به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، سعدی معلم بیچونوچرای همه ماست. از همان کودکی با حکایتهایش خو گرفته و نکات ریز اخلاقی و آنچه باید باشیم و نباید باشیم را از او فراگرفتهایم. ابیات نغز و داستانهای پرحکمتش بر سر زبان بزرگترهای ما و حتی نسل پیش از آنها بود و در کوچه و بازار هم نقل او را میشنیدیم. گاه حتی اگر پی ضربالمثلی را بگیریم به سعدی میرسیم که چه ساده اما پرمایه مفهومی را در بیت و یا مصرعی برای ما بازگو کرده است. سعدی نقش پررنگی نهتنها در آموزش که در پرورش ما دارد و کیست که وامدار این استاد سخنپرور نباشد؛ او که بهترین وصف برای آثارش سهلِ ممتنع بودن آنهاست. کافی است اندکی از این آثار را خوانده باشیم تا این وصف دکتر شفیعی کدکنی در باب آثار سعدی که گفته است «آثار سعدی دارای مخاطب انسانی است» برای ما بهوضوح مشخص شود. سعدی جامع و کاملا انسانی مینویسد و آنچه در ابیات و حکایاتش آمده همگی برخاسته از یک زندگی روزمره و قابلادراک برای همه اشخاص است.
جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.
گلستان سعدی علاوه بر دیباچه شامل هشت باب است که «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فواید خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تاثیر تربیت» و «آداب صحبت» نام دارند. حکایات سعدی در حین موجز بودن سرشار از پند هستند. او استاد خلاصه گفتن است و گاه حتی در یک جمله تمام معنا را به خواننده منتقل میسازد.
و این شیوه اوست که حکایاتش را با ابیاتی عجین میسازد. گلستان سعدی آمیخته از داستان و حکایت است. اگرچه درون همان داستانها هم گاه پند و اندرزی نهفته است اما سعدی قالب داستان را برای بیان آن موضوع انتخاب کرده است. در کل اما میتوان گفت که نغز و شیرین بودن آنهاست که سبب شده تا نسل به نسل و دهانبهدهان نقل شوند و تا به امروز ماندگار باشند:
معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوبتر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.
سعدی در روایتهایش در گلستان گاه به شیوهای معمولی و از ابتدا تا انتهای ماجرا پیش میرود و در میانهها فرازوفرود دارد و جریان را برای مخاطب خود تعریف میکند اما در موارد اندکی به شیوهای هیجانانگیزتر اوج ماجرا را در ابتدای آن قرار داده و داستانش را از همان نقطه اوج شروع میکند.
ساختار بسیاری از حکایات گلستان سعدی ترکیبی از مسائل اجتماعی و نکات اخلاقی است. او طنز را در قالب این حکایات و روایات ریخته و گاه حتی خواننده را در تمام طول داستان میخکوب میکند. سعدی استاد قرار دادن تضادها در مقابل هم و در یک روایت است. بهخوبی از پس شرح و تفصیل هردو برآمده و به زیبایی هرچهتمامتر نتیجهگیری میکند. او از اینکه پند خود را بهصورت مستقیم به روی مخاطب بیاورد واهمهای ندارد، هرچند گاه اندرزهایش را در لفاف داستان میپیچد و همینطور که خواننده را پیش میبرد آنها را در جان او میریزد. استاد سخن مناظره را نیز میپسندیده و از این شیوه هم بهره برده است.
بر بالینِ تربتِ، یحیی، پیغامبر عَلَیْهِالسّلامُ، معتکف بودم در جامع دِمشق که یکی از ملوکِ عرب که به بیانصافی منسوب بود اتّفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست.
درویش و غنی بندهٔ این خاک درند
و آنان که غنیترند محتاجترند
آنگه مرا گفت: از آن جا که همّتِ درویشان است و صدقِ معاملت ایشان، خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب، اندیشناکم. گفتمش: بر رعیّتِ ضعیف رحمت کن تا از دشمنِ قوی زحمت نبینی.
به بازوانِ توانا و قوّتِ سرِ دست
خطاست پنجهٔ مسکینِ ناتوان بشکست
نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید؟
که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست؟
هر آن که تخمِ بدی کشت و چشمِ نیکی داشت
دِماغِ بیهده پخت و خیالِ باطل بست
ز گوش پنبه برون آر و دادِ خلق بده
وگر تو میندهی داد، روزِ دادی هست!
بنی آدم اعضایِ یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
تو کز محنتِ دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
در این متن، راوی در کنار مزار یحیی پیامبر در جامع دمشق نشسته و با تعجب به زیارت یک پادشاه عرب که به بیانصافی مشهور است، مینگرد. این پادشاه پس از نماز و دعا، از راوی میخواهد که او را در برابر دشمنانش یاری کند. راوی با اشاره به وضعیت درویشان و نیازمندان، به پادشاه توصیه میکند که بر رعیت خود رحم کند تا از قدرت و دشمنی قوی در امان باشد. وی هشدار میدهد که کسانی که بدی میکنند، نباید امید به خوبی داشته باشند و به او یادآوری میکند که بنیآدم برادر یکدیگرند و باید در مشکلات یکدیگر را یاری کنند. در نهایت، راوی تأکید میکند که کسی که از درد و رنج دیگران بیتفاوت بگذرد، سزاوار نام انسان نیست.
برگردان به زبان ساده
# بر بالینِ تربتِ، یحیی، پیغامبر عَلَیْهِالسّلامُ، معتکف بودم در جامع دِمشق که یکی از ملوکِ عرب که به بیانصافی منسوب بود اتّفاقاً به زیارت آمد و نماز و دعا کرد و حاجت خواست.
هوش مصنوعی: در کنار مزار یحیی پیامبر (علیهالسلام) در جامع دمشق نشسته بودم. در این حین، یکی از پادشاهان عرب که شهرت بدنامی در بیانصافی داشت، به طور ناگهانی به این مکان آمده و نماز خواند و دعا کرد و حاجات خود را خواست.
# درویش و غنی بندهٔ این خاک درند
و آنان که غنیترند محتاجترند
هوش مصنوعی: در این جا به این نکته اشاره میشود که هر دو، درویش و ثروتمند، در نهایت به این خاک و زندگی وابستهاند. همچنین، کسانی که از ثروت بیشتری برخوردارند، ممکن است نیازهای بیشتری داشته باشند و در واقع در بعضی از جنبهها به کمک و حمایت بیشتری نیازمند باشند.
# آنگه مرا گفت: از آن جا که همّتِ درویشان است و صدقِ معاملت ایشان، خاطری همراه من کنید که از دشمنی صعب، اندیشناکم. گفتمش: بر رعیّتِ ضعیف رحمت کن تا از دشمنِ قوی زحمت نبینی.
هوش مصنوعی: سپس به من گفت: چون درویشان عزم و نیت خوبی دارند و در معاملات خود صادق هستند، مرا دلگرم کن که از دشمنی سخت نگران نباشم. من به او گفتم: به رعیت ضعیف رحم کن تا از دست دشمن قوی اذیت نشوی.
# به بازوانِ توانا و قوّتِ سرِ دست
خطاست پنجهٔ مسکینِ ناتوان بشکست
هوش مصنوعی: با توانی که تو داری و قدرت و نیرویی که به دستت بخشیدهاند، دستان ناتوان و ضعیف من را نتوانستند بشکنند.
# نترسد آن که بر افتادگان نبخشاید؟
که گر ز پای در آید کسش نگیرد دست؟
آیا ستمگران با خود فکر نمی کنند که روزی آن ها هم نیازمند و محتاج میشوند؟
# هر آن که تخمِ بدی کشت و چشمِ نیکی داشت
دِماغِ بیهده پخت و خیالِ باطل بست
هوش مصنوعی: هر کسی که کار بدی انجام دهد اما انتظار خوبی داشته باشد، در واقع بیهوده فکر کرده و به خیال غیرواقعی خود دامن زده است.
# ز گوش پنبه برون آر و دادِ خلق بده
وگر تو میندهی داد، روزِ دادی هست!
هوش مصنوعی: گوشهایت را از پنبه بیرون بیاور و صدای مردم را بشنَو. اگر تو عدالت و حق را به آنها نمیدهی، بدانی که روزی برای برقراری عدل و انصاف خواهد آمد.
# بنی آدم اعضایِ یکدیگرند
که در آفرینش ز یک گوهرند
هوش مصنوعی: انسانها مانند اعضای یک جسد هستند و همه از یک ماهیت و اصل مشترک ساخته شدهاند.
# چو عضوی به درد آورد روزگار
دگر عضوها را نماند قرار
هوش مصنوعی: وقتی که یکی از اعضای بدن دچار درد و مشکل شود، سایر اعضا نیز آرامش نخواهند داشت و به نوعی به آن درد واکنش نشان میدهند.
# تو کز محنتِ دیگران بیغمی
نشاید که نامت نهند آدمی
هوش مصنوعی: اگر از درد و رنج دیگران بیخبر و بیاعتنا باشی، هیچکس تو را انسان نخواهد نامید.
فانوس خیال
کلیات سعدی به تصحیح محمدعلی فروغی، چاپخانهٔ بروخیم، 1320، تهران
گلستان سعدی خوشنویسی شده و مذهب مورخ بیستم شوال 1135 هجری قمری
کلیات شیخ سعدی علیه الرحمه به خط محمد حسینی اصفهانی - گلستان مورخ 1259 هجری قمری
گلستان سعدی به خط محمدحسین کشمیری و نقاشی مانوهار داس نسخهٔ کتابخانهٔ دیجیتال دانشگاه کمبریج
نسخهٔ کلیات شیخ سعدی مورخ 1209 هجری قمری
گلستان به همراه بوستان در حاشیه
گلستان سعدی به خط محمد محمود لاری به سال 1011 هجری قمری