به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از قدس، نخست، یادآوری این اصل بدیهی اما مهم که وضعیت نامطلوب اقتصادی، زیربنا و زمینهساز بسیاری از ناهنجاریهای اجتماعی است؛ جامعهای که اقتصاد نابسامان دارد، نمیتواند در دیگر زمینهها چندان بسامان بماند. در شهری که شهروندان آن، دستکم بخشی از آنها، حتی در تأمین نیازهای حیاتیشان دچار مسئله و مشکل هستند، نمیتوان از بروز آسیبهای اجتماعی جلوگیری کرد. این، زنگ خطری است که مدتهاست به صدا درآمده؛ تا کی گوشهای گران، به این هشدار توجه کنند.
دوم، رفتار صحیح حاکمیت در مواجهه با خشم عمومی است. واقعیت آنکه مرگ دردناک امیرمحمد، در مرکز پایتخت، آن هم در شبی چنان، خون هر انسان منصفی را به جوش میآورد. عقلانیتِ مواجهه با این خشم عمومی، همان اصل بنیادینی است که از هر حاکمیتِ مردممداری، توقع است و افسوس که تجربههای همهتلخ، ضرورت این عقلانیت را بیشتر از پیش یادآوری میکند. در فاجعه مرگ امیرمحمد، صداقت و صراحت حاکمیت، آبی شد که آتش خشم برافروخته جامعه، بهویژه جامعه دانشجویی را فرو نشاند. در این میان صداقت و صراحت شخص شخیص رئیسجمهور عزیز، نیز دکتر «محمدرضا عارف» چهره شریف دانشگاهی و البته وزیرمحترم علوم و تحقیقات و فناوری، نقشی مهم داشت. واقعیت آنکه جامعه از حاکمیت همین را میخواهد؛ اینکه با مردمش صادق باشد و در انجام امور صراحت و قاطعیت داشته باشد.
رفتار جامعه دانشجویی هم صدالبته در این حادثه دردناک، پختگی ویژهای داشت. طیف دانشجو، جبهه جوان جامعه است؛ جبههای پرجنب و جوش و مطالبهگر. این جبهه جوان، حق دارد از مرگ دردناک نخبه مظلوم دانشگاهی برآشوبد و بر حاکمیت بانگ بزند. حاکمیت در مقام پدر، باید خشم فرزندانش را پذیرا باشد و در برابر این خشم بحق، آغوش گشادهاش را نشان بدهد نه دندان بُرندهاش را. اجتماعات دانشجویی در اعتراض به مرگ امیرمحمد، با همان عقلانیت و با همین پختگی بود که به آشوب کشیده نشد. این، برای جامعه جوان دانشجو هم، تجربهای مهم بود؛ اینکه مطالبهگر بماند اما در عین حال، به واقعیتها و ملاحظات واجب هم توجه داشته باشد.
کولهای و بریدن گلویی!
در کنار اینها، از یک اصل مهم هم غافل نشویم؛ اینکه مجرمان در جامعهای، با ظنِ قریب بهیقینِ موفقیت، دست به جرم و جنایت بزنند و از تبعات آن نیندیشند، یعنی یک جای تشکیلات و دستگاههای پلیسی و قضایی در آن جامعه میلنگد. قبول که در شهر درندشت تهران، با جمعیت چند میلیونی و انبوهی مسئله و ماجرا، برقراری امنیت بازدارنده، صعبکاری است گران؛ اما چه اتفاقی افتاده که مجرمان، با خاطری آسوده، راه را بر شهروندان میبندند و تیغ بر گلویشان مینهند؟ این خاطرِ آسوده از تبعات پس از انجام جرم و جنایت، چطور برای مجرمان فراهم آمده است؟ آنقدر که برای تصاحب کولهای، گلو ببُرند و بگریزند؟
فاجعه قتل دانشجوی نخبه دانشگاه تهران، یک سویه مهم دیگر هم داشت و آن، رفتار جامعه اهل سنت بود. جامعه نجیب هموطنان اهل سنت باز هم نشان دادند که در شناخت مصالح کشور بسیار فهیم هستند و نمیگذارند آنهایی که دشمن ایران و ایرانی هستند، از هر نمدی، کلاهی برای خودشان فراهم کنند.
و باز واقعیت آنکه جامعه اهل سنت در بسیاری از فراز و فرودها و در بسیاری از تجربههای اجتماعی، از سر نجابت و دغدغهمندی عمل کرده و بدخواهان را ناکام گذاشته است. سخنان سنجیده پدر امیرمحمد، که خود از اهل علم است، نیز خونخواهی قاعدهمند ایشان و دیگر اهالی شریف «درمیان» شاهدی زنده بر این ادعاست.
حضور علمای شیعه و اهل سنت بر مزار مظلومانه امیرمحمد، باز هم ظرفیت وسیع جامعه ایرانی را برای همدلی نشان داد؛ همدلیهایی که تنها در سایه آن، میتوان از روزهای سخت، رد شد.
برای پیگیری اخبار سیاسی اینجا کلیک کنید.