یکشنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 7؛ پرستنده برخاست از پیش اوی / گفتگوی زال با کنیزان + متن صوتی و معنی اشعار

  یکشنبه، 17 فروردین 1404 ID  کد خبر 443911
یکشنبه با شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 7؛  پرستنده برخاست از پیش اوی / گفتگوی زال با کنیزان + متن صوتی و معنی اشعار
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین شاهنامه فردوسی بخش آغاز کتاب را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای فرد منتظر بخش بعدی شاهنامه باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، یکی از بزرگ‌ترین حماسه‌های منظوم جهان، کتاب شاهنامه فردوسی، اثر ابوالقاسم فردوسی است. این اثر شامل حدود 50,000 تا 61,000 بیت است و به اساطیر، حماسه‌ها و تاریخ ایران از آغاز، تا حمله‌ی اعراب می‌پردازد. شاهنامه در سه بخش اسطوره‌ای، پهلوانی و تاریخی نگاشته شده و تأثیر عمیقی بر فرهنگ و ادبیات کهن فارسی داشته است. این کتاب به بسیاری از زبان‌های زنده‌ی جهان نیز ترجمه شده است.

درباره‌ی کتاب شاهنامه فردوسی

یکی از بزرگ‌ترین و مهم‌ترین آثار ادبیات کهن فارسی و یکی از شاهکارهای حماسی جهان، کتاب شاهنامه فردوسی (Shahnameh) است که توسط حکیم ابوالقاسم فردوسی (Ferdowsi)، شاعر بزرگ ایرانی، در حدود هزار سال پیش سروده شده است. شاهنامه به معنای «کتاب شاهان» است و داستان‌های آن به تاریخ و اساطیر ایران باستان می‌پردازد. این اثر عظیم که بیش از 50,000 بیت شعر را در بر می‌گیرد، به زبان فارسی دری نوشته شده است.

نکوداشت‌های کتاب شاهنامه فردوسی

  • محمدعلی فروغی، شاهنامه فردوسی را از گران‌قدرترین و بزرگ‌ترین آثار موجود در تاریخ ادبیات فارسی می‌دانست و معتقد بود که این اثر نه‌تنها هویت ملی ایرانیان را زنده نگاه داشته، بلکه زبان فارسی را نیز از فراموشی نجات داده است. او فردوسی را به خاطر زنده نگاه داشتن تاریخ ملی و ادبیات کهن فارسی، بسیار مورد تقدیر قرار می‌داد.

  • محمدتقی بهار بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، قدرت وعزت‌نفس را به ایرانیان بازگرداند. او معتقد بود که این اثر، ریشه‌ی ایرانیان را قوی و آنان را در راه مردی، مردانگی و غیرت استوار ساخته است.

  • مجتبی مینوی معتقد بود که زبان فارسی وسیله‌ای برای استحکام اتحاد و ارتباط ایرانیان است و شاهنامه فردوسی این زبان را چنان غنی و محکم کرده که از فراموشی و نابودی در امان مانده است. او بر این باور بود که شاهنامه، نقش مهمی در حفظ و تقویت هویت ملی ایرانیان ایفا کرده است.

  • حبیب یغمایی بر این باور بود که اگر تمام ثروت ایران از عصر غزنوی تاکنون در یک کفه‌ی ترازو قرار گیرد و شاهنامه فردوسی در کفه‌ی دیگر، شاهنامه ارزش بالاتری خواهد داشت. او معتقد بود که این اثر ارزش و اهمیت بی‌نظیری دارد که با هیچ ثروتی قابل مقایسه نیست و جایگاه ویژه‌ای در تاریخ و فرهنگ ایران دارد.

  • بدیع الزمان فروزانفر، فردوسی را به‌خاطر اخلاق شایسته و پاکی سخن، برتر از دیگر شعرا می‌دانست. او معتقد بود که فردوسی وطن‌پرست بوده و به ایران، عشق بسیاری داشته است. این عشق و شور در آثار او آشکار است و نشان‌دهنده‌ی تعهد و وفاداری این شاعر به میهن و فرهنگ ایرانی است. فروزانفر بر این باور بود که ابوالقاسم فردوسی با شاهنامه‌ی خود، ارزش‌های والای انسانی و ملی را به نسل‌های آینده منتقل کرده است.

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 7

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 7

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 7

شاهنامه فردوسی: منوچهر- بخش 7

فایل صوتی شاهنامه فردوسی؛ منوچهر- بخش 7

هدفون

خلاصه شاهنامهٔ فردوسی؛ منوچهر- بخش 7

این متن به توصیف رویدادی از داستان‌های حماسی ایران می‌پردازد. در آغاز، پرستنده‌ای از نزد زال (پهلوان و پدر رستم) برمی‌خیزد و او را با لباس‌های زیبای رومی آراسته می‌سازد. زال و همراهانش به سوی رودبار می‌روند که در آنجا موجبات جشن و شادمانی را برای نخستین روز سال (مه فرودین) فراهم می‌کنند.

زال، که به شکار علاقه دارد، کمانش را به دست می‌گیرد و تعقیب شکار می‌کند. او، با پرتاب تیر، پرنده‌ای را شکار می‌کند و این عملش باعث تحسین اطرافیان می‌شود. پرستنده‌ای از او درباره‌ی هویت این شکارگران و پهلوانان سوال می‌کند و زال را به‌عنوان فرزند سام معرفی می‌کند که از او در دنیا نامدارتر وجود ندارد.

پس از وصف زیبایی زال و توانایی‌هایش در شکار، پرستندگان به سرعت برای بازگشت به کاخ و انتقال پیام زال به او آماده می‌شوند. متن سیر داستانی را به تصویر می‌کشد که در آن زال به عنوان قهرمان داستان با زیبایی و شجاعتش شناخته می‌شود و وقایعی از عشق و شادمانی رقم می‌خورد. به طور کلی، این بخش از داستان به تمجید از قهرمانی‌ها و زیبایی‌های انسانی می‌پردازد.

برگردان به زبان ساده

# پرستنده برخاست از پیش اوی

بدان چاره بی‌چاره بنهاد روی

هوش مصنوعی: پرستنده از کنار او برخاست و برای کسی که راهی برای نجات ندارد، تدبیری ارائه کرد و به او نگاه کرد.

# به دیبای رومی بیاراستند

سر زلف برگل بپیراستند

هوش مصنوعی: موهای او را با پارچه‌ای رومی زیبا تزیین کردند و گل سر خود را به زیبایی آرایش کردند.

# برفتند هر پنج تا رودبار

ز هر بوی و رنگی چو خرم بهار

هوش مصنوعی: تمامی رودبارها از هر بوی و رنگی ناپدید شدند، همان‌طور که در بهار، طبیعت شاداب و سرسبز می‌شود.

# مه فرودین وسر سال بود

لب رود لشکرگه زال بود

هوش مصنوعی: در ماه فرودین و در آغاز سال، در کنار رودخانه، محل تجمع و نبرد زال قرار داشت.

# همی گل چدند از لب رودبار

رخان چون گلستان و گل در کنار

هوش مصنوعی: گلی که از لب رود باریکه رخان می‌روید، مانند گلستان و گل در کنار هم زیبا و دل‌انگیز است.

# نگه کرد دستان ز تخت بلند

بپرسید کاین گل پرستان کی َند

هوش مصنوعی: او به دستان بلند از تخت نگاه کرد و پرسید که این گل‌پرستان چه کسانی هستند.

# چنین گفت گوینده با پهلوان

که از کاخ مهراب روشن روان

هوش مصنوعی: گوینده به پهلوان گفت که مانند روشنایی کاخ مهراب، تو نیز درخشان و فاخر هستی.

# پرستندگان را سوی گلستان

فرستد همی ماه کابلستان

هوش مصنوعی: او ماه کابلستان، پرستندگان را به سوی گلستان می‌فرستد.

# به نزد پری چهرگان رفت زال

کمان خواست از ترک و بفراخت یال

هوش مصنوعی: زال به دیاری که پری‌چهرگان در آن بودند رفت و از ترک (پهلوانان یا دشمنان) کمان خواست و یال (موی سر یا نشانه‌ای از قدرت) را نیز به او سپرد.

# پیاده همی رفت جویان شکار

خشیشار دید اندر آن رودبار

هوش مصنوعی: یک شخص پیاده در حال حرکت بود و در جستجوی شکار خود، دوید و در کنار رودخانه خشکی را دید.

# کمان ترک گلرخ به زه بر نهاد

به دست جهان پهلوان در نهاد

هوش مصنوعی: قوس زیبای دختر گل، به دست قهرمان بزرگ قرار گرفت.

# نگه کرد تا مرغ برخاست ز آب

یکی تیره بنداخت اندر شتاب

هوش مصنوعی: چشمش به مرغی افتاد که از آب بلند شد و در عرض زمان، چیزی تیره به سمت آن پرتاب کرد.

# ز پروازش آورد گردان فرود

چکان خون و وشی شده آب رود

هوش مصنوعی: هواپیما با پروازش باعث شده که از آسمان باران بیفتد و خون و آب در رودخانه جاری شود.

# بترک آنگهی گفت زان سو گذر

بیاور تو آن مرغ افگنده پر

هوش مصنوعی: اینگونه بگو: پس از آنکه پرنده‌ای را دیدی که از آن سو می‌گذرد، آن را بیاور.

# به کشتی گذر کرد ترک سترگ

خرامید نزد پرستنده ترک

هوش مصنوعی: کشتی بزرگ به آرامی از میان آب گذشت و در نزدیکی دیوانه‌اش که در انتظار او بود، آرام گرفت.

# پرستنده پرسید کای پهلوان

سخن گوی و بگشای شیرین زبان

هوش مصنوعی: پرستنده از پهلوان خواسته که با صدای زیبا و شیرین خود سخن بگوید و از او درخواست کرده که سخنانش را بیان کند.

# که این شیر بازو گو پیلتن

چه مردست و شاه کدام انجمن

هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به قدرت و شجاعت اشاره می‌کند و می‌پرسد که این پهلوان چه کسی است و شاه کدام جمعیت یا گروه می‌باشد. به عبارت دیگر، سوال درباره‌ی ویژگی‌ها و مقام این فرد است که نشان‌دهنده‌ی توانایی‌ها و موقعیت او در جامعه است.

# که بگشاد زین گونه تیر از کمان

چه سنجد به پیش اندرش بدگمان

هوش مصنوعی: این شعر به بیان این مفهوم می‌پردازد که وقتی تیر کمان از چله خارج می‌شود، دیگر نمی‌توان آن را واپسین برد و دوباره به کمان بازگرداند. این امر به نوعی به نامیدی از تغییر یک وضعیت یا اعتقاد بدگمانانه نسبت به چیزی اشاره دارد. در واقع، خود تیر به تنهایی عملکرد خاصی دارد و نمی‌توان به آن بازگشت یا تغییر داد.

# ندیدیم زیبنده تر زین سوار

به تیر و کمان بر چنین کامگار

هوش مصنوعی: ما هیچ کس را زیباتر از این سوار، که با تیر و کمان بر اینگونه شاداب و کامیاب است، ندیده‌ایم.

# پری روی دندان به لب برنهاد

مکن گفت ازین گونه از شاه یاد

هوش مصنوعی: دختران زیبا با لبخند دلنشین، به یاد شاهی که از او خاطره‌ای دارند، بر دندان خود اشاره کرده‌اند.

# شه نیمروزست فرزند سام

که دستانش خوانند شاهان به نام

هوش مصنوعی: فرزند سام، که در زمان ظهر به مقام رفیع شاهی رسیده است، با دستانش بر سر شاهان دیگر نام می‌گذارد و بر آنها تسلط دارد.

# بگِردِ جهان گر بگردد سوار

ازین سان نبیند یکی نامدار

هوش مصنوعی: اگر سوارکار به دور دنیا بگردد، در این شکل هیچ نامداری را نخواهد دید.

# پرستنده با کودک ماه روی

بخندید و گفتش که چندین مگوی

هوش مصنوعی: پرستنده به کودک زیبا لبخند زد و به او گفت که حرف زدن درباره برخی موضوعات را فراموش کند و بیشتر سکوت کند.

# که ماهیست مهراب را در سرای

به یک سر ز شاه تو برتر بپای

هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن موقعیتی است که در آن ماهی، به عنوان یک نماد از زیبایی و نور، در محلی با شکوه و عظمت زندگی می‌کند و به نوعی برتری و ارزشمندی را نسبت به شاه و مقام‌های بزرگ نشان می‌دهد. به عبارت دیگر، زیبایی و نورانیت ماهی در این مکان، بیشتر از قدرت و مقام پادشاهی است.

# به بالای ساج است و همرنگ عاج

یکی ایزدی بر سر از مشک تاج

هوش مصنوعی: درخت ساج بلندی است که هم‌رنگ عاج است و یک ایزد با تاجی از مشک بر سر دارد.

# دو نرگس دژم و دو ابرو به خم

ستون دو ابرو چو سیمین قلم

هوش مصنوعی: دو گل نرگس غمگین و دو ابرو که مانند ستون خمیده‌اند، ابروها مثل رنگ نقره‌ای هستند.

# دهانش به تنگی دل مستمند

سر زلف چون حلقهٔ پای‌بند

هوش مصنوعی: دهان او به اندازه‌ای کوچک است که مانند دل یک فرد نیازمند است و موهایش مانند حلقه‌ای است که او را به جایی می‌بندد.

# دو جادوش پر خواب و پرآب روی

پر از لاله رخسار و پر مشک موی

هوش مصنوعی: دو جادوگر که خواب و آرامش را به ارمغان می‌آورند، بر چهره‌ای که مملو از لاله‌های سرخ و موهایی خوشبو و مانند مشک است، سایه افکنده‌اند.

# نفس را مگر بر لبش راه نیست

چنو در جهان نیز یک ماه نیست

هوش مصنوعی: نفس نمی‌تواند راهی به لب‌ها پیدا کند، همان‌طور که در این جهان نیز یک ماه وجود ندارد.

# پرستندگان هر یکی آشکار

همی کرد وصف رخ آن نگار

هوش مصنوعی: محبت‌ورزان هر کدام به وضوح زیبایی چهره آن معشوق را توصیف می‌کردند.

# بدین چاره تا آن لب لعل فام

کند آشنا با لب پور سام

هوش مصنوعی: به این راه و روش تا آن لب زیبا آشنا شود با لب پر از شربت.

# چنین گفت با بندگان خوب چهر

که با ماه خوبست رخشنده مهر

هوش مصنوعی: آنچه او به بندگان خوب گفت این بود که برتری کسی که چهره‌اش زیباست، مانند برتری ماه درخشان است.

# ولیکن به گفتن مگر روی نیست

بود کاب را ره بدین جوی نیست

هوش مصنوعی: اما نمی‌شود فقط با گفتن به حقیقت رسید، زیرا در این مسیر، هیچ راهی وجود ندارد.

# دلاور که پرهیز جوید ز جفت

بماند به آسانی اندر نهفت

هوش مصنوعی: شجاعی که از خطرات و شرارت‌ها دوری کند، به راحتی می‌تواند در آرامش و امنیت زندگی کند.

# بدان تاش دختر نباشد ز بن

نباید شنیدنش ننگ سخن

هوش مصنوعی: بدان که اگر دختر نباشد، نباید شنیدن این حرف‌ها ننگین باشد.

# چنین گفت مر جفت را باز نر

چو بر خایه بنشست و گسترد پر

هوش مصنوعی: در اینجا مردی با جفت خود صحبت می‌کند و وقتی که بر روی پاهایش نشسته و بال‌هایش را گشوده، جملاتی را بیان می‌کند.

# کزین خایه گر مایه بیرون کنم

ز پشت پدر خایه بیرون کنم

هوش مصنوعی: اگر بخواهم خواسته‌ای را از وجود پدرم بیرون بیاورم، در حقیقت، جدای از آنکه در کجا یا چه چیزی است، به اصل و ریشه‌ام نیز اشاره دارد.

# ازیشان چو برگشت خندان غلام

بپرسید از و نامور پور سام

هوش مصنوعی: پس از آنکه آن‌ها با خوشحالی برگشتند، غلام از آن‌ها پرسید که نام فرزند نامور سام چه بوده است.

# که با تو چه گفت آن که خندان شدی

گشاده لب و سیم دندان شدی

هوش مصنوعی: کسی که با تو صحبت کرد، باعث شد تا تو لبخند بزنی و دندان‌هایت را نشان دهی.

# بگفت آنچه بشنید با پهلوان

ز شادی دل پهلوان شد جوان

هوش مصنوعی: او هر آنچه را که شنید به پهلوان گفت و با شنیدن آن، دل پهلوان شادمان شد و روح جوانی در او زنده گردید.

# چنین گفت با ریدک ماه روی

که رو مر پرستندگان را بگوی

هوش مصنوعی: او با چهره‌ی زیبا و درخشانش گفت: به دنبال‌کنندگان خود بگوید که چه باید بگویند.

# که از گلستان یک زمان مگذرید

مگر با گل از باغ گوهر برید

هوش مصنوعی: از گلستان هرگز نگذرید مگر اینکه با گلی از آنجا دستاوردی داشته باشید.

# درم خواست و دینار و گوهر ز گنج

گرانمایه دیبای زربفت پنج

هوش مصنوعی: در این بیت، سخن از درخواست‌هایی است که از شخصی شده، شامل پول، سکه، و جواهر از گنجینه‌ای با ارزش و گرانبها، در حالی که اشاره به پارچه‌ای با کیفیت و بافت زیبا هم وجود دارد. به طور کلی، به اهمیت و خواسته‌های مادی اشاره شده است.

# بفرمود کاین نزد ایشان برید

کسی را مگوئید و پنهان برید

هوش مصنوعی: فرمان داد که به نزد آنها بروید، اما هیچ‌کس را از این موضوع مطلع نکنید و به‌طور پنهانی بروید.

# نباید شدن شان سوی کاخ باز

بدان تا پیامی فرستم براز

هوش مصنوعی: نباید به سوی کاخ حرکت کنی، زیرا می‌خواهم پیامی به او برسانم.

# برفتند زی ماه رخسار پنج

ابا گرم گفتار و دینار و گنج

هوش مصنوعی: با زیبایی و جذابیت چهره‌اش بی‌نظیر بود و مانند ماه می‌درخشید. او با سخنان دلنشین و ثروت فراوانش، همگان را مجذوب خود کرده بود.

# بدیشان سپردند زر و گهر

پیام جهان پهلوان زال زر

هوش مصنوعی: به آنها طلا و جواهرات را سپردند، پیام جهانیان از سوی زال، پهلوان بزرگ.

# پرستنده با ماه دیدار گفت

که هرگز نماند سخن در نهفت

هوش مصنوعی: پرستنده با ماه صحبت کرد و گفت که هیچگاه سخن در دل پنهان نخواهد ماند.

# مگر آنکه باشد میان دو تن

سه تن نانهانست و چار انجمن

هوش مصنوعی: تا زمانی که میان دو نفر، سه نفر پنهان نباشند و چهار نفر دور هم جمع نشوند، هیچ چیز حل نمی‌شود.

# بگوی ای خردمند پاکیزه رای

سخن گر به رازست با ما سرای

هوش مصنوعی: ای انسان دانشمند و صاحب اندیشه، اگر سخنی در دل داری که به راز و اسرار مربوط می‌شود، با ما در میان بگذار.

# پرستنده گفتند یک با دگر

که آمد به دام اندرون شیر نر

هوش مصنوعی: پرستندگان گفتند که وقتی یک چیز به دام می‌افتد، مانند شیر نر که در میان آن‌ها قرار دارد، این حادثه طبیعی است و دیگران نیز در چنین وضعیتی قرار می‌گیرند.

# کنون کار رودابه و کام زال

به جای آمد و این بود نیک فال

هوش مصنوعی: اکنون کار رودابه و آرزوی زال به دلخواه و مطلوب رسید و این نشانه خوبی است.

# بیامد سیه چشم گنجور شاه

که بود اندر آن کار دستور شاه

هوش مصنوعی: یک شخص سیه‌چشمی به نام گنجور به نزد شاه آمد، کسی که در امور آنجا صاحب‌نظر و مسئول بود.

# سخن هر چه بشنید از آن دلنواز

همی گفت پیش سپهبد به راز

هوش مصنوعی: هرچیزی که از دل‌نواز شنید، به طور پنهانی برای سپهبد گفت.

# سپهبد خرامید تا گلستان

بر امید خورشید کابلستان

هوش مصنوعی: فرمانده با اقتدار به سمت گلستان حرکت کرد، با امید به اینکه خورشید کابلستان طلوع کند.

# پری روی گلرخ بتان طراز

برفتند و بردند پیشش نماز

هوش مصنوعی: دختران زیبا و دلربا مانند پریان، با چهره‌ای زیبا و با صفات برجسته، به سمت او رفتند و برایش احترام گذاشتند.

# سپهبد بپرسید ازیشان سخن

ز بالا و دیدار آن سرو بن

هوش مصنوعی: سردار از آن‌ها درباره‌ی ملاقات با آن جوان زیبا و قدبلند پرسید.

# ز گفتار و دیدار و رای و خرد

بدان تا به خوی وی اندر خورد

هوش مصنوعی: به آنچه می‌گویی، می‌بینی، فکر می‌کنی و درک می‌کنی توجه کن؛ زیرا این‌ها به شخصیت و ذات درونت ارتباط دارد.

# بگویید با من یکایک سخن

به کژی نگر نفگنید ایچ بن

هوش مصنوعی: با من به طور مستقیم صحبت کنید و به من چیزهای نادرست نکنید.

# اگر راستی‌تان بود گفت‌وگوی

به نزدیک من تان بود آبروی

هوش مصنوعی: اگر راست گفته‌های شما باشد، پس باید این گفت‌وگو را به من نزدیک‌تر کنید تا آبروی‌تان حفظ شود.

# وگر هیچ کژی گمانی برم

به زیر پی پیلتان بسپرم

هوش مصنوعی: اگر به من حتی یک خطا یا نادرستی نسبت بدهی، آن را به زیر پای کفش‌های شما می‌اندازم.

# رخ لاله رخ گشت چون سندروس

به پیش سپهبد زمین داد بوس

هوش مصنوعی: چهره‌ی زیبا و سرخ مانند گل لاله، همچون درخت سرو به زیبایی می‌درخشد؛ در برابر فرمانده‌ی زمین، بوسه‌ای تقدیم می‌کند.

# چنین گفت کز مادر اندر جهان

نزاید کس اندر میان مهان

هوش مصنوعی: او گفت که هیچ کس در این دنیا، به اندازه مادر، در میان بزرگ‌ترها و شخصیت‌های مهم نمی‌تواند وجود داشته باشد.

# به دیدار سام و به بالای او

به پاکی دل و دانش و رای او

هوش مصنوعی: به دیدار سام و در کنار او، به خاطر پاکی دل و دانش و اندیشه‌اش.

# دگر چون تو ای پهلوان دلیر

بدین برز بالا و بازوی شیر

هوش مصنوعی: تو ای دلیر و پهلوان، در این بلندی و قدرت مانند شیر هستی.

# همی می‌ چکد گویی از روی تو

عبیرست گویی مگر بوی تو

هوش مصنوعی: گویا از چهره‌ات عطر و بوی خوشی در حال ریختن است، انگار که این عطر مخصوص توست.

# سه دیگر چو رودابهٔ ماه روی

یکی سرو سیمست با رنگ و بوی

هوش مصنوعی: این جمله توصیف زیبایی است. در آن اشاره شده است که مانند رودابه با چهره‌ای زیبا و نازک، یک درخت سرو نیز با رنگ و بویی دلپذیر وجود دارد. به عبارت دیگر، زیبایی و جلوه‌ی طبیعی به خوبی در این تصویر دیده می‌شود.

# ز سر تا به پایش گلست وسمن

به سرو سهی بر سهیل یمن

هوش مصنوعی: از سر تا پا، او پوشیده در گل و گیاه و عطر، همچون درخت سرو بلند در سرزمین یمن است.

# از آن گنبد سیم سر بر زمین

فرو هشته بر گل کمند از کمین

هوش مصنوعی: از آن گنبد نقره‌ای، که به زمین آمده، بر روی گل‌ها دام انداخته و در کمین نشسته است.

# به مشک و به عنبر سرش بافته

به یاقوت و زمرد تنش تافته

هوش مصنوعی: سرش با معطرترین مواد مانند مشک و عنبر تزیین شده و بدنش به زیباترین سنگ‌های قیمتی مانند یاقوت و زمرد آراسته است.

# سر زلف و جعدش چو مشکین زره

فگندست گویی گره بر گره

هوش مصنوعی: موهای فر و سیاه او مانند زره‌ای خوش رنگ است که هر کدام به زیبایی برروی هم قرار گرفته و گویی با دقت و هنرمندی گره‌خورده است.

# ده انگشت برسان سیمین قلم

برو کرده از غالیه صدرقم

هوش مصنوعی: با ده انگشت، داری قلم نقره‌ای را به دقت به کار می‌گیری که از ابریشم نرم و ارزشمند درست شده است.

# بت آرای چون او نبیند بچین

برو ماه و پروین کنند آفرین

هوش مصنوعی: هیچکس مانند او که زیبا و جذاب است، وجود ندارد؛ برو و ببین چه اندازه به ماه و ستاره‌ها می‌بالند و به او درود می‌فرستند.

# سپهبد پرستنده را گفت گرم

سخنهای شیرین به آوای نرم

هوش مصنوعی: سپهبد به پرستنده گفت که با کلمات شیرین و صدای ملایم صحبت کند.

# که اکنون چه چارست با من بگوی

یکی راه جستن به نزدیک اوی

هوش مصنوعی: اکنون بگو چه راهی وجود دارد تا به او نزدیک شوم.

# که ما را دل و جان پر از مهر اوست

همه آرزو دیدن چهر اوست

هوش مصنوعی: دل و جان ما پر از عشق اوست و تنها آرزوی ما دیدن چهره زیبای اوست.

# پرستنده گفتا چو فرمان دهی

گذاریم تا کاخ سرو سهی

هوش مصنوعی: پرستنده گفت: وقتی دستور بدهی، ما می‌گذاریم تا به کاخ سرو بلند برویم.

# ز فرخنده رای جهان پهلوان

ز گفتار و دیدار روشن روان

هوش مصنوعی: از اندیشه بلند و نیک یک پهلوان بزرگ، گفتار و رفتار او همواره روشن و پر از فهم و آگاهی است.

# فریبیم و گوییم هر گونه‌ای

میان اندرون نیست واژونه‌ای

هوش مصنوعی: ما فریب می‌دهیم و می‌گوییم که در دل هیچ‌گونه تضاد و اختلافی وجود ندارد.

# سرمشک بویش به دام آوریم

لبش زی لب پور سام آوریم

هوش مصنوعی: با بوی خوش، دل را به خود جلب می‌کنیم و لبانش را با شیرین‌زبانی خوشایند به سمت خود جذب می‌کنیم.

# خرامد مگر پهلوان با کمند

به نزدیک دیوار کاخ بلند

هوش مصنوعی: آیا تنها دلاوری که با طناب به دیوار بلند کاخ نزدیک می‌شود، می‌تواند پیش بیاید؟

# کند حلقه در گردن کنگره

شود شیر شاد از شکار بره

هوش مصنوعی: وقتی حلقه‌ای بر گردن قله کوه بیفتد، شیر خوشحال و سرمست از شکار بره می‌شود.

# برفتند خوبان و برگشت زال

دلش گشت با کام و شادی همال

هوش مصنوعی: زیباها رفتند و زال که دلش شاد و خوشحال شده بود، به حسرت و آرزوی آنها فکر کرد.

داستان کامل پادشاهی منوچهر

پیش از این داستان به نقل داستان پادشاهی فریدون، کشته شدن ایرج به دست سلم و تور و انتقام منوچهر به همراه سام نریمان و قارن کاوگان از قاتلان پدربزرگش پرداختیم. در ادامه به داستان به دوران فرمانروایی منوچهر و حمایت سام از او خواهیم پرداخت.

تاج‌گذاری منوچهر، پادشاهی جدید در ایران

منوچهر، نوادهٔ ایرج و نتیجهٔ فریدون، پس از کشمکش‌های فراوان با دشمنان پدری‌اش، به تاج‌وتخت ایران دست یافت. او از کودکی تحت حمایت سام نریمان و بزرگان خاندان ایران بزرگ شد و به‌عنوان جانشین قانونی تاج‌وتخت معرفی گردید.

پس از نبردهای سخت با تورانیان، مخصوصاً با سلم و تور که قاتلان ایرج بودند، منوچهر موفق شد با رشادت و تدبیر، آنها را شکست داده و انتقام خون پدربزرگش را بگیرد. مردم ایران که از پیروزی‌های او شادمان بودند، به نشانهٔ وفاداری و حمایت از او، تاج‌گذاری‌اش را جشن گرفتند.

مراسم تاج‌گذاری منوچهر با شکوه و جلال برگزار شد. بزرگان، سپاهیان و مردم از سراسر ایران برای شرکت در این مراسم به پایتخت آمدند. فریدون، که دیگر خود را آمادهٔ بازنشستگی می‌دید، تاج شاهی را بر سر منوچهر گذاشت و با این کار، انتقال قدرت را به او اعلام کرد. این لحظه برای مردم ایران نشان‌دهندهٔ آغاز دوره‌ای تازه از امنیت، عدل و شکوفایی بود.

منوچهر با سوگند به ارزش‌های پهلوانی و عدالت، عهد کرد که به دفاع از ایران و مردمانش بپردازد و همچنان راه نیاکان خود را ادامه دهد. با پادشاهی او، دوره‌ای نوین از حکومت در ایران آغاز شد و ایرانیان به رهبری او امیدوارانه به آینده نگریستند.

سخنان سام نریمان در مراسم تاج‌گذاری منوچهر

در ادامه مراسم تاج‌گذاری منوچهر، سام نریمان، پهلوان نام‌آور ایران و یکی از نزدیک‌ترین حامیان او، در جمع بزرگان و مردم ایران سخنرانی کرد. او که به‌عنوان یکی از ستون‌های قدرت ایران و محافظ منوچهر در دوران کودکی‌اش شناخته می‌شد، با صدایی محکم و دلگرم‌کننده گفت:

"ای بزرگان و پهلوانان ایران! امروز روزی بزرگ و باشکوه است. منوچهر، این جوان رشید و باایمان، که نسل به نسل از نژاد شاهان و پهلوانان پاک ایران‌زمین است، امروز با یاری اهورامزدا بر تخت پادشاهی می‌نشیند. او همان کسی است که با دلاوری و عقل خود انتقام خون پدربزرگش، ایرج پاک‌نهاد را گرفت و دشمنان این مرز و بوم را به خاک انداخت.

منوچهر با بهره‌گیری از خرد، عدالت و شجاعت، راه نیاکان خود را ادامه خواهد داد و به شما، مردم شریف ایران، قول می‌دهم که او حافظ آرمان‌های ایران بزرگ خواهد بود. امروز من، سام نریمان، به نمایندگی از پهلوانان ایران، از شما می‌خواهم تا با تمام وجود از پادشاه جدید خود حمایت کنید. منوچهر نماد عدالت، شجاعت و امید است، و زیر پرچم او، ایران به دوران جدیدی از افتخار و سرافرازی خواهد رسید."

سام نریمان، پهلوان بزرگ ایران‌زمین

سام نریمان یکی از پهلوانان نامدار ایران‌زمین و از تبار نریمان است. او نه‌تنها به‌عنوان یکی از برجسته‌ترین جنگاوران ایران شناخته می‌شد، بلکه در حوادث مهم کشور، نقش کلیدی ایفا می‌کرد. سام با شجاعت و وفاداری‌اش به سرزمین ایران، توانست دشمنان بسیاری را شکست دهد و به‌عنوان ستون استوار کشور در مقابل دشمنان داخلی و خارجی ایستادگی کند. نقش او در پشتیبانی از منوچهر و تربیت زال، از مهم‌ترین خدمات او به ایران بزرگ است.


زاده شدن زال، پهلوان موی سپید

زال، پسر سام نریمان، از همان لحظه‌ای که به دنیا آمد، سرنوشتی خاص و عجیب در انتظارش بود. او با نشانه‌ای غیرعادی متولد شد؛ موهای سر و روی او سفید بود، گویی از همان کودکی پیر شده بود. این ویژگی غیرطبیعی باعث شد که سام، پدر زال، او را به‌عنوان فرزندی نپذیرد.

سام که به شدت از زاده شدن فرزندی با چنین ظاهر عجیب ناراحت و سرخورده شده بود، تصمیم گرفت تا زال را از خانواده و اجتماع دور کند. او نمی‌توانست تصور کند که فرزندی با چنین نشانه‌ای می‌تواند نام پهلوانی و شرافت خاندان نریمان را حفظ کند. به همین دلیل، با دلی سنگین و ناراحتی عمیق، تصمیم گرفت که زال را به کوه البرز ببرد و او را در آنجا رها کند.

رها کردن زال در کوه البرز

سام، با قلبی شکسته، نوزاد خود را به بالای کوه البرز برد و او را در میان سنگ‌ها و برف‌ها رها کرد. او باور داشت که زال نمی‌تواند در چنین شرایطی زنده بماند و این کار، بهترین راه برای رهایی از شرمساری بود. اما طبیعت سرنوشت دیگری برای زال رقم زده بود.

زال و سیمرغ

در همین هنگام، سیمرغ، پرنده افسانه‌ای و نماد دانایی و خرد، که در کوه البرز لانه داشت، زال را دید. این پرنده بزرگ و باشکوه، با دیدن این نوزاد بی‌گناه، بر او رحم آورد. سیمرغ با بال‌های خود زال را به لانه‌اش برد و او را چون فرزندی خویش پرورش داد. در لانه سیمرغ، زال بزرگ شد و رشد کرد، تا زمانی که زمان بازگشت او به جهان انسان‌ها فرا رسید

بازگشت زال از لانه سیمرغ به جهان انسان‌ها

سال‌ها گذشت و زال که در دامان سیمرغ بزرگ شده بود، به جوانی رشید و نیرومند تبدیل شد. او تحت حمایت و مراقبت سیمرغ، توانست رشد کند و آداب و اصول زندگی را بیاموزد. هرچند زال در ظاهر انسانی بود، اما دنیای او متفاوت از سایرین بود؛ او در میان کوه‌های البرز و در لانه سیمرغ، بدون آشنایی با انسان‌های دیگر پرورش یافت. با این حال، سرنوشت او به گونه‌ای بود که باید به جهان انسان‌ها بازمی‌گشت.

روزی سیمرغ که آینده‌نگری خاصی داشت، به زال گفت که زمان بازگشت او به سوی پدرش و زندگی در میان انسان‌ها فرا رسیده است. سیمرغ با محبت و دلسوزی به زال آموزش داد که چگونه در زندگی انسان‌ها به عنوان پهلوانی شجاع و خردمند نقش‌آفرینی کند. همچنین، سیمرغ به او یک پر از بال‌های خود داد تا در لحظات سخت زندگی، با سوزاندن آن، سیمرغ را به کمک فراخواند.

ملاقات دوباره زال و سام نریمان

در همین زمان، سام نریمان که سال‌ها با غمی سنگین از دست دادن فرزندش زندگی می‌کرد، در خواب رؤیایی دید. او در خواب دید که فرزندش زال، که تصور می‌کرد از بین رفته، زنده است و به زندگی بازخواهد گشت. این خواب برای سام نشانه‌ای از سرنوشت بود و او تصمیم گرفت برای یافتن زال به کوه البرز بازگردد.

سام همراه با سپاه و همراهانش به کوه البرز رفت و پس از جست‌وجوی بسیار، با زال که به جوانی برومند تبدیل شده بود، روبه‌رو شد. زمانی که سام او را دید، از دیدن ظاهر سفید موی او شگفت‌زده شد، اما دیگر آن احساس شرمساری و اندوه در دلش وجود نداشت. او به فرزندش افتخار می‌کرد که با وجود شرایط سخت، توانسته بود زنده بماند و به پهلوانی توانمند تبدیل شود.

سام، زال را در آغوش گرفت و او را به‌عنوان پسر خود پذیرفت. بازگشت زال به زندگی انسان‌ها با استقبال گسترده‌ای از سوی مردم همراه شد و او به سرعت به یکی از پهلوانان بزرگ ایران تبدیل شد.

دیدار زال و منوچهر، پهلوان در برابر پادشاه

پس از آنکه زال توسط سام نریمان به جمع پهلوانان ایران بازگشت، آوازه دلاوری‌ها و شجاعت او در سراسر کشور پیچید. زال، جوانی رشید و خردمند که زیر سایه تربیت سیمرغ و سام بزرگ شده بود، نه تنها در میان پهلوانان جایگاه ویژه‌ای پیدا کرد، بلکه توجه منوچهر، پادشاه ایران، را نیز به خود جلب کرد.

منوچهر که در آن زمان بر تخت شاهی ایران نشسته بود، از سام نریمان دعوت کرد تا زال را به دربار بیاورد و او را معرفی کند. زال که به دلیل ظاهر موی سفیدش و ماجرای پرورش او توسط سیمرغ، از شهرت خاصی برخوردار بود، برای اولین بار به دربار شاهی ایران پا گذاشت.

ملاقات زال و منوچهر در دربار

وقتی زال به دربار منوچهر رسید، همه با حیرت به او نگاه می‌کردند. قامت بلند، موهای سفید و رفتار آرام و خردمندانه‌اش باعث شد تا همه متوجه تفاوت او با دیگر پهلوانان شوند. منوچهر با خوشامدگویی گرم به زال، از او خواست تا داستان زندگی‌اش را تعریف کند.

زال با احترامی عمیق، به سخنان پادشاه گوش داد و سپس داستان تولدش، رها شدنش در کوه البرز و پرورش یافتن توسط سیمرغ را برای منوچهر و حاضران در دربار تعریف کرد. منوچهر با دقت و توجه به داستان گوش سپرد و در پایان از خردمندی و دلاوری زال تمجید کرد.

سخنان منوچهر با زال

پس از شنیدن داستان زال، منوچهر به زال گفت: "ای پهلوان موی سپید! سرنوشت تو از همان ابتدا نشانه‌ای از بزرگی و افتخار بود. سیمرغ تو را به ما بازگرداند تا ایران از وجود تو بهره‌مند شود. من به تو اعتماد دارم و ایمان دارم که در آینده، با دلاوری‌هایت در کنار پهلوانان دیگر از ایران دفاع خواهی کرد."

با این سخنان، منوچهر نه تنها زال را به‌عنوان پهلوانی شایسته تأیید کرد، بلکه از او خواست تا در نبردها و مسئولیت‌های کشور به پادشاه و پهلوانان یاری برساند. زال با فروتنی و تعهد، قول داد که همیشه در خدمت ایران باشد.

تصاویر نسخه های قدیمی شاهنامه فردوسی

  • فانوس خیال

فانوس خیال

  • شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

    شاهنامهٔ فردوسی - چاپ مسکو

برای مشاهده سایر بخش های کتاب شاهنامه فردوسی با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

1 دیدگاه


  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها