حکایت‌های سعدی در گلستان / باب اول در سیرت پادشاهان؛ حکایت شماره 17 + فایل صوتی و نگاهی به نسخه‌های قدیمی

  دوشنبه، 08 اردیبهشت 1404
ساعدنیوز: در این بخش از مطالب فرهنگ و هنر ساعدنیوز اشعار کهن و شیرین گلستان سعدی باب اول در سیرت پادشاهان؛ حکایت شماره 17 را مطالعه می کنید همراه ما باشید. روزهای زوج منتظر بخش بعدی گلستان سعدی باشید.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر سرویس ساعدنیوز، سعدی معلم بی‌چون‌وچرای همه ماست. از همان کودکی با حکایت‌هایش خو گرفته و نکات ریز اخلاقی و آنچه باید باشیم و نباید باشیم را از او فراگرفته‌ایم. ابیات نغز و داستان‌های پرحکمتش بر سر زبان بزرگ‌ترهای ما و حتی نسل پیش از آنها بود و در کوچه و بازار هم نقل او را می‌شنیدیم. گاه حتی اگر پی ضرب‌المثلی را بگیریم به سعدی می‌رسیم که چه ساده اما پرمایه مفهومی را در بیت و یا مصرعی برای ما بازگو کرده است. سعدی نقش پررنگی نه‌تنها در آموزش که در پرورش ما دارد و کیست که وام‌دار این استاد سخن‌پرور نباشد؛ او که بهترین وصف برای آثارش سهلِ ممتنع بودن آنهاست. کافی است اندکی از این آثار را خوانده باشیم تا این وصف دکتر شفیعی کدکنی در باب آثار سعدی که گفته است «آثار سعدی دارای مخاطب انسانی است» برای ما به‌وضوح مشخص شود. سعدی جامع و کاملا انسانی می‌نویسد و آنچه در ابیات و حکایاتش آمده همگی برخاسته از یک زندگی روزمره و قابل‌ادراک برای همه اشخاص است.

جوهر اگر در خلاب افتد، همچنان نفیس است و غبار اگر به فلک رسد، همان خسیس. استعداد بی تربیت دریغ است و تربیت نامستعد ضایع. خاکستر نسبی عالی دارد که آتش جوهر علویست ولیکن چون به نفس خود هنری ندارد، با خاک برابر است و قیمت شکر نه از نی است که آن خود خاصیت وی است.

باب‌های گلستان سعدی

گلستان سعدی علاوه بر دیباچه شامل هشت باب است که «سیرت پادشاهان»، «اخلاق درویشان»، «فضیلت قناعت»، «فواید خاموشی»، «عشق و جوانی»، «ضعف و پیری»، «تاثیر تربیت» و «آداب صحبت» نام دارند. حکایات سعدی در حین موجز بودن سرشار از پند هستند. او استاد خلاصه گفتن است و گاه حتی در یک جمله تمام معنا را به خواننده منتقل می‌سازد.

سعدی قصه‌گو!

و این شیوه اوست که حکایاتش را با ابیاتی عجین می‌سازد. گلستان سعدی آمیخته از داستان و حکایت است. اگرچه درون همان داستان‌ها هم گاه پند و اندرزی نهفته است اما سعدی قالب داستان را برای بیان آن موضوع انتخاب کرده است. در کل اما می‌توان گفت که نغز و شیرین بودن آنهاست که سبب شده تا نسل به نسل و دهان‌به‌دهان نقل شوند و تا به امروز ماندگار باشند:

معصیت از هر که صادر شود ناپسندیده است و از علما ناخوب‌تر که علم سلاح جنگ شیطان است و خداوند سلاح را چون به اسیری برند شرمساری بیش برد.

شیوه‌ی روایت در حکایت‌های گلستان سعدی

سعدی در روایت‌هایش در گلستان گاه به شیوه‌ای معمولی و از ابتدا تا انتهای ماجرا پیش می‌رود و در میانه‌ها فرازوفرود دارد و جریان را برای مخاطب خود تعریف می‌کند اما در موارد اندکی به شیوه‌ای هیجان‌انگیزتر اوج ماجرا را در ابتدای آن قرار داده و داستانش را از همان نقطه اوج شروع می‌کند.

ساختار بسیاری از حکایات گلستان سعدی ترکیبی از مسائل اجتماعی و نکات اخلاقی است. او طنز را در قالب این حکایات و روایات ریخته و گاه حتی خواننده را در تمام طول داستان میخکوب می‌کند. سعدی استاد قرار دادن تضادها در مقابل هم و در یک روایت است. به‌خوبی از پس شرح و تفصیل هردو برآمده و به زیبایی هرچه‌تمام‌تر نتیجه‌گیری می‌کند. او از اینکه پند خود را به‌صورت مستقیم به روی مخاطب بیاورد واهمه‌ای ندارد، هرچند گاه اندرزهایش را در لفاف داستان می‌پیچد و همین‌طور که خواننده را پیش می‌برد آنها را در جان او می‌ریزد. استاد سخن مناظره را نیز می‌پسندیده و از این شیوه هم بهره برده است.

سعدی

باب اول در سیرت پادشاهان: حکایت شماره 17

تنی چند از روندگان در صحبتِ من بودند، ظاهرِ ایشان به صَلاح آراسته و یکی را از بزرگان در حقِّ این طایفه حُسنِ ظنّی بلیغ؛ و اِدراری معیّن کرده؛ تا یکی از اینان حرکتی کرد نه مناسبِ حالِ درویشان. ظنِّ آن شخصْ فاسد شد و بازارِ اینان کاسِد. خواستم تا به طریقی کَفافِ یاران مُستَخلَص کنم. آهنگِ خدمتش کردم. دربانم رها نکرد و جَفا کرد؛ و معذورش داشتم که لطیفان گفته‌اند:

دَرِ میر و وزیر و سلطان را

بی‌وسیلت مگرد پیرامَن

سگ و دربان چو یافتند غریب

این گریبانْشْ گیرد آن دامن

چندان‌که مقرّبانِ حضرتِ آن بزرگ بر حالِ وُقوفِ من وقوف یافتند و به اِکرام درآوردند و برتر مقامی معیّن کردند، امّا به‌تواضع فروتر نشستم و گفتم:

بگذار که بندهٔ کمینم

تا در صفِ بندگان نشینم

گفت: الله الله! چه جایِ این سخن است؟!

گر بر سر و چشمِ ما نشینی

بارت بکشم که نازنینی

فی‌الجمله بنشستم و از هر دری سخن پیوستم تا حدیث زَلَّتِ یاران در میان آمد و گفتم:

چه جرم دید خداوندِ سابق‌الاِنعام؟

که بنده در نظرِ خویش خوار می‌دارد

خدای راست مسلّم بزرگواری و حکم

که جرم بیند و نان برقرار می‌دارد

حاکم این سخن را عظیم بپسندید و اسباب مَعاشِ یاران فرمود تا بر قاعدهٔ ماضی مهیّا دارند و مَؤونتِ ایّامِ تعطیل وفا کنند. شکرِ نعمت بگفتم و زمینِ خدمت ببوسیدم و عذرِ جسارت بخواستم و در وقتِ برون آمدن گفتم:

چو کعبه قبلهٔ حاجت شد، از دیارِ بعید

روند خلق به دیدارش از بسی فرسنگ

تو را تحمّلِ امثالِ ما بباید کرد

که هیچ کس نزند بر درختِ بی‌بَر، سنگ

معنی حکایت شماره 17، باب اول گلستان سعدی

این متن درباره تجربه شخصی نویسنده است که برای درخواست برقراری شهریه جمعی از دوستان سالک و درویش خود‌، به ملاقات یک بزرگ و مهتر رفته است؛ زیرا آن بزرگ‌، لغزشی از یکی از آن درویشان دیده یا شنیده که باعث شده مقرری آن‌ها را قطع کند. نویسنده در دیدار با آن بزرگ، بسیار متواضعانه برخورد می‌کند و با شعری زیبا که در مضمون آن می‌گوید: «خداوند با دیدن گناه بندگان‌، نان آنها را همچنان مقرر می‌دارد» باعث می‌شود که آن بزرگ‌، نظر خود را تغییر داده و مقرری آن جماعت درویش را دوباره برقرار کند.

برگردان به زبان ساده

# تنی چند از روندگان در صحبتِ من بودند، ظاهرِ ایشان به صَلاح آراسته و یکی را از بزرگان در حقِّ این طایفه حُسنِ ظنّی بلیغ؛ و اِدراری معیّن کرده؛ تا یکی از اینان حرکتی کرد نه مناسبِ حالِ درویشان. ظنِّ آن شخصْ فاسد شد و بازارِ اینان کاسِد. خواستم تا به طریقی کَفافِ یاران مُستَخلَص کنم. آهنگِ خدمتش کردم. دربانم رها نکرد و جَفا کرد؛ و معذورش داشتم که لطیفان گفته‌اند:

معنی «اِدراری معیّن کرده»: شهریه و وجه معاشی مقرّر داشته بود. (به ایشان پول مشخصی [ماهیانه یا دوره‌ای] می‌داد). معنی «خواستم تا به طریقی کفافِ یاران مستخلص کنم»: تصمیم گرفتم تا به نحوی وجه معاش یاران را که از آنها بازگرفته شده بود، از بند توقیف برهانم و به آنان برسانم.

# دَرِ میر و وزیر و سلطان را

بی‌وسیلت مگرد پیرامَن

به سرا و جایگاه شاه و وزیر و سلطان بدون وسیله مرو. (گویا وسیله در اینجا منظور میانجی و واسطه است)

# سگ و دربان چو یافتند غریب

این گریبانْشْ گیرد آن دامن

(زیرا) وقتی که سگ و دربان‌، غریبه را ببینند دربان یقه‌اش را می‌گیرد و سگ دامنش را.

# چندان‌که مقرّبانِ حضرتِ آن بزرگ بر حالِ وُقوفِ من وقوف یافتند و به اِکرام درآوردند و برتر مقامی معیّن کردند، امّا به‌تواضع فروتر نشستم و گفتم:

طوری که نزدیکان آن بزرگ از رفتن من به‌آنجا (و مزاحمت دربان) آگاه شدند احترام گذاشته و مرا در صدر مجلس جای دادند اما من از روی تواضع، در پایین مجلس نشستم و گفتم:

# بگذار که بندهٔ کمینم

تا در صفِ بندگان نشینم

اجازه بده زیرا بنده کمترینی هستم تا در کنار بندگان بنشینم.

# گفت: الله الله! چه جایِ این سخن است؟!

او گفت: وای بر من! این چه حرفی است؟

# گر بر سر و چشمِ ما نشینی

بارت بکشم که نازنینی

اگر بر سر و چشمان ما بنشینی، بار تو را بر چشم می‌کشم چون که نازنین هستی.

# فی‌الجمله بنشستم و از هر دری سخن پیوستم تا حدیث زَلَّتِ یاران در میان آمد و گفتم:

خلاصه آنکه نشستم و از هر موضوعی صحبت کردم تا داستان لغزش دوستان پیش آمد و گفتم:

# چه جرم دید خداوندِ سابق‌الاِنعام؟

که بنده در نظرِ خویش خوار می‌دارد

مولای ما (ولینعمت ما) چه گناهی از بندگان دید که آنان را خوار داشت؟

# خدای راست مسلّم بزرگواری و حکم

که جرم بیند و نان برقرار می‌دارد

بزرگواری و فرمانروایی تنها سزاوار خداوندِ جهان است که گناه می‌بیند ولی وظیفهٔ روزی نمی‌بُرَد.

# حاکم این سخن را عظیم بپسندید و اسباب مَعاشِ یاران فرمود تا بر قاعدهٔ ماضی مهیّا دارند و مَؤونتِ ایّامِ تعطیل وفا کنند. شکرِ نعمت بگفتم و زمینِ خدمت ببوسیدم و عذرِ جسارت بخواستم و در وقتِ برون آمدن گفتم:

حاکم از این سخن خیلی خرسند شد و دستور داد تا امکانات زندگی یاران را به روال گذشته آماده کنند و هزینه‌های ایام نپرداخته را جبران کنند. تشکر کردم و احترام به‌جای آوردم و از آن جسارت‌، عذرخواهی کردم و در هنگام ترک آنجا گفتم:

# چو کعبه قبلهٔ حاجت شد، از دیارِ بعید

روند خلق به دیدارش از بسی فرسنگ

چون خانهٔ کعبه قبله‌گاه نیاز جهانیان است، مردم از شهرهای دور با پیمودن فرسنگ‌ها برای برآمدن حاجت خویش به آن خانه روی می‌آورند.

# تو را تحمّلِ امثالِ ما بباید کرد

که هیچ کس نزند بر درختِ بی‌بَر، سنگ

درگاه تو هم قبلهٔ ارباب نیاز است. پس از انبوه درخواست‌کنندگان به ستوه نیا، زیرا کسی بر درختِ بی‌ثمر سنگ نمی‌زند.

تصاویر نسخه های قدیمی گلستان سعدی

فانوس خیال

فانوس خیال

گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران

گلستان به خط شکستهٔ خوانا و زیبا تحریر شده در دارالخلافهٔ طهران

گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال 1271 هجری قمری

گلستان سعدی به خط خوانا و زیبای میرزا محمدحسین شیرازی سال 1271 هجری قمری

گلستان سعدی به خط محمد محمود لاری به سال 1011 هجری قمری

گلستان سعدی به خط محمد محمود لاری به سال 1011 هجری قمری

گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال 830 هجری قمری در هرات

گلستان بایسنقری موزهٔ چستر بیتی کتابت به سال 830 هجری قمری در هرات

گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ 980 هجری قمری

گلستان با بوستان در حاشیه به خط محمدرضا تبریزی سنهٔ 980 هجری قمری

برای مشاهده سایر بخش های گلستان سعدی با سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز همراه باشید.

دیدگاه ها


  دیدگاه ها
نظر خود را به اشتراک بگذارید
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها   
آخرین تصاویر