عجیبترین رباعی رودکی از زبان استاد کاکاوند که بیشتر از هزاران فیلم و کتاب حرف داره برای گفتن / این نصحیت رودکی رو باید تا ابد آویزه گوش کرد که زندگی را به بهشتی باورنکردنی تبدیل میکند

  شنبه، 28 تیر 1404
عجیبترین رباعی رودکی از زبان استاد کاکاوند که بیشتر از هزاران فیلم و کتاب حرف داره برای گفتن / این نصحیت رودکی رو باید تا ابد آویزه گوش کرد که زندگی را به بهشتی باورنکردنی تبدیل میکند
ساعدنیوز: با دو رباعی شنیدنی و زیبای رودکی همراه باشید. نصیحت مخصوص رودکی در این ابیات راهی را به شما نشان میدهد که زندگی دنیوی را برایتان بهشت خواهد کرد.

به گزارش سرویس فرهنگ و هنر ساعدنیوز، ابوعبدالله جعفر بن محمد بن حکیم بن عبدالرحمن بن آدم رودکی سمرقندی؛ زادهٔ اواسط قرن سوم هجری قمری (شاید 244 قمری) از شاعران ایرانی دورهٔ سامانی در سدهٔ چهارم هجری قمری است. او استاد شاعران آغاز قرن چهار هجری قمری ایران است. رودکی به روایتی از کودکی نابینا بوده است و به روایتی بعدها کور شد. او در روستایی به‌نام بَنُج رودک در ناحیهٔ رودک (پنجکت در تاجیکستان امروزی) در نزدیکی نخشب و سمرقند به دنیا آمد. رودکی را نخستین شاعر بزرگ پارسی‌گوی و پدر شعر پارسی می‌دانند. وی در دربار امیر نصر سامانی بسیار محبوب شد و ثروت بسیاری به دست آورد، با این حال در سالهای پایانی عمر مورد بی‌مهری امیران قرار گرفته بود. او در اواخر عمر به زادگاهش بنجرود بازگشت و در همانجا به سال 329 هجری (941 میلادی) درگذشت.

اشعار رودکی

زمانه پندی آزادوار داد مرا

زمانه چون نگری سر به سر همه پند است

به روزِ نیکِ کسان گفت: تا، تو غم نخوری!

بسا کسا که به روزِ تو آرزومند است

زمانه گفت مرا خشم خویش دار نگاه

که‌را زبان نه به بند است، پای در بند است

در این ابیات، شاعر با تأمل در رفتار و وقایع زمانه، به اهمیت پندهای آن اشاره می‌کند. او می‌گوید که زمانه همواره درس‌های عبرتی دارد و برای جلوگیری از غم و اندوه، باید در روزهای خوب به یاد آرزوهای دیگران بود. همچنین، شاعر هشدار می‌دهد که باید از خشم زمانه خودداری کرد، چرا که زبان نمی‌تواند محدودیت‌ها را تحمل کند، اما بدن در قید و بند است.


اشعار رودکی

چون تیغ به دست آری، مردم نتوان کشت

نزدیک خداوند بدی نیست فرامشت

این تیغ نه از بهر ستمکاران کردند

انگور نه از بهر نبیذ است به چرخشت

عیسی به رهی دید یکی کشته فتاده

حیران شد و بگرفت به دندان سر انگشت

گفتا که: که را کشتی تا کشته شدی زار؟

تا باز که او را بکشد؟ آن که تو را کشت

انگشت مکن رنجه به در کوفتن کس

تا کس نکند رنجه به در کوفتنت مشت

شاعر در این متن تأکید می‌کند که استفاده از تیغ (سلاح) برای کشتن مردم، در نزد خداوند کار بدی است و این سلاح نباید به دست ستمکاران بیفتد. همچنین به داستانی از عیسی اشاره می‌کند که وقتی یک کشته را می‌بیند، متعجب می‌شود و از او می‌پرسد که چرا به قتل رسیده و چه کسی او را کشته است. شاعر از این موضوع نتیجه می‌گیرد که نباید به دیگران آسیبی رساند، زیرا ممکن است خود نیز مورد آسیب قرار بگیریم. در نهایت، او به این نکته اشاره می‌کند که نباید به دیگران ظلم کرد تا خود نیز مورد ظلم قرار نگیریم.


برای خواندن و شنیدن اشعار و حکایت های بیشتر با فرهنگ و هنر ساعد نیوز همراه باشید.

2 دیدگاه


  دیدگاه ها
بازدیدکننده
4 ماه پیش

بسیار عالی ممنون از لطفتون
اميدرضا
5 ماه پیش

چقدر لذت میبرم با شنیدن حرف های استاد کاکاوند
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها