به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگترین حماسههای منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسهها و تاریخ ایران از آغاز، تا حملهی اعراب میپردازد. شاهنامه در سه بخش اسطورهای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبانهای زندهی جهان نیز ترجمه شده است.
یکی از بزرگترین و مهمترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستانهای آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان میپردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر میگیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.
محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گرانقدرترین و بزرگترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی میدانست و معتقد بود که این اثر نهتنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار میداد.
محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، قدرت وعزتنفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشهی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.
مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیلهای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.
حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفهی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفهی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بینظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژهای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.
بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را بهخاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا میدانست. او معتقد بود که فردوسی وطنپرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشاندهندهی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامهی خود، ارزشهای والای انسانی و ملی را به نسلهای آینده منتقل کرده است.
فریدون که پادشاهی بزرگ و نیکوکار است، پس از به دنیا آمدن سه پسرش، به افتخار آنها تصمیم میگیرد تا دخترانی از خاندان بزرگ و نیکو برایشان انتخاب کند. او به یکی از نامداران خود به نام جندل میگوید که به دور دنیا برود و دخترانی شایسته برای پسرانش پیدا کند. جندل راهی میشود و پس از جستجو در کشورهای مختلف، به شاه یمن میرسد و پیغام فریدون را برای او میبرد.
شاه یمن که به پیام جندل گوش میدهد، از او میخواهد که صبر کند و برایش با مشاورانش مشورت کند. او همچنین نگران است که اگر با پیشنهاد فریدون موافقت نکند، ممکن است عواقب بدی داشته باشد. در نهایت، مشاوران شاه یمن تصمیم میگیرند که با فریدون تماس بگیرند و درباره این پیوند بزرگ بحث کنند.
داستان نشاندهنده اهمیت پیوندهای خانوادگی و اتحاد میان دو خاندان قدرتمند است.
برگردان به زبان ساده
# ز سالش چو یک پنجه اندر کشید
سه فرزندش آمد گرامی پدید
هوش مصنوعی: وقتی او به سن چهل سالگی رسید، سه فرزند عزیزش به دنیا آمدند.
# به بخت جهاندار هر سه پسر
سه خسرو نژاد از در تاج زر
هوش مصنوعی: به شانس و سرنوشت حاکم جهان، سه پسر از نسل بزرگترین پادشاهان، با تاجی از طلا وارد میشوند.
# به بالا چو سرو و به رخ چون بهار
به هر چیز مانندهٔ شهریار
هوش مصنوعی: شخصی به زیبایی سرو در قامت و به شادابی بهار در چهره توصیف شده است. او مانند یک پادشاه در میان دیگران برجسته و بینظیر است.
# از این سه دو پاکیزه از شهرناز
یکی کهتر از خوب چهر ارنواز
هوش مصنوعی: از این سه نفر، دو نفر با فضیلت و پاکیزه هستند و یکی از آنها نسبت به زیبایی و جذابیت کمتر برخوردار است.
# پدر نوز ناکرده از ناز نام
همی پیش پیلان نهادند گام
هوش مصنوعی: پدر نوزاد که هنوز به دنیا نیامده، به خاطر ناز و افراطی که در تربیت فرزندش دارد، نامش را پیش پای فیلها گذاشته است.
# فریدون از آن نامداران خویش
یکی را گرانمایهتر خواند پیش
هوش مصنوعی: فریدون یکی از نامدارانی را که داشت، به عنوان فردی با ارزشتر و مهمتر از دیگران شناخت.
# کجا نام او جندل پرهنر
به هر کار دلسوز بر شاه بر
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به اینکه کجا میتوان نام کسی را پیدا کرد که در هر کاری به شاه دل-burning و دلسوز باشد و هنری برجسته داشته باشد. به عبارتی این شخص در تمامی کارهایش برای پادشاه تلاش میکند و مهارتهای بالایی دارد.
# بدو گفت برگرد گرد جهان
سه دختر گزین از نژاد مهان
هوش مصنوعی: به او گفت: به دور دنیا سفر کن و از میان سه دختر از نسل بزرگ و محترم انتخاب کن.
# سه خواهر ز یک مادر و یک پدر
پری چهره و پاک و خسرو گهر
هوش مصنوعی: سه خواهر از یک پدر و مادر هستند که زیبا و دلفریبند و از خانوادهای معروفت و با اصالت به دنیا آمدهاند.
# به خوبی سزای سه فرزند من
چنان چون بشاید به پیوند من
هوش مصنوعی: به خوبی باید با سه فرزند من رفتار شود، همانطور که شایسته است با ارتباط من برخورد شود.
# به بالا و دیدار هر سه یکی
که این را ندانند ازان اندکی
هوش مصنوعی: به سمت بالا و دیدار هر سه (خدا، پیامبر و اولیا) یک حقیقت است که فقط عدهی کمی از آن آگاهی دارند.
# چو بشنید جندل ز خسرو سخن
یکی رای پاکیزه افگند بن
هوش مصنوعی: وقتی جندل سخنان خسرو را شنید، نظری پاک و روشن ارائه داد.
# که بیدار دل بود و پاکیزه مغز
زبان چرب و شایستهٔ کار نغز
هوش مصنوعی: کسی که دل بیدار و خالص دارد و ذهنش پاک است، میتواند با زبانی شیوا و مناسب، کارهای زیبا و ارزشمندی را انجام دهد.
# ز پیش سپهبد برون شد به راه
ابا چند تن مر ورا نیکخواه
هوش مصنوعی: از حضور فرمانده بیرون رفت و در مسیر، چند نفر او را به نیکی راهنمایی کردند.
# یکایک ز ایران سراندر کشید
پژوهید و هرگونه گفت و شنید
هوش مصنوعی: هر یک از مردم ایران به بررسی و تحقیق درباره مسائل مختلف پرداختند و هر نوع گفتوگویی انجام دادند.
# به هر کشوری کز جهان مهتری
به پرده درون داشتن دختری
هوش مصنوعی: در هر کشوری که مردی برتر باشد و دختری را در دل خود پرورش دهد، به آن کشور ارادت و محبت نشان میدهد.
# نهفته بجستی همه رازشان
شنیدی همه نام و آوازشان
هوش مصنوعی: همه اسرار آنها را کشف کردهای و از نام و آوازشان باخبر شدی.
# ز دهقان پر مایه کس را ندید
که پیوستهٔ آفریدون سزید
هوش مصنوعی: هیچکس را ندیدم که از دهقان پرمایه بیشتر شایسته و لایق باشد، مانند آفریدون.
# خردمند و روشندل و پاکتن
بیامد بر سرو شاه یمن
هوش مصنوعی: عاقل و دلپاک و بیگناه، به نزد سرو خوشچهرهای که نماد زیبایی در یمن بوده، آمد.
# نشان یافت جندل مر اورا درست
سه دختر چنان چون فریدون بجست
هوش مصنوعی: جندل، نشانهای از اصل خود را پیدا کرد و به همین دلیل سه دختر را مانند فریدون جستجو کرد.
# خرامان بیامد به نزدیک سرو
چنان چون به پیش گل اندر تذرو
هوش مصنوعی: درخت سرو به آرامی به سمت او نزدیک شد، همانطور که یک طاووس با وقار به سمت گل میرود.
# زمین را ببوسید و چربی نمود
برآن کهتری آفرین برفزود
هوش مصنوعی: زمین را بوسید و سپس بر آن چربی و رونق افزود، زیرا بر آن کسی که پست است، با این کار توجه و ارزش بیشتری داد.
# به جندل چنین گفت شاه یمن
که بیآفرینت مبادا دهن
هوش مصنوعی: شاه یمن به جندل گفت: مبادا بدون آفریدن تو، چیزی را به زبان بیاورم.
# چه پیغام داری چه فرمان دهی
فرستادهای گر گرامی رهی
هوش مصنوعی: هر پیامی یا دستوری که داری، فرستادهای، اگر در جایگاه والایی هستی.
# بدو گفت جندل که خرم بدی
همیشه ز تو دور دست بدی
هوش مصنوعی: جندل به او گفت که همیشه در خوشی و شادکامی هستی، اما این حال و روز تو دور از من است.
# از ایران یکی کهترم چون شمن
پیام آوریده به شاه یمن
هوش مصنوعی: من از ایران فردی کم اهمیتتر هستم، مانند پیامی که شمنی به پادشاه یمن میآورد.
# درود فریدون فرخ دهم
سخن هر چه پرسند پاسخ دهم
هوش مصنوعی: به سلامتی فریدون با شخصیت و خوب، هر چه بپرسند، من به همه سوالات پاسخ میدهم.
# ترا آفرین از فریدون گرد
بزرگ آنکسی کو نداردش خرد
هوش مصنوعی: تو را ستایش میکنم ای فریدون بزرگ، کسی که خرد و دانایی ندارد، شایسته چنین ستایشی نیست.
# مرا گفت شاه یمن را بگوی
که بر گاه تا مشک بوید ببوی
هوش مصنوعی: شاه یمن به من گفت که به او بگو برود و در زمان مناسب بویی خوش را استشمام کند.
# بدان ای سر مایهٔ تازیان
کز اختر بدی جاودان بیزیان
هوش مصنوعی: ای سرمایهٔ عربها، بدان که از ستارهٔ شومی که همیشه بدیها را نشان میدهد، بیزیان و بیخطر هستی.
# مرا پادشاهی آباد هست
همان گنج و مردی و نیروی دست
هوش مصنوعی: من دارای پادشاهی با شکوه هستم که شامل ثروت، قدرت و توانمندی جسمی است.
# سه فرزند شایستهٔ تاج و گاه
اگر داستان را بود گاه ماه
هوش مصنوعی: اگر داستان به خوبی بیان شود، سه فرزند شایسته و زیبا در آن درخشنده خواهند بود، مانند تاج و ماه.
# ز هر کام و هر خواسته بینیاز
به هر آرزو دست ایشان دراز
هوش مصنوعی: این بیت به این معنی است که از هر لذت و خواستهای بینیاز بوده و به هیچ آرزویی نیازی ندارند، زیرا دست آنها به همه چیز رسیده و به هر چیزی که میخواهند دسترسی دارند.
# مر این سه گرانمایه را در نهفت
بباید کنون شاهزاده سه جفت
هوش مصنوعی: این سه چیز ارزشمند را باید در دل نگهداری، زیرا اکنون شاهزادهای با سه جفت از آنها وجود دارد.
# ز کار آگهان آگهی یافتم
بدین آگهی تیز بشتافتم
هوش مصنوعی: از خبرهای کسانی که مطلع بودند، آگاهی کسب کردم و به خاطر این آگاهی، سریعاً اقدام کردم.
# کجا از پس پرده پوشیده روی
سه پاکیزه داری تو ای نامجوی
هوش مصنوعی: کجا میتوانی پیدا کنی کسی را که پشت پرده و با چهرهای پنهان، همچون توی پاکنهاد و جستجوگر نام باشد؟
# مران هرسه را نوز ناکرده نام
چو بشنیدم این دل شدم شادکام
هوش مصنوعی: وقتی نام آن سه نفر را نشنیده بودم، دل من شاد و خوشحال شد.
# که ما نیز نام سه فرخ نژاد
چو اندر خور آید نکردیم یاد
هوش مصنوعی: ما هم نام سه فرد خوشبخت را وقتی به ذهنمان آمد، یاد نکردیم.
# کنون این گرامی دو گونه گهر
بباید برآمیخت با یکدگر
هوش مصنوعی: اکنون باید این ارزشمند را با دو نوع گوهر ترکیب کرد.
# سه پوشیده رخ را سه دیهیم جوی
سزا را سزاوار بیگفتوگوی
هوش مصنوعی: سه زن زیبا که صورتهایشان پنهان است، هر یک دارای تاجی هستند. هر یک از آنها شایستهی احترام و تقدیر است و نیازی به گفتوگو برای اثبات این موضوع وجود ندارد.
# فریدون پیامم بدین گونه داد
تو پاسخ گزار آنچه آیدت یاد
هوش مصنوعی: فریدون پیام را به این شکل به من منتقل کرد: تو باید به همه چیزهایی که به ذهنت میرسد پاسخ بدهی.
# پیامش چو بشنید شاه یمن
بپژمرد چون زاب کنده سمن
هوش مصنوعی: وقتی شاه یمن این پیام را شنید، ناراحت و غمگین شد، مانند زابی که از گودالی بیرون آمده باشد و عطر سمن را حس کند.
# همیگفت گر پیش بالین من
نبیند سه ماه این جهانبین من
هوش مصنوعی: او همواره میگفت، اگر سه ماه در کنار من نباشی، این دنیا را نخواهی دید.
# مرا روز روشن بود تاره شب
بباید گشادن به پاسخ دو لب
هوش مصنوعی: من در روشنایی روز میدانستم که شب باید با پاسخ گفتن به دو لبم آغاز شود.
# سراینده را گفت کای نامجوی
زمان باید اندر چنین گفتگوی
هوش مصنوعی: شخصی به شاعر میگوید: ای کسی که به دنبال نام و شهرت هستی، در این نوع گفتگوها باید چنین سخن بگویی.
# شتابت نباید به پاسخ کنون
مرا چند رازست با رهنمون
هوش مصنوعی: سرعت تو نباید باعث شود که به پاسخ کنونی من فکر نکنی، زیرا هنوز چندین راز هست که باید کشف شوند.
# فرستاده را زود جایی گزید
پس آنگه به کار اندرون بنگرید
هوش مصنوعی: فرستاده به سرعت جایی را انتخاب کرد و سپس به امور داخلی آنجا نگاهی انداخت.
# بیامد در بار دادن ببست
به انبوه اندیشگان در نشست
هوش مصنوعی: به مراسمی آمد و درِ پذیرایی را بست و در میان جمعیتی از اندیشمندان نشسته بود.
# فراوان کس از دشت نیزهوران
بر خویش خواند آزموده سران
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد از دشت جنگجویان با تجربه و دلاور به نزد خود دعوت کردند.
# نهفته برون آورید از نهفت
همه رازها پیش ایشان بگفت
هوش مصنوعی: رازها را که در دل پنهان کردهاید، افشا کنید و بهروشنی با دیگران در میان بگذارید.
# که ما را به گیتی ز پیوند خویش
سه شمعست روشن به دیدار پیش
هوش مصنوعی: این بیت به ارتباط و پیوندی اشاره دارد که بین ما و دنیای اطراف وجود دارد. مانند سه شعله که در کنار هم و در یک جا روشن هستند، این ارتباطات به ما نور و روشنی میبخشند و ما را در مسیر زندگی راهنمایی میکنند.
# فریدون فرستاد زی من پیام
بگسترد پیشم یکی خوب دام
هوش مصنوعی: فریدون پیامی به من فرستاد و یکی از بهترین جوانان را پیش من فرستاد.
# همیکرد خواهد ز چشمم جدا
یکی رای باید زدن با شما
هوش مصنوعی: من از دیدهام دوری خواهم کرد و برای این کار، باید با شما نظری در میان بگذارم.
# فرستاده گوید چنین گفت شاه
که ما را سه شاهست زیبای گاه
هوش مصنوعی: فرستاده میگوید که شاه چنین گفته است: ما سه شاه زیبا داریم که در هر زمان و مکان خود را نشان میدهند.
# گراینده هر سه به پیوند من
به سه روی پوشیده فرزند من
هوش مصنوعی: این بیت به ارتباط و پیوند میان سه چیز اشاره دارد که به شکلهای مختلفی از وجود من یا فرزند من برخوردار هستند. یعنی هر سه به نوعی به من مرتبطاند، ولی هر کدام جنبهها و ابعاد پنهانی دارند.
# اگر گویم آری و دل زان تهی
دروغم نه اندر خورد با مهی
هوش مصنوعی: اگر بگویم بله و در دل از این موضوع خالی باشم، در واقع دروغ میگویم و این سخن همراه با حقیقت نخواهد بود.
# وگر آرزوها سپارم بدوی
شود دل پر آتش پر از آب روی
هوش مصنوعی: اگر آرزوهایم را رها کنم، دل من که پر از آتش است، به سمت آب خواهد رفت.
# وگر سر بپیچم ز فرمان او
به یک سو گرایم ز پیمان او
هوش مصنوعی: اگر از دستورات او سرپیچی کنم و به سمتی دیگر بروم، عهد و پیمان خود را شکستهام.
# کسی کو بود شهریار زمین
نه بازیست با او سگالید کین
هوش مصنوعی: کسی که فرمانروای جهان است، بازیچه نیست و نباید با او به دشمنی پرداخت.
# شنیدستم از مردم راهجوی
که ضحاک را زو چه آمد بروی
هوش مصنوعی: شنیدهام از کسانی که در پی حقیقتاند که چه واقعهای باعث شد تا ضحاک به این شکل ظاهر شود.
# ازین در سخن هر چه دارید یاد
سراسر به من بر بباید گشاد
هوش مصنوعی: هر چه دارید از سخن و اندیشه، باید به طور کامل و بی پرده با من در میان بگذارید.
# جهان آزموده دلاور سران
گشادند یکیک به پاسخ زبان
هوش مصنوعی: در جهان، افراد شجاعی که تجربههای زیادی دارند، به تدریج برای پاسخگویی آماده شده و از کلام خود استفاده میکنند.
# که ما همگنان آن نبینیم رای
که هر باد را تو بجنبی ز جای
هوش مصنوعی: ما همسن و سالان آن را نمیبینیم که تو چطور با هر بادی جای خود را تغییر میدهی.
# اگر شد فریدون جهان شهریار
نه ما بندگانیم با گوشوار
هوش مصنوعی: اگر فریدون، پادشاه جهان شود، دیگر ما بندگان او نیستیم که فقط به زینتهای ظاهری خود اهمیت دهیم.
# سخنگفتن و کوشش آیین ماست
عنان و سنان تافتن دین ماست
هوش مصنوعی: صحبت کردن و تلاش کردن، روش و روشکار ماست، و کنترل و رهبری، اساس دین ماست.
# به خنجر زمین را میستان کنیم
به نیزه هوا را نیستان کنیم
هوش مصنوعی: زمین را با خنجر شخم میزنیم و هوا را با نیزه مینوازیم.
# سه فرزند اگر بر تو هست ارجمند
سر بدره بگشای و لب را ببند
هوش مصنوعی: اگر سه فرزند با ارزش و عزیز داری، پس بهتر است در بیان احساساتت احتیاط کنی و به جای سخن گفتن، عمل کنی.
# و گر چارهٔ کار خواهی همی
بترسی ازین پادشاهی همی
هوش مصنوعی: اگر به دنبال راه حل مشکلاتت هستی، باید از این حکومت و قدرت بترسی.
# ازو آرزوهای پرمایه جوی
که کردار آنرا نبینند روی
هوش مصنوعی: از او خواستههای با ارزش و مهمی بخواه که هیچکس نتواند رفتار او را ببیند.
# چو بشنید از آن نامداران سخن
نه سر دید آن را به گیتی نه بن
هوش مصنوعی: وقتی آن نامداران صحبت را شنیدند، نه سر آن را در دنیا دیدند و نه دلیلی برای آن پیدا کردند.
پادشاهی فریدون پانصد سال به طول انجامید. فریدون به رسم کیانی در روز بر تخت نشستن مردم را به عدالت و دین پروری نوید می دهد و مادر او فرانک نیز با شنیدن خبر پادشاه شدن فرزندش دو هفته بخشش کرده و جشن بزرگی بر پا می کند. فریدون صاحب سه فرزند پسر میگردد دو فرزند از شهرناز و فرزند کوچکتر از ارنواز. فریدون شخصی امین، صاحب منصب و دلسوز به نام جندل را بر می گزیند تا گرد جهان گشته و سه دختر که همسان و برابر و از نژاد بزرگان بوده و در سطح و اندازه پسران او انتخاب کند. جندل در نهایت دختران شاه یمن را شایسته پسران فریدون می داند و پس از ابراز این موضوع به شاه یمن و قدری دشواری ها این سه دختر را به عقد پسران فریدون در می آورد. فریدون تمامی سرزمین خود را به سه بخش تقسیم کرده و به پسران خود واگذار می کند.
سلم پسر بزرگ فریدون، شاه منطقه غرب و روم می گردد. سرزمین ترکان و چین به پسر دوم تور سپرده شده و ایرج کوچکترین فرزند، پادشاه سرزمین مرکزی ایران و منطقه بین النهرین و شبه جزیره عربستان می شود. مدت طولانی می گذرد و فریدون سالخورده می شود .آتش حسادت دیرین به ایرج در دل سلم روشن می شود به تحریک تور پرداخته او را با خود همراه می سازد که چرا ما دو برادر که بزرگتر هستیم باید در سرزمین های دور باشیم و پسر کوچکتر در کنار پدر در سرزمین اصلی بماند.
نامه تهدید آمیزی به فریدون نوشته می شود که یا ایرج نیز همچون آنها از سرزمین اصلی ایران خارج شود یا به جنگ او می آیند. ایرج راه آشتی در پیش گرفته با وجود اخطارهای مکرر فریدون جهت گفتگو به نزد برادران خود می رود ایرج در نهایت به دست تور کشته شده و سر او را برای فریدون می فرستند. فریدون با دیدن این دیدگانش سفید شده و کور میگردد. تمامی سرزمین ایران سراسر سیاه پوش شده و روزگاری دراز فریدون به سوگواری می پردازد. ایرج را کنیزکی بود به نام ماه آفرید که از ایرج باردار بود. فریدون از این خبر شادمان شده به کین خواهی ایرج امیدوار میگردد.
از ماه آفرید دختری متولد می شود.دختر بزرگ شده و با پشنگ ازدواج می کند. از این ازدواج پسری بدنیا می آید درخور پادشاهی و تخت کیان. او را به نزد فریدون می برند که چشم بگشای و به او بنگر که سرتا به پا گویی ایرج است. فریدون از خداوند یاد کرده از او تمنای یاری دارد. دعای او پذیرفته شد فریدون بینا می گردد کودک را در آغوش گرفته او را منوچهر می نامد. بر منوچهر سالیان دراز می گذرد. هنرهای شاهان و بزرگان را می آموزد با سلاح های مختلف جنگی آشنا شده و فنون نظامی را می آموزد. خبر منوچهر در تمامی سرزمین ها می پیچد. سلم و تور از موضوع آگاه شده توطئه ای می چینند.
نامه ای به فریدون برای عذر خواهی می نویسند و خواهان بخشش گناهان قبلی خود می شوند. به فریدون می گویند منوچهر را به نزد ایشان بفرستد تا آنها غلامی او را کنند. فریدون پاسخ نامه را به تندی داده به آنها اعلام جنگ می نماید. منوچهر به انتقام ایرج به جنگ آنها می رود. در نبرد اول به جنگ تور می رود. تور که توان نبرد با او را ندارد شب هنگام دست به شبیخون می زند. منوچهر از شبیخون او مطلع شده اوست که تور را غافلگیر می کند در نبرد سخت تور به دست منوچهر کشته می شود. منوچهر سر تور را همراه با نامه ای برای فریدون می فرستد و ازآنجا عزم نبرد با سلم می کند. در قلمرو سلم دژی تسخیر ناپذیر به نام دژ آلانان بود. قارن جهان پهلوان ایران زمین پیش بینی می کند که سلم اگر در نبرد تاب نیاورده و به این دژ می گریزد که در این صورت هیچ راهی برای دست یابی به او نیست.
لذا در ابتدای جنگ با موافقت موچهر تدبیری اندیشیده به دژ آلانان نفوذ کرده و آنرا نابود می سازد. پیش بینی قارن اتفاق می افتد. در میدان نبرد سپاهیان سلم شکست سختی خورده، سلم به طرف دژ عقب نشینی می کند. اما دیگر دژی وجود ندارد به ناچار راه گریز در پی میگیرد. منوچهر سوار بر اسب بدنبال او می رود منوچهر به سلم می گوید از چه می گریزی آمده ام تا آن تاج خسروانی که از طمع آن ایرج را کشتی بتو دهم. آن دانه کینه ای که کاشتی اکنون به بار آمده است. منوچهر نزدیک سلم شده و با زخم شمشیرش او را به دو نیم می کند.
پس از کشته شدن سلم منوچهر به اعلام توقف قتل و خونریزی می دهد. سر سلم را همچون تور برای فریدون می فرستد. فریدون منوچهر را به شاهنشاهی جهان برمی گزیند فریدون از غم از دست دادن سه فرزند خویش در ماتم می ماند تازمانه او سر می رسد. منوچهر فریدون را با رعایت کلیه آداب و مراسم تدفین پادشاهان در دخمه ای جای میدهد.
فانوس خیال
شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو
2 ماه پیش
2 ماه پیش