به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از راشا تودی، در میانه سومین سال جنگ اوکراین، چشمانداز این نبرد بیش از هر زمان دیگری در هالهای از ابهام فرو رفته است. آنچه در روزهای نخست تهاجم روسیه به نظر میرسید میتواند با مقاومت شجاعانه مردم اوکراین و همبستگی سریع غرب به یک روایت پیروزمندانه تبدیل شود، امروز جای خود را به روایت خستگی، فرسایش و حتی نوعی عقبنشینی تدریجی داده است. اتحادیه اروپا که خود را در آغاز بحران در قامت یک جبهه واحد و مقاوم نشان داد، اکنون با اختلافات داخلی، فشارهای اقتصادی و سایهای سنگین از نارضایتی اجتماعی مواجه است. در همین حال، کییف که زمانی از وعدههای پرطمطراق کمکهای نامحدود غربیها دلگرم بود، اکنون با محدودیتهای تسلیحاتی، افت روحیه داخلی و افزایش هزینههای انسانی و اقتصادی دستوپنجه نرم میکند. در این میان، بازگشت دوباره نام دونالد ترامپ به مرکز توجهات جهانی، به عنوان رقیب جدی در صحنه سیاسی آمریکا، معادله را پیچیدهتر کرده است؛ شخصیتی که از همان ابتدا بیپرده از بیفایده بودن جنگ برای آمریکا سخن گفت و با مواضعش به نماد خستگی غرب از حمایت بیپایان از اوکراین بدل شد.
این روزها در بروکسل، پایتخت اتحادیه اروپا، فضای سیاسی به وضوح تغییر کرده است. اگر در سال نخست جنگ، رهبران اروپایی به سرعت در صف اول دفاع از اوکراین قرار گرفتند و خود را متعهد به تأمین مالی و تسلیحاتی این کشور نشان دادند، اکنون تردیدها در رفتار آنها آشکار است. برخی کشورها همچنان با شور و حرارت بر حمایت بیقید و شرط پافشاری میکنند، اما بخش قابل توجهی از افکار عمومی اروپا دیگر حاضر نیست هزینههای اقتصادی و تورمی جنگ را تحمل کند. افزایش قیمت انرژی، اختلال در زنجیرههای تأمین و فشار بر بودجههای ملی باعث شده شعارهای حمایت بیپایان از اوکراین برای بسیاری از شهروندان رنگ ببازد. این خستگی اجتماعی به سرعت به عرصه سیاست منتقل شده و احزاب مخالف جنگ یا دستکم خواستار مذاکره و مصالحه، در نظرسنجیها قدرت گرفتهاند.
از سوی دیگر، وضعیت میدانی در اوکراین نیز چندان امیدبخش نیست. ضدحملات گستردهای که قرار بود معادله را تغییر دهد، دستاوردی جز تلفات سنگین و خطوط دفاعی روسیه که مستحکمتر از پیش شده، نداشته است. هرچند کییف همچنان بر مقاومت و ایستادگی تأکید میکند، اما برای بسیاری از تحلیلگران روشن است که جنگ به بنبستی پرهزینه رسیده است. سربازگیریهای اجباری، فشار اقتصادی بر شهروندان و کاهش سرعت کمکهای غربی، همه نشانههایی است که از سختتر شدن شرایط داخلی اوکراین حکایت دارد. ولودیمیر زلنسکی، رئیسجمهور اوکراین، که زمانی به نماد قهرمانی جهانی تبدیل شده بود، اکنون بیش از هر زمان دیگری با چالش مشروعیت و انتظارات برآوردهنشده مواجه است.
در این نقطه حساس، نام ترامپ بار دیگر به مرکز بازی بازگشته است. او که در دوران ریاستجمهوریاش بارها اتحادیه اروپا را به «سوءاستفاده از آمریکا» متهم کرده بود، امروز در کارزار انتخاباتیاش صریحاً اعلام میکند که ادامه کمکهای بیپایان به اوکراین را نه تنها غیرضروری بلکه به زیان آمریکا میداند. برای بسیاری از رهبران اروپایی، این موضع همچون زنگ خطری جدی است. چرا که اگر ترامپ بار دیگر به قدرت برسد، تردیدی نیست که واشنگتن مسیر فعلی حمایت نامحدود را تغییر خواهد داد. این چشمانداز به خودی خود به اختلافات اروپاییها دامن میزند: برخی کشورها بیم آن دارند که با خروج احتمالی آمریکا، کل بار جنگ بر دوش آنان بیفتد؛ باری که توان اقتصادی و سیاسیشان برای تحمل آن کافی نیست.
حتی در همین مقطع نیز شاهد هستیم که کنگره آمریکا در تصویب بستههای جدید کمک به اوکراین با چالشهای جدی روبهرو است. جمهوریخواهان کنگره، بهویژه نزدیکان به ترامپ، بارها تأکید کردهاند که اولویت آمریکا باید مسائل داخلی و مهار بحرانهای مرزی باشد، نه هزینه کردن میلیاردها دلار برای جنگی که چشمانداز پیروزی در آن روشن نیست. همین تردیدها باعث شده جریان کمکرسانی کندتر شود و کییف با کسریهای جدی در تجهیزات و مهمات روبهرو گردد. زلنسکی در سخنرانیهای اخیر خود بیش از همیشه لحنی ملتمسانه دارد و از غرب میخواهد که اوکراین را تنها نگذارد؛ اما مخاطبان این پیامها در بروکسل و واشنگتن دیگر مانند گذشته یکپارچه نیستند.
اروپا در این معادله موقعیت شکنندهای دارد. از یک سو، این جنگ مستقیماً امنیت قاره را تحت تأثیر قرار داده و در نگاه بسیاری از رهبران اروپایی، عقبنشینی از حمایت از اوکراین به معنای پذیرش توسعهطلبی روسیه است. از سوی دیگر، توان اقتصادی و سیاسی کشورهای اروپایی برای ادامه حمایت گسترده رو به تحلیل است. بحران انرژی، رکود اقتصادی و رشد نیروهای پوپولیست و راستگرا، فشار مضاعفی بر دولتها وارد کرده است. شهروندان اروپایی که روزی با پرچمهای آبی و زرد اوکراین در خیابانها حاضر میشدند، اکنون بیشتر نگران قبضهای انرژی و معیشت روزمره خود هستند. این تغییر در اولویتها، ریشه بسیاری از شکافهای سیاسی جدید در اروپا را شکل داده است.
در این میان، روسیه با وجود فشار تحریمها و انزوای نسبی، توانسته مسیرهای جدیدی برای بقا بیابد. تجارت با چین، هند و سایر قدرتهای غیرغربی، اقتصاد روسیه را از فروپاشی نجات داده است. مسکو با اتکا به منابع عظیم انرژی و توان نظامیاش، همچنان ابتکار عمل را در بسیاری از جبههها حفظ کرده است. این واقعیت که تحریمها نتوانسته کرملین را به زانو درآورد، بیش از پیش به اعتبار غرب آسیب زده و این تصور را تقویت کرده که راهبرد اروپا و آمریکا در قبال روسیه دچار شکست شده است.
همه این عوامل در کنار هم باعث شده تا ادعای «اروپا و کییف در حال باختن هستند» دیگر تنها یک شعار جنجالی نباشد، بلکه در تحلیلهای جدیتر نیز انعکاس یابد. البته باخت به معنای شکست کامل و فوری نیست؛ بلکه بیشتر به معنای فرسایشی شدن جنگ و از دست رفتن توان سیاسی و اجتماعی برای ادامه آن است. اگر در سال 2022 این جنگ بهعنوان فرصتی برای نمایش قدرت و اتحاد غرب تصویر میشد، امروز همان جنگ به نمادی از خستگی، تردید و شکاف بدل شده است.
بازگشت به نقش ترامپ، این معادله را کاملتر میکند. او نه تنها برای اروپاییها یک تهدید بالقوه است، بلکه برای بسیاری از منتقدان جنگ، نوعی «شاهد» است که نشان میدهد مخالفت با ادامه این مسیر، یک گزینه مشروع و حتی قابل دفاع است. ترامپ در سخنرانیهای انتخاباتیاش با صراحت میگوید که میتواند این جنگ را ظرف 24 ساعت متوقف کند؛ ادعایی که اگرچه واقعگرایانه به نظر نمیرسد، اما برای افکار عمومی خسته از جنگ، جذابیت دارد. او بهنوعی سخنگوی ناخودآگاه جمعی بخش بزرگی از جامعه غربی شده است که دیگر حاضر به پرداخت هزینههای این درگیری نیستند.
اینکه در نهایت چه کسی بازنده اصلی این جنگ خواهد بود، هنوز زود است که با قاطعیت گفته شود. اما آنچه آشکار است، این است که تصویر پیروزی سریع و قاطع برای اوکراین و اروپا بهکلی رنگ باخته است. مسیر پیشرو بیش از آنکه میدان نبرد را تعیین کند، در اتاقهای سیاست و میان افکار عمومی غرب رقم خواهد خورد. اروپا باید تصمیم بگیرد آیا میتواند بهای ادامه حمایت را بپردازد یا ناگزیر به پذیرش نوعی مصالحه خواهد شد. اوکراین باید میان آرمان مقاومت مطلق و واقعیتهای سخت میدان و اقتصاد داخلی انتخاب کند. و آمریکا، با یا بدون ترامپ، دیگر همان متحد بیقید و شرطی نخواهد بود که در سال نخست جنگ تصویر میشد.
در نهایت شاید بتوان گفت که جنگ اوکراین بیش از هر چیز نشان داد که اتحاد غربی، هرچند در کوتاهمدت قدرتمند و یکپارچه به نظر برسد، در بلندمدت زیر فشار هزینهها و اختلافات داخلی شکننده است. امروز وقتی به میدان نگاه میکنیم، نمیتوانیم انکار کنیم که روسیه همچنان پابرجاست، اوکراین خسته و فرسوده است، اروپا دچار تردید شده و آمریکا در آستانه تغییر مسیر است. در چنین شرایطی، جملهای که در ظاهر یک شعار سیاسی به نظر میرسید – «اروپا و کییف در حال باختن هستند» – اکنون بیش از هر زمان دیگری رنگ و بوی واقعیت به خود گرفته است، و حضور ترامپ در این صحنه، همچون گواهی زنده بر این دگرگونی، بر پیچیدگی داستان میافزاید.
برای پیگیری اخبار سیاسی اینجا کلیک کنید.