 432709
پنج‌شنبه با شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 1؛ فریدون چو شد بر جهان کامگار / متن صوتی و معنی اشعار + تصاویر قدیمی
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: فریدون - بخش 1

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ فریدون - بخش 1

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی فریدون - بخش 1

فریدون با قدرت و موفقیت بر جهان حکمرانی می‌کند و تنها به خود می‌اندیشد. او تاج و تختی به رسم کیانی برپا می‌کند و در روز مهرماه، تاج بر سر می‌نهد. در این روز، مردم از بدبختی رهایی می‌یابند و جشن و شادی به راه می‌اندازند.

فرزانگان به شادمانی می‌نشینند و جشن می‌گیرند. به فرمان فریدون آتش جشن افروخته می‌شود و عطر خوشی در فضا می‌پیچد. او با ایجاد این جشن‌ها و مراسم، یادگارهایی از خود به جا می‌گذارد و از بدی‌های گذشته رها می‌شود.

خبر تولد پسرش، فرزندی که قرار است تاجدار شود، شادی بزرگی برای مادرش و مردم به ارمغان می‌آورد. فریدون به نیایش می‌پردازد و نفرین بر ضحاک می‌فرستد. سپس جشن‌های بیشتری برگزار می‌شود و فریدون گنجینه‌ها را گشوده و آن‌ها را به مهمانان خود تقدیم می‌کند.

فریدون با دیدن خوبی‌ها در سرزمینش، زمین‌ها را آباد و همچون بهشت می‌کند. او از هر ناحیه‌ای که بیداد و تباهی می‌بیند، دست برمی‌دارد و تلاش می‌کند که دنیا را بهتر بسازد و مردم را خوشبخت کند.

برگردان به زبان ساده

# فریدون چو شد بر جهان کامگار

ندانست جز خویشتن شهریار

هوش مصنوعی: فریدون وقتی بر جهان پیروز شد، جز خود را شاهی دیگر نشناخت.

# به رسم کیان تاج و تخت مهی

بیاراست با کاخ شاهنشهی

هوش مصنوعی: بر اساس سنت پادشاهان، تاج و تخت زیبایی را با کاخ شاهانه تزئین کرده است.

# به روز خجسته سر مهر‌ماه

به سر بر نهاد آن کیانی کلاه

هوش مصنوعی: در روز مبارکی، مهری از جانب ماه بر سر گذاشت و تاجی بر سر گذاشت که نماد قدرت و اصل کیانی است.

# زمانه بی‌اندوه گشت از بدی

گرفتند هر کس ره ایزدی

هوش مصنوعی: زمانه از بدی و اندوه خالی شد و مردم هر کدام راهی به سمت نیکویی و خداشناسی در پیش گرفتند.

# دل از داوری‌ها بپرداختند

به آیین یکی جشن نو ساختند

هوش مصنوعی: دل از قضاوت‌ها آزاد شد و به شیوه‌ای تازه جشنی نو برپا کردند.

# نشستند فرزانگان شادکام

گرفتند هر یک ز یاقوت جام

هوش مصنوعی: فرزانگان خوشبخت دور هم نشسته‌اند و هر کدام از جامی پر از یاقوت نوشیدنی می‌نوشند.

# می روشن و چهرهٔ شاه نو

جهان نو ز داد و سر ماه نو

هوش مصنوعی: چهرهٔ زیبا و درخشان شاه، نشانه‌ای از آغاز دوره‌ای تازه و نوین است، مثل روشن شدن ماه تازه.

# بفرمود تا آتش افروختند

همه عنبر و زعفران سوختند

هوش مصنوعی: فرمان دادند تا آتش بیفروزند و همه عطرها و زعفران‌ها در آتش سوختند.

# پرستیدن مهرگان دین اوست

تن‌آسانی و خوردن آیین اوست

هوش مصنوعی: دوست داشتن و احترام به مهرگان نشانه‌ای از پیروی از دین اوست و آسان‌گیری و لذت بردن از زندگی بخشی از آموزه‌های اوست.

# اگر یادگار‌ست ازو ماه مهر

بکوش و به رنج ایچ منمای چهر

هوش مصنوعی: اگر از او یادگاری مانده است، برای آن تلاش کن و هیچ زحمتی برای چهره خود نداشته باش.

# ورا بد جهان سالیان پانصد

نیفکند یک روز بنیاد بد

هوش مصنوعی: او سال‌های طولانی بدی را در جهان پخش نکرده است، بلکه یک روز هم بنای بدی را نهاد.

# جهان چون برو بر نماند ای پسر

تو نیز آز مپرست و انده مخور

هوش مصنوعی: دنیا همچون یک سفر است که با ترک آن پایان می‌یابد، پس ای فرزند، نیازی به حرص و آز نداشته باش و ناراحت نباش.

# نماند چنین دان جهان بر کسی

درو شادکامی نیابی بسی

هوش مصنوعی: هیچ‌کس در این دنیا نمی‌تواند به شادی و خوشبختی دائمی دست یابد، زیرا این زندگی به هیچ‌کس وفا نمی‌کند.

# فرانک نه آگاه بد زین نهان

که فرزند او شاه شد بر جهان

هوش مصنوعی: فرانک از این راز بی‌خبر بود که فرزندش در آینده پادشاه خواهد شد و بر جهان سلطنت خواهد کرد.

# ز ضحاک شد تخت شاهی تهی

سرآمد برو روزگار مهی

هوش مصنوعی: از ضحاک، تخت سلطنت خالی شد و دوران او به پایان رسید.

# پس آگاهی آمد ز فرخ پسر

به مادر که فرزند شد تاجور

هوش مصنوعی: فرزند فرخ به مادرش خبر داد که او تبدیل به پادشاهی شده است.

# نیایش‌کنان شد سر و تن بشست

به پیش جهان‌داور آمد نخست

هوش مصنوعی: پیش از اینکه روبه‌روی داور جهانی بیاید، با حالتی دعاگونه سر و بدنش را شستشو کرد.

# نهاد آن سرش پست بر خاک بر

همی‌خواند نفرین به ضحاک بر

هوش مصنوعی: سر شخصی که به زمین افتاده و پایین آمده است، به سمت ضحاک نفرین می‌فرستد.

# همی آفرین خواند بر کردگار

بر آن شادمان گردش روزگار

هوش مصنوعی: او همواره بر خالق خود ستایش می‌گوید و به خاطر شادی و خوشحالی‌ای که در چرخش روزگار دارد، شکرگزاری می‌کند.

# وزان پس کسی را که بودش نیاز

همی‌داشت روز بد خویش راز

هوش مصنوعی: پس از آن، کسی که به کمک نیاز داشت، راز روز بد خود را فاش کرد.

# نهانش نوا کرد و کس را نگفت

همان راز او داشت اندر نهفت

هوش مصنوعی: او چیزی را در دل پنهان کرده و کسی از آن باخبر نیست، اما خود او آن راز را در دل نگه داشته و درباره‌اش سخنی به کسی نگفته است.

# یکی هفته زین گونه بخشید چیز

چنان شد که درویش نشناخت نیز

هوش مصنوعی: یک هفته به همین شکل گذشت و چیزی بخشیده شد که حتی درویش هم آن را نشناخت.

# دگر هفته مر بزم را کرد ساز

مهانی که بودند گردن فراز

هوش مصنوعی: در هفته‌ای دیگر، مراسم جشن و سرور برپا شد که افرادی با شخصیت‌های بلندمرتبه و برجسته در آن حضور داشتند.

# بیاراست چون بوستان خان خویش

مهان را همه کرد مهمان خویش

هوش مصنوعی: او همچون بوستانی زیبا، مهمانانش را با محبت و احترام پذیرایی کرد و همه را به خانه‌اش دعوت نمود.

# وزان پس همه گنج آراسته

فراز آوریده نهان خواسته

هوش مصنوعی: پس از آن، تمام گنج‌های زیبا را به شکل مخفی و با دقت جمع‌آوری کرده‌اند.

# همان گنج‌ها را گشادن گرفت

نهاده همه رای دادن گرفت

هوش مصنوعی: آن گنجینه‌ها را به‌کار انداخت و همه را به مشورت وادار کرد.

# گشادن در گنج را گاه دید

درم خوار شد چون پسر شاه دید

هوش مصنوعی: در لحظاتی که درهای گنج و ثروت به روی انسان باز می‌شود، گاهی اوقات ممکن است احساس کند که ارزش و مقامش کاهش یافته است، به مانند فرزند یک پادشاه که حالا در برابر ثروت، خود را کم‌ ارج می‌بیند.

# همان جامه و گوهر شاهوار

همان اسپ تازی به زرین عذار

هوش مصنوعی: این جمله به توصیف یک شخصیت با شکوه و اصالت می‌پردازد. فرد مورد نظر لباس و جواهراتی را به تن دارد که نشان از مقام بالای او دارد و همچنین اسبی را سوار است که زیبا و نجیب به نظر می‌آید و با زیبایی خاصی آراسته شده است. به طور کلی، بیانگر عظمت و وقار این شخصیت است.

# همان جوشن و خود و زوپین و تیغ

کلاه و کمر هم نبودش دریغ

هوش مصنوعی: نشان و زره و شمشیر و کلاه و کمربند همگی در اختیار او بود و هیچ چیزی از او دریغ نداشت.

# همه خواسته بر شتر بار کرد

دل پاک سوی جهاندار کرد

هوش مصنوعی: دل پاک و بی‌آلایش همه خواسته‌ها را بر دوش شتر گذاشت و به سمت خداوند جهان حرکت کرد.

# فرستاد نزدیک فرزند چیز

زبانی پر از آفرین داشت نیز

هوش مصنوعی: او چیزی نزد فرزند فرستاد که کلامش پر از تحسین و ستایش بود.

# چو آن خواسته دید شاه زمین

بپذرفت و بر مام کرد آفرین

هوش مصنوعی: زمانی که شاه زمین آن آرزو را دید، آن را پذیرفت و بر مامورش ستایش کرد.

# بزرگان لشگر چو بشناختند

بر شهریار جهان تاختند

هوش مصنوعی: سرداران سپاه که به حقیقت پی بردند، به سوی پادشاه جهان حمله کردند.

# که ای شاه پیروز‌ِ یزدان‌شناس

ستایش مر او را وزویت سپاس

هوش مصنوعی: ای شاهی که با شناختی از یزدان پیروز و موفقی، شایسته است که ما تو را ستایش کنیم و از تو سپاس‌گزاری نماییم.

# چنین روز روزت فزون باد بخت

بد اندیشگان را نگون باد بخت

هوش مصنوعی: امیدوارم روزهای تو همیشه خوش و پر برکت باشد و به بداندیشان، ناکامی و بدی برسد.

# ترا باد پیروزی از آسمان

مبادا به جز داد و نیکی گمان

هوش مصنوعی: از آسمان، پیروزی‌ات را آرزو می‌کنم و امیدوارم که فقط به دادگری و نیکی فکر کنی و به چیز دیگری نندیشی.

# وزان پس جهان‌دیدگان سوی شاه

ز هر گوشه‌ای برگرفتند راه

هوش مصنوعی: پس از آن، بینندگان عالم از هر گوشه به سمت شاه حرکت کردند.

# همه زر و گوهر برآمیختند

به تاج سپهبد فرو ریختند

هوش مصنوعی: تمام طلا و جواهرات را در تاج فرمانده قرار دادند و سپس آن را پایین انداختند.

# همان مهتران از همه کشور‌ش

بدان خرمی صف زده بر درش

هوش مصنوعی: همان بزرگ‌مردان از تمام سرزمین‌ها، به شادی و خوشحالی در مقابل او صف کشیده‌اند.

# ز یزدان همی‌خواستند آفرین

بران تاج و تخت و کلاه و نگین

هوش مصنوعی: از خدایی که همه چیز را آفریده، می‌خواستند تا بر سر تاج و تخت و کلاه و نگین، ستایش و احترام بگذارند.

# همه دست برداشته به آسمان

همی خواندندش به نیکی گمان

هوش مصنوعی: همه با امید و آرزو به آسمان نگاه می‌کردند و او را با نیکی و خوبی می‌شناختند.

# که جاوید بادا چنین شهریار

برومند بادا چنین روزگار

هوش مصنوعی: باشد که این پادشاه بزرگوار همیشه جاویدان بماند و چنین روزگاری نیز پایدار باشد.

# وزان پس فریدون به گرد جهان

بگردید و دید آشکار و نهان

هوش مصنوعی: پس از آن، فریدون در سراسر دنیا گردش کرد و چیزهای آشکار و نهان را مشاهده کرد.

# هران چیز کز راه بیداد دید

هر آن بوم و بر کان نه آباد دید

هوش مصنوعی: هر چیزی که بر اثر ظلم و ستم مشاهده کرد، بر آن سرزمین و سرزمین‌های آن از فساد و خرابی آثاری نخواهد دید.

# به نیکی ببست از همه دست بد

چنانک از ره هوشیاران سزد

هوش مصنوعی: به خوبی و نیکی از همه چیز خود را دور کرد، به گونه‌ای که این کار برای انسان‌های آگاه مناسب است.

# بیاراست گیتی بسان بهشت

به جای گیا سرو گلبن بکشت

هوش مصنوعی: جهان را مانند بهشت زیبا و آراسته کرد و به جای درختان، سرو و گلستان‌ها را کاشت.

# از آمل گذر سوی تمیشه کرد

نشست اندر آن نامور بیشه کرد

هوش مصنوعی: شخصی از آمل عبور کرد و به سمت تمیشه رفت و در آن جنگل معروف نشسته است.

# کجا کز جهان گوش خوانی همی

جز این نیز نامش ندانی همی

هوش مصنوعی: کجا می‌توانی در این دنیا صدایی بشنوی که نامش جز این نباشد؟

خلاصه داستان فریدون

پادشاهی فریدون پانصد سال به طول انجامید. فریدون به رسم کیانی در روز بر تخت نشستن مردم را به عدالت و دین پروری نوید می دهد و مادر او فرانک نیز با شنیدن خبر پادشاه شدن فرزندش دو هفته بخشش کرده و جشن بزرگی بر پا می کند. فریدون صاحب سه فرزند پسر میگردد دو فرزند از شهرناز و فرزند کوچکتر از ارنواز. فریدون شخصی امین، صاحب منصب و دلسوز به نام جندل را بر می گزیند تا گرد جهان گشته و سه دختر که همسان و برابر و از نژاد بزرگان بوده و در سطح و اندازه پسران او انتخاب کند. جندل در نهایت دختران شاه یمن را شایسته پسران فریدون می داند و پس از ابراز این موضوع به شاه یمن و قدری دشواری ها این سه دختر را به عقد پسران فریدون در می آورد. فریدون تمامی سرزمین خود را به سه بخش تقسیم کرده و به پسران خود واگذار می کند.

سلم پسر بزرگ فریدون، شاه منطقه غرب و روم می گردد. سرزمین ترکان و چین به پسر دوم تور سپرده شده و ایرج کوچکترین فرزند، پادشاه سرزمین مرکزی ایران و منطقه بین النهرین و شبه جزیره عربستان می شود. مدت طولانی می گذرد و فریدون سالخورده می شود .آتش حسادت دیرین به ایرج در دل سلم روشن می شود به تحریک تور پرداخته او را با خود همراه می سازد که چرا ما دو برادر که بزرگتر هستیم باید در سرزمین های دور باشیم و پسر کوچکتر در کنار پدر در سرزمین اصلی بماند.

نامه تهدید آمیزی به فریدون نوشته می شود که یا ایرج نیز همچون آنها از سرزمین اصلی ایران خارج شود یا به جنگ او می آیند. ایرج راه آشتی در پیش گرفته با وجود اخطارهای مکرر فریدون جهت گفتگو به نزد برادران خود می رود ایرج در نهایت به دست تور کشته شده و سر او را برای فریدون می فرستند. فریدون با دیدن این دیدگانش سفید شده و کور میگردد. تمامی سرزمین ایران سراسر سیاه پوش شده و روزگاری دراز فریدون به سوگواری می پردازد. ایرج را کنیزکی بود به نام ماه آفرید که از ایرج باردار بود. فریدون از این خبر شادمان شده به کین خواهی ایرج امیدوار میگردد.

از ماه آفرید دختری متولد می شود.دختر بزرگ شده و با پشنگ ازدواج می کند. از این ازدواج پسری بدنیا می آید درخور پادشاهی و تخت کیان. او را به نزد فریدون می برند که چشم بگشای و به او بنگر که سرتا به پا گویی ایرج است. فریدون از خداوند یاد کرده از او تمنای یاری دارد. دعای او پذیرفته شد فریدون بینا می گردد کودک را در آغوش گرفته او را منوچهر می نامد. بر منوچهر سالیان دراز می گذرد. هنرهای شاهان و بزرگان را می آموزد با سلاح های مختلف جنگی آشنا شده و فنون نظامی را می آموزد. خبر منوچهر در تمامی سرزمین ها می پیچد. سلم و تور از موضوع آگاه شده توطئه ای می چینند.

نامه ای به فریدون برای عذر خواهی می نویسند و خواهان بخشش گناهان قبلی خود می شوند. به فریدون می گویند منوچهر را به نزد ایشان بفرستد تا آنها غلامی او را کنند. فریدون پاسخ نامه را به تندی داده به آنها اعلام جنگ می نماید. منوچهر به انتقام ایرج به جنگ آنها می رود. در نبرد اول به جنگ تور می رود. تور که توان نبرد با او را ندارد شب هنگام دست به شبیخون می زند. منوچهر از شبیخون او مطلع شده اوست که تور را غافلگیر می کند در نبرد سخت تور به دست منوچهر کشته می شود. منوچهر سر تور را همراه با نامه ای برای فریدون می فرستد و ازآنجا عزم نبرد با سلم می کند. در قلمرو سلم دژی تسخیر ناپذیر به نام دژ آلانان بود. قارن جهان پهلوان ایران زمین پیش بینی می کند که سلم اگر در نبرد تاب نیاورده و به این دژ می گریزد که در این صورت هیچ راهی برای دست یابی به او نیست.

لذا در ابتدای جنگ با موافقت موچهر تدبیری اندیشیده به دژ آلانان نفوذ کرده و آنرا نابود می سازد. پیش بینی قارن اتفاق می افتد. در میدان نبرد سپاهیان سلم شکست سختی خورده، سلم به طرف دژ عقب نشینی می کند. اما دیگر دژی وجود ندارد به ناچار راه گریز در پی میگیرد. منوچهر سوار بر اسب بدنبال او می رود منوچهر به سلم می گوید از چه می گریزی آمده ام تا آن تاج خسروانی که از طمع آن ایرج را کشتی بتو دهم. آن دانه کینه ای که کاشتی اکنون به بار آمده است. منوچهر نزدیک سلم شده و با زخم شمشیرش او را به دو نیم می کند.

پس از کشته شدن سلم منوچهر به اعلام توقف قتل و خونریزی می دهد. سر سلم را همچون تور برای فریدون می فرستد. فریدون منوچهر را به شاهنشاهی جهان برمی گزیند فریدون از غم از دست دادن سه فرزند خویش در ماتم می ماند تازمانه او سر می رسد. منوچهر فریدون را با رعایت کلیه آداب و مراسم تدفین پادشاهان در دخمه ای جای میدهد.

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • فانوس خیال

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

برای مشاهده سایر بخش های کتاب شاهنامه فردوسی با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

12 دیدگاه

  دیدگاه ها
بازدیدکننده
2 هفته پیش

بسیار عالی.خواهشا تمام داستانهای شاهنامه رو ادامه بدید تا بچه هامون به همین زیبایی یاد بگیرن و مشتاق بشن
میثم
2 هفته پیش

واقعا جای تشکر داره لذت بردیم اگه امکان داره ادامه بده ممنون
جواد
2 هفته پیش

درود بر شما
شهریار
2 هفته پیش

عالی بود
شهریار
2 هفته پیش

بی نظیر بود به امید ادامه و گسترش
آدا آریا کیا
2 هفته پیش

درود بر شما لطفاً تا انتهای شاهنامه ادامه دهید بسیار زیبا ست سپاسگزارم
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها