به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از راشا تودی، نشست پر سروصدای دونالد ترامپ و ولادیمیر پوتین در آلاسکا، که نخستین حضور رئیسجمهور روسیه در خاک ایالات متحده از زمان آغاز جنگ اوکراین بود، بیش از هر چیز به یک نمایش سیاسی پر زرق و برق شباهت داشت تا یک مذاکره سرنوشتساز. ترامپ در پایان این دیدار با شور و حرارت از «نشستی گرم» سخن گفت و در مصاحبهای تلویزیونی، پوتین را «مردی قدرتمند، سخت اما بسیار گرم» توصیف کرد. اما وقتی پردهها کنار رفت و لبخندها فروکش کرد، واقعیت روشن شد: هیچ توافقی برای پایان دادن به جنگ اوکراین یا حتی یک آتشبس موقت به دست نیامده بود. تضادی که میان گرمی الفاظ و سردی نتایج شکل گرفت، این دیدار را به صحنهای تازه برای نقد سیاست خارجی ترامپ بدل کرد.
استقبال پرشکوه از پوتین، از فرش قرمز تا همراهی دو رهبر در لیموزین ریاستجمهوری موسوم به «بیست وحشتناک»، قرار بود نشانگر حسن نیت و آغاز صفحهای تازه در روابط دو کشور باشد. اما همین جنبه نمایشی، با توجه به نبود هرگونه دستاورد عملی، مورد انتقاد بسیاری از تحلیلگران قرار گرفت. برای مخالفان ترامپ، این دیدار بیش از آنکه نشاندهنده دیپلماسی کارآمد باشد، یادآور سبکی بود که در آن نمادها بر محتوا غلبه دارند. آنها هشدار دادند که چنین رفتارهایی میتواند به نوعی مشروعیتبخشی ناخواسته به پوتین منجر شود، در حالی که روسیه همچنان در اوکراین به عملیات نظامی ادامه میدهد.
پوتین اما از این فرصت بیشترین استفاده را برد. او نه تنها پیش از ترامپ مقابل خبرنگاران حاضر شد و پیام خود را به رسانهها القا کرد، بلکه توانست در خاک آمریکا بهعنوان یک رهبر مشروع دیده شود. برای افکار عمومی داخلی روسیه، حضور پوتین در آلاسکا و استقبال گرم ترامپ، دستاوردی تبلیغاتی بود که نشان میداد کرملین همچنان جایگاه خود را در عرصه جهانی حفظ کرده است. رسانههای روسی بلافاصله این روایت را تقویت کردند و آن را بهعنوان پیروزی دیپلماتیک عرضه نمودند.
ترامپ از سوی دیگر تلاش کرد این نشست را به بخشی از روایت داخلی خود بدل کند؛ روایتی که او را بهعنوان یک معاملهگر قدرتمند و شخصیتی که قادر است روابط شخصی را به ابزار دیپلماسی تبدیل کند، معرفی میکند. در گفتوگو با فاکس نیوز، او بر صمیمیت و «درک متقابل» تأکید کرد و از دوستی شخصی با پوتین سخن گفت. این نوع گفتمان پیشتر نیز در دوران نخست ریاستجمهوری او مشاهده شده بود و اکنون بار دیگر بهعنوان بخشی از برند سیاسیاش به کار گرفته شد. اما پرسش مهم اینجاست که آیا افکار عمومی آمریکا، بهویژه در میانه جنگی خونین در اروپا، حاضر است به این نوع «دیپلماسی گرم» اعتماد کند؟
دموکراتها پاسخ روشنی دارند: خیر. رهبران حزب دموکرات در بیانیهها و مصاحبههای متعدد، نشست آلاسکا را نشانهای از ضعف ترامپ و تمایل او به مماشات با کرملین دانستند. به باور آنان، چنین نمایشهایی نهتنها کمکی به صلح نمیکند، بلکه میتواند قدرت چانهزنی روسیه را افزایش دهد و فشار بر اوکراین را دوچندان سازد. آنها همچنین هشدار دادند که این رفتار میتواند شکاف میان آمریکا و متحدان اروپاییاش را تعمیق بخشد، زیرا اروپا بیش از هر زمان دیگری نگران انسجام جبهه غرب در برابر مسکو است.
واقعیت این است که واکنش اروپا نیز ترکیبی از نگرانی و ناامیدی بود. در بروکسل، مقامات اتحادیه اروپا ضمن استقبال محتاطانه از هرگونه تلاش برای مذاکره، یادآور شدند که بدون توقف حملات روسیه در اوکراین، هیچگونه گفتوگوی سیاسی نمیتواند معتبر تلقی شود. در برلین و پاریس نیز تحلیلگران تأکید کردند که ترامپ با تمرکز بیش از حد بر نمایش، خطر تضعیف انسجام غرب را به جان خریده است. اگرچه برخی دولتها از اصل گفتوگو حمایت کردند، اما همگی بر این نکته تأکید داشتند که «آتشبس واقعی» تنها معیار موفقیت خواهد بود.
در کییف، واکنشها تندتر بود. مقامات اوکراینی ابراز ناامیدی کردند و نشست را «فرصتی از دسترفته» خواندند. ولودیمیر زلنسکی در سخنانی تأکید کرد که هر مذاکرهای باید بر محور توقف فوری حملات روسیه باشد و افزود: «گرمی کلمات، جان انسانها را نجات نمیدهد.» افکار عمومی اوکراین نیز نشست آلاسکا را بیشتر بهعنوان تلاشی برای تطهیر وجهه پوتین دید تا اقدامی واقعی برای پایان دادن به جنگ.
در داخل آمریکا، نشست پیامدهای سیاسی متفاوتی داشت. جمهوریخواهان طرفدار ترامپ آن را نشانهای از توانایی او برای برقراری روابط شخصی با رهبران جهان دانستند و آن را نقطه قوتی برای سیاست خارجی معرفی کردند. آنها استدلال کردند که همین روابط شخصی میتواند زمینهساز توافقهای آینده شود. اما منتقدان، بهویژه در رسانههای جریان اصلی، بر فقدان دستاورد عینی تأکید کردند و نشست را نمونهای از «دیپلماسی نمایشی» خواندند. این دوگانگی بار دیگر شکاف عمیق در سیاست داخلی آمریکا بر سر رویکرد به روسیه را آشکار کرد.
فراتر از واکنشها، پرسشی بنیادین باقی میماند: آیا این دیدار میتواند مقدمهای برای مذاکرات جدیتر باشد یا تنها در حافظه رسانهای بهعنوان یک نمایش بینتیجه ثبت خواهد شد؟ برخی تحلیلگران خوشبین معتقدند که حتی اگر نتیجه فوری بهدست نیامده باشد، ایجاد کانالهای ارتباطی میان دو قدرت بزرگ میتواند در آینده زمینهساز کاهش تنشها شود. به باور آنان، گاهی نخستین گام تنها شکستن یخ روابط است. اما بدبینان یادآور میشوند که در غیاب اراده واقعی برای تغییر در میدان جنگ، هرگونه نشست تنها به تقویت جایگاه روسیه میانجامد و اوکراین را در موقعیتی دشوارتر قرار میدهد.
در نگاه راهبردی، نشست آلاسکا تضادی روشن میان شکل و محتوا به نمایش گذاشت. شکل، لبخندها، دستدادنها و سخنان گرم بود؛ اما محتوا، فقدان توافق و تداوم جنگ. همین تضاد میتواند پیامدهای بلندمدتی برای سیاست خارجی آمریکا داشته باشد. اگر این الگو ادامه یابد، ایالات متحده ممکن است بیش از پیش به صحنهای از سیاست نمادین بدل شود؛ سیاستی که در آن نمایش جایگزین نتیجه میشود.
در نهایت، آنچه در آلاسکا رخ داد را میتوان بهعنوان نمونهای کلاسیک از شکاف میان دیپلماسی نمایشی و دیپلماسی واقعی در تاریخ به یاد سپرد. ترامپ نشست را «گرم» توصیف کرد، اما واقعیت «سرد» فقدان توافق همچنان باقی است. برای او، این دیدار شاید ابزار سیاسی مناسبی در عرصه داخلی باشد، اما در سطح بینالمللی، تنها یک پیام برجای گذاشت: جهان هنوز باید منتظر بماند تا ببیند آیا آمریکا و روسیه قادرند فراتر از لبخندها و عکسهای یادگاری، راهی برای پایان دادن به یکی از خونینترین بحرانهای قرن بیستویکم بیابند یا نه.
برای پیگیری اخبار سیاسی اینجا کلیک کنید.