به گزارش سرویس جامعه ساعدنیوز، استاد هوشنگ ابتهاج، سایه، پیر پرنیان اندیش در صحبت سایه - صفحه 470 خاطره روزی که به اتفاق استاد شجریان و لطفی به دیدار استاد شهریار رفته بودند را اینگونه توصیف می کند؛
امشب، پس از چند ساعت حافظ خوانی، سایه از آن گنجینه اسرار، نواری ممتع گذاشت. سایه و شجریان و لطفی به دیدار شهریار میروند در سال 1355…
چه ساز درخشانی میزند لطفی! شهریار به وجد آمده و مرتب «به به! به به!» میگوید.
شهریار هم خوب ساز میزد و هم خوب موسیقی ایرانی رو میشناخت. این سازی که لطفی تو نوار داره میزنه، سازیه که دست آقای حسینقلی بود. سبکش هم اینجا مثل آقا حسینقلیه. تا لطفی دو تا مضراب زد.
شهریار به من گفت: سایه جان! سایه جان! مثل آقای حسینقلی میزنه (حالت شهریار را تقلید میکند).
کمی که استاد لطفی ساز میزند، شهریار آواز سوختهای میخواند. گل از گل سایه شکفته است. کیف میکند… شهریار در پایان آواز کوتاهش به استاد شجریان میگوید: «اگه صدا داشتم دکانتو تخته میکردم.» و استاد شجریان میخندد.
سایه هم غش غش میخندد. هم در نوار و هم نزد ما! استاد شجریان شروع میکند به خواندن
اگه چه رند و خراب و گدای خانه به دوشم
چه عیشی میکرد شهریار! به به چه چه از دهنش نمیافتاد. اصلا فکر نمیکرد چنین ساز و آوازی بشنوه. این ساز که لطفی داره میزنه رو عینا آقای حسینقلی زده که من دارم نوارشو. توجه میکنید شجریان چه آواز زلالی داره؟ سرش را تکان میدهد…
شهریار دوباره بهبه غرایی میگوید و سایه میخندد.
میبینید چقدر ذوق میکنه شهریار! شهریار به شجریان گفت: آقای شجریان! شما افشاری هم یاد گرفتی؟ بلدی افشاری بخونی؟ (لحن شهریار را تقلید میکند). طفلک شجریان سرخ شد و سرشو پایی انداخت و گفت: بله استاد!
ویدیو کامل
در این ویدیو در ابتدا دکلمهی شعری از شهریار توسط شجریان را میشنویم، سپس شهریار با تار لطفی چند بیتی به ترکی میخواند و در انتها شجریان با تار لطفی همان شعر ابتدایی را میخواند.
به نظر میرسد که این نسخه کامل نیست و اجرا باید از این بیشتر باشد:
اگر چه رند و خراب و گدای خانه به دوشم
گدایی در جانان به سلطنت نفروشم
چو دیگجوش فقیران بر آتشم من و جمعی
گرسنهی غم عشقند و عاشقند به جوشم
بریشم طرب چنگ آسمانم و، چون چنگ
به زخمهای که خراشد رگم چرا نخروشم
فلک دوتا شده بیند که من بدین تن لاغر
چگونه بار امانت نهادهاند به دوشم
چگونه پند نیوشم به گوش هوش که خود عشق
نهاده پنبه به حکمت به گوش پند نیوشم
اگر جمال تو باشد به جسم و جان همه چشمم
وگر پیام تو آید به جان و دل همه گوشم
سزد که ناز فروشم به عالم از سر مستی
که مست باده عشق و خمار باده فروشم
اگر جهان همه نیش است غم نمیخورم،
اما به شرط آن که رسد شکّری از آن لب نوشم
شبی که گوش دلم زد سروش عرش، صلایی
هنوز گوش به زنگ همان صلای سروشم
تو شهریار بیان از سکوت نیم شب آموز
گمان مبر که گرم لب تکان نخورد خموشم
برای مشاهده دیگر مطالب مرتبط با اشعار و حکایت ها روی لینک کلیک کنید
1 ماه پیش
1 ماه پیش
1 ماه پیش
3 ماه پیش
3 ماه پیش
3 ماه پیش
3 ماه پیش
3 ماه پیش
3 ماه پیش