به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از آکسیوس، واقعیت این است که پوتین هیچ تعهد روشنی به گفتوگوی مستقیم با زلنسکی نشان نداده و سکوت یا ابهام او بیش از آنکه نشانه تمایل به صلح باشد، یک تاکتیک دیپلماتیک برای خرید زمان و افزایش قدرت چانهزنی محسوب میشود. از منظر مسکو، طولانی کردن روند گفتوگوها به روسیه امکان میدهد همزمان در میدان جنگ پیشرویهای بیشتری به دست آورد و در عرصه دیپلماتیک نیز خود را طرفی نشان دهد که خواستار مذاکره است. این استراتژی به پوتین اجازه میدهد بدون دادن امتیازات واقعی، به تدریج از انزوای بینالمللی خارج شود؛ همانطور که نشست آلاسکا فرصت بازگشت به صحنه دیپلماسی جهانی را برای او فراهم کرد در حالی که امتیاز قابلتوجهی به غرب یا اوکراین نداد.
در سوی دیگر، اوکراین با محدودیتهای جدی روبهروست. تمامیت ارضی برای کییف خط قرمزی مطلق است و نه دولت و نه افکار عمومی حاضر به پذیرش هرگونه مصالحه سرزمینی نیستند. قانون اساسی این کشور به صراحت هرگونه واگذاری خاک اوکراین را غیرقانونی میداند مگر از طریق همهپرسی ملی، و چنین همهپرسیای در شرایط جنگی عملاً غیرممکن است. در همین حال، ایدههایی که ترامپ در قالب «معاوضه سرزمینی» یا عقبنشینی اوکراین از برخی مناطق مطرح کرده با مقاومت شدید مواجه است و حتی طرح آن میتواند برای زلنسکی به معنای از دست دادن پایگاه سیاسیاش باشد. این محدودیتهای حقوقی و سیاسی موجب شده اوکراین در مذاکرات احتمالی انعطافپذیری بسیار کمی داشته باشد و همین امر احتمال موفقیت هر نشست مستقیمی را کاهش میدهد.
مسئله دیگر به تضمینهای امنیتی مربوط است. اوکراین انتظار دارد غرب و آمریکا بهطور جدی همانند بند پنجم پیمان ناتو در قبال امنیت این کشور تعهد بدهند، زیرا هرگونه توافق بدون پشتوانه نظامی الزامآور عملاً بیارزش خواهد بود. اما ترامپ صراحتاً با اعزام نیروهای زمینی آمریکا به اوکراین مخالفت کرده و در بهترین حالت، تنها حمایت هوایی را مطرح ساخته است. این سطح از تعهد برای کییف و متحدان اروپایی به هیچ عنوان کافی نیست. در طرف مقابل، روسیه با هرگونه حضور نظامی ناتو در خاک اوکراین به شدت مخالف است و همین موضوع یک بنبست ساختاری ایجاد کرده است. اروپاییها نیز نسبت به وعدههای مبهم واشنگتن تردید دارند و بر این باورند که هر توافقی تنها زمانی معتبر است که ضمانتهای روشن و قابل اجرا داشته باشد، نه آنکه صرفاً به توافقات شفاهی یا ابتکارهای یکجانبه آمریکا متکی باشد.
در کنار این چالشها، خود برگزاری نشست نیز با ابهامات فراوانی روبهروست. با وجود تمایل ترامپ به برگزاری نشست تا پایان تابستان، کرملین تاکنون نه تاریخ مشخصی اعلام کرده و نه محل برگزاری را تأیید کرده است. ترامپ بوداپست را پیشنهاد داده اما اروپاییها ژنو را مناسبتر میدانند و مسکو هیچکدام را نپذیرفته است. تجربه نشست آلاسکا نیز باعث شده تردیدها بیشتر شود؛ چرا که در آن نشست، زلنسکی اصلاً دعوت نشد و مذاکرات تنها میان ترامپ و پوتین انجام گرفت. این امر نگرانیها را درباره احتمال کنار گذاشته شدن اوکراین از روند تصمیمگیریهای کلیدی تشدید کرده است، چیزی که برای کییف غیرقابل قبول خواهد بود.
از زاویهای وسیعتر، این تلاشها شکاف میان آمریکا و اروپا را نیز برجسته کرده است. ترامپ بارها نسبت به آینده اوکراین در ناتو ابراز تردید کرده و در برخی پیشنهادهای خود به دیدگاههای نزدیکتر به روسیه متمایل شده است. این رویکرد با موضع رهبران اروپایی که بر تقویت حمایتها از اوکراین و حفظ انسجام جبهه غربی تأکید دارند، همخوانی ندارد. خطر این واگرایی آن است که اگر آمریکا امتیازاتی یکجانبه به روسیه بدهد، انسجام فراآتلانتیک تضعیف میشود و پوتین جسارت بیشتری برای ادامه مسیر جنگی خود پیدا خواهد کرد. همزمان، حضور در نشستهای سطح بالا خود به پوتین مشروعیت بینالمللی میبخشد و عملاً او را از انزوای سیاسی خارج میکند، بدون آنکه دستاورد ملموسی برای اوکراین ایجاد شود.
بسیاری از کارشناسان نسبت به رویکرد ترامپ هشدار دادهاند. تمایل او به کسب توافقهای سریع و نمایشی ممکن است به نتیجهای منجر شود که در ظاهر «صلح» نامیده میشود اما در عمل هیچ تضمینی برای امنیت و آینده اوکراین ندارد. نشست آلاسکا نمونهای بود که نشان داد پوتین میتواند بدون هزینه جدی، از یک بستر دیپلماتیک برای تقویت جایگاه خود استفاده کند. کارشناسان همچنین تأکید دارند که برگزاری نشست، سادهترین بخش ماجراست و آنچه اهمیت واقعی دارد، آمادهسازی دقیق دستورکار و تعیین خطوط قرمز پیش از دیدار است. در غیر این صورت، هر نشست مستقیم میان پوتین و زلنسکی احتمالاً یا شکست میخورد یا توافقی ناقص و شکننده تولید میکند.
به طور کلی، موانع پیش روی نشست پوتین–زلنسکی به حدی جدی است که بعید به نظر میرسد در کوتاهمدت به نتیجه برسد. بازی تاکتیکی پوتین برای خرید زمان، محدودیتهای قانونی اوکراین در مورد تمامیت ارضی، نبود تضمینهای امنیتی قاطع، اختلاف نظر در مورد مکان و چارچوب نشست، واگرایی میان آمریکا و اروپا و خطر توافقهای سطحی همگی دست به دست هم میدهند تا برگزاری چنین نشستی یا به تعویق بیفتد یا در صورت برگزاری، دستاوردی پایدار نداشته باشد. آنچه روشن است این است که هرگونه روند صلح واقعی تنها زمانی میتواند موفق شود که اوکراین بهطور فعال و برابر در آن مشارکت داشته باشد و توافقات حاصله از پشتوانه حقوقی و امنیتی محکم برخوردار باشند؛ در غیر این صورت، نتیجه چیزی جز تحکیم دستاوردهای روسیه و تضعیف موقعیت اوکراین و متحدان غربیاش نخواهد بود.
برای پیگیری اخبار سیاسی اینجا کلیک کنید.