سرنوشت تلخ و جگرسوز مریم/ از کسب رتبه‌های عالی در آزمونهای شبیه‌سازی شده کنکور تا بلایی که استرس سرش آورد/ خواندن این مطلب برای تمام خانواده‌هایی که فرزند کنکوری یا پشت کنکوری دارند ضروریست

  چهارشنبه، 12 شهریور 1404 ID  کد خبر 494825
سرنوشت تلخ و جگرسوز مریم/ از کسب رتبه‌های عالی در آزمونهای شبیه‌سازی شده کنکور تا بلایی که استرس سرش آورد/ خواندن این مطلب برای تمام خانواده‌هایی که فرزند کنکوری یا پشت کنکوری دارند ضروریست
ساعد نیوز: از تمام خوش گذرانی ها و تفریحات زده بودم و سرم مدام داخل کتاب بود آنقدر درس خوانده بودم که همه چیز را از بر بودم اما روز کنکور آن سردرد لعنتی باعث شد در یک چشم بر هم زدن چشمانم به سیاهی برود و تمام آرزوهایم بر باد برود..

به گزارش سرویس جامعه ساعد نیوز به نقل از رکنا، مریم با صدایی بسیار آرام وارد اتاق مشاوره شدو .بعد از معرفی خود شروع به گریه کرد و در حالی که اشک از چشمانش سرازیر بود گفت: دیگر نمی توتنم ادامه تحصیل بدهم.تمام آرزوهایم پرپر شد. تمام تلاش هایم برای درس خواندن که باید مهندس می شدم را آب برد.من دیپلم را هم به زور گرفتم. چرااا؟، چرا همه ی همکلاسی هایم با وجود عدم پشتکار و تلاش برای درس خواندن و اهدافشان، هر یک به رشته ای مشغول و سرگرم درس خواندن در دانشگاه و یا لذت بردن از زندگی شان هستند؟ اما من حتی توان نشستن را هم ندارم.تمام استخوان ها و اعضای بدنم درد می کند.شروع به هق هق کرد. چند ثانیه ای مکث کرد و مجدد ادامه داد:یک ماه به کنکور سال 1401مانده بود. عمیقا مشغول درس خواندن بودم. باید برای هدفم تلاش می کردم. باید مهندس می شدم.در طول این یک ماه، خیلی اضطراب داشتم. خیلی میل به غذا خوردنم کم شده بود.هیچ مهمانی و حتی اعضای خانواده خودم را هم نمی توانستم ببینم.فقط شوق رسیدن به هدفم در سر داشتم.

تا این که دو روز قبل از کنکور دچار سر درد شدم.دردش به قدری بود انگار با دریل سلول به سلول مغزم را سوراخ می کرند و بعد آن را له می کردند. با شک به میگرن مورد درمان قرار گرفتم اما با قرص و داروها فقط چند ساعت آرام و بدون درد بودم.بعد از سر درد تمام کتفم و دست هایم شروع به درد کرد. دردی که تحملش را نداشتم. سرگیجه و سر درد مجدد با بدن درد همراه شد.فقط می توانستم یک جا بشینم و از وضعیتی که پیش آمده بود هم بترسم و هم درد بکشم. روز کنکور با هر زحمتی خودم را به سر جلسه رساندم. اما از شدت سر درد و سرگیجه اسمم را هم فراموش کرده بودم.از صندلی پایین آمدم و کف سالن نشستم.و از شدت درد حالم بهم خورد با کمک مراقب به بیرون از کلاس رفتم. با پدرم تماس گرفتم و به بیمارستان رفتیم. فشارم 5 بود.آزمایش خون، نوار مغزی و ...انجام شد.

تشخیصی ندادند و با قرص های میگرن و اعصاب روانه خانه شدم. تا چند هفته حالم خوب بود. اما بعد از چند هفته، قرص ها دیگر برای آرام کردنم کافی نبود.بیمارستان و مجدد آزمایش وام آر آی چیزی یافت نشد. فکر می کردم تومور دارم اما نداشتم. تا این که توسط پزشکی حاذق آزمایش خون تجویز شد و در نتیجه به تشخیص فیبرومیالژیا که ناشی از استرس و اضطراب های طولانی مدت بوده است، رسیدند. داروهای اعصاب تجویز و مصرف کردم.درد هایم کاسته شد و یا در حد تحمل رسیدند. گاهی با حملاتی از درد مواجه می شدم. گاهی آرام و گاهی سرگیجه و.... در طول مدت این 4 سال نتوانستم حال خوشی را تجربه کنم.

پدرم کل در آمد و پس اندازش را هزینه بیمارستان ها و داروهایی می کرد که فایده ای نداشت و پزشکانی که نمی توانستند تشخیص دهند و فقط ما هزینه می کردیم.در طول این 4 سال حتی یک صفحه هم دیگر نمی توانستم بخوانم.انگار درس و هدفی وجود نداشت. اما از صمیم قلبم برای خودم غصه می خوردم.تصمیم گرفتم سر کار بروم. منشی شدم اما بعد از 3 روز به دلیل حضور افراد زیاد در سالن انتظار و صحبت های انها سر درد و سر گیجه هایم شروع شد.انصراف دادم و خانه نشین شدم.

پدرم کم کم شروع به غر زدن کرد. از پول های رفته و مریضی بدون درمان. از قرض های زیاد به تعویق افتاده. از نرسیدن به هدف هایم و ....کم کم به سر و صدا حساس شدم. به صدای جارو برقی. به بازی کردن خواهرم و....داد می زدم که ساکت باشید. و سرم را در دستانم قرار می دادم.روزها گذشت و خبری از زندگی کردن بدون درد نبود. زندگی برایم تمام شده بود. بدنم مانند یک گلوله پنبه ای که با یک فوت کردن به حرکت در می آمد، شده بود. سبک و سبک. نه هدفی در وجودم بود که سنگینی کند. نه آرزویی در سر داشتم و نه امیدی.سبک و سبک.

چند روز گذشته تصمیم گرفتم از خانه به مقصدی نا معلوم بروم. فقط راه بروم و از همه دور باشم حتی از خودم.برای رهایی از مشکلاتم، از غر های پدرم که حق با او بود اما من هم مقصر نبودم.از روزگاری که با من سر سازگاری نداشت.از روزهای بی رحمی که به عواطف من رحم نکرد.از آینده ای که با نرسیدن به هدف هایم پوچ و بی ارزش بود.رفتم، از خانه رفتم و به خیابان و جاده پناه بردم.خسته بودم .اما انگار رفتن حس آرامش می داد.دنیای خالی از هر چیزی را احساس می کردم.تا چندی ساعت حتی گرسنه هم نشدم.شب به تهران رسیدم.برای خودم ساندویچ خریدم و در کنار بلواری نشستم ورفع خستگی کردم.به آدم های در حال حرکت نگاه کردم.یکی با دوستش می خندید، یکی تنها بود و ......به یاد خواهر کوچکترم محیا افتادم10 سالش است و بسیار دوستش دارم. وقتی به این فکر کردم که دیگر اورا نمی بینم، دچار سر درد شدم.نمی توانستم تحمل کنم. جیغ کشیدم و از اطرافیان درخواست کمک کردم.توسط یکی از صاحبان فروشگاه آنجا با اورژانس تماس گرفتند و بعد مرا به بیمارستان بردند. توضیح دادم که داروهایم را با خودم نبرده بودم .در آنجا با مادرم تماس گرفتند و با پدرم به دنبالم آمدند و مرا به خانه برگرداندند.بعد از چند روز گفتن بیاییم اینجا.....

نگاه کارشناسی

دکتر فتانه ورمزیار روانشناس بالینی

مریم 22ساله است و در کودکی از احاظ حمایت عاطفی و امنیت روانی بسیار ارتباط عمیقی با او داشته اند. او در دوره کودکی از لحاظ جسمی و روانی تجربه ای از لحاظ بیماری و اختلال نداشته است و در سلامت کامل به سر می برده است و مانند دیگر کودکان بهنجار به تحصیل پرداخته است.

پس از پایا ن دوره ابتدایی که جزء دانش آموزان متوسط از لحاظ عملکرد تحصیلی بوده اند، قدم به دوره راهنمایی می گذارد. دوره ای که با تمام آرزوهای مادر و پدر ادغام می شود.(تو دکتر مایی، تو دکتر بابایی و ...) و هر روزه شنونده و بیننده حجم زیادی از انتظارات والدین نسبت به عملکرد تحصیلی و دستیابی به موفقیت در آن بوده است.

به مرور زمان او خود را با تمام استعداد ها، آرزوها و اهداف شکل نگرفته به دلیل ضبط هویت توسط والدین، رها می کند و خود را به امواج آرزوها، اهداف و انتظاراتی که والدین از او داشته اند و در او درونی شده بود می سپارد. در امر تحصیل دست به تلاش می زند و مانند رباط از طریق کنترل بیرونی و با هدایت والدین به کلاس های فوق برنامه می رود.کم کم روزها، ماه ها و فصل هارا از یاد می برد و در ذهنش به جزء درس و شرکت در کلاس های فوق برنامه، ردی از تفریح، نیاز به لذت، حضور در طبیعت و ....به جا نمی ماند.

با ورود به مقطع دبیرستان که مهمترین دوره برای رسیدن به اهداف تحمیلی او می باشد، مسئولیت ها بیشتر می شود و کلاس های تخصصی و مرتبط با کنکور آغاز می شود.با تلاش فروزان تا پایان مقطع متوسطه، موفقیت هایی را از لحاظ کسب رتبه در آزمون های شبیه سازی کنکور به دست می آورد. حال پدر و مادر مطمئن می شوند مریم جزء رتبه برترهای کشوری در رشته پزشکی می باشد.

در روزهای پایانی و نزدیک شدن به کنکور استرس و فشار روانی زیادی به مریم وارد می شود و ترس های او از عدم موفقیت و تک رقمی نشدن وی زیاد می شود. کل وجودش به رعشه در می آید و ضربان قلبش افزایش می یابد. تعادل خود را از دست می دهد و دلیل آن را نمی داند.تا این که 2 روز قبل از کنکور زندگی فروزان رنگش عوض می شود و دنیایی از سیاهی تیرگی را تجربه می کند. پر از ابهام، سردر گمی، عرق کردن بدن، نفس های کوتاه و پیاپی، درد در ناحیه سر و .....حال اکنون به جای استراحت قبل از روز کنکور و آمادگی روانی، به واسطه درد شدیدی که در ناحیه سر و بدن داشته است به بیمارستان و بعد از تسکین موقت به خانه بر می گردد.

اما این مسکن ها جوابگوی درد وی نمی باشد.در روز کنکور از شدت سردرد به جای تیک زدن جواب سوالها، ذهن و بدنش با زمین تیک می خورد و از صندلی پایین می آید و به بیمارستان انتقال می یابد.تمام تلاش فروزان از دوره راهنمایی و دبیرستان برای به دست آوردن خواسته والدین، به 5 دقیقه سر جلسه آزمون نشستن و خداحافظی از سالن آزمون به مقصد بیمارستان ختم می شود.بد از بی مسئولیتی و عدم علم پزشکان به ظاهر متخصص، بعد از گذشت چندین ماه تشخیص بیماری فروزان توسط پزشکی حاذق(فیبرومیالژیا) که بیماری خود ایمن و ناشی از تجربه استرس می باشد، داده می شود.در این فاصله پدر از لحاظ مالی بسیار متضرر می شود. چرا؟ به دلیل عدم تشخیص بیماری و عبور از آزمایش ها، mri ها و.....از لحاظ روانی نیز به دلیل بیماری فرزندش و به دلیل نرسیدن فرزندش به آرزوهای خانواده، وی را مایوس می کند.به مرور زمان فروزان عملکرد اجتماعی خود را از دست می دهد. زیرا این بیماری نیاز به حفظ آرامش دارد اما با نا امیدی و شکستی که مریم تجربه کرده است و از طرفی غر زدن های پدر و سرزنش های وی، آرامش را از فرزند گرفته و وی را مایوس تر می کند.

او به دلیل اضطراب ناشی از شکست و...دیگر قادر به ادامه تحصیل نمی باشد.و برای جبران این خلاء به دنبال کار می گزدد. اما با توجه به مشکل روانی خود و عدم ارضای نیاز او، با ناکامی مواجه می شود.به دلیل عدم تحمل شرایط در محیط منزل(سرزنش های پدر و ...) نا امیدی عمیقی به وی غلبه می کند و برای رهایی از این دنیای سیاه و غبار گرفته تصمیم به ترک منزل می کند. به گفته خودش این بار هم به سیاهی خوردم و مجدد به خانه برگشتم...... .

تشخیص:

فرار از خانه از جمله رفتارهای ناسازگارانه ای است که از کودکان و نوجوانان سر می زند و با توجه به پیامدهای سوء آن یکی از آسیب های خانوادگی و اجتماعی جامعه شناخته شده است. در فرار از منزل عوامل اجتماعی و خانوادگی بخصوص عامل خانواده نقش مهمی دارد.نیز مهمترین عوامل خانوادگی عبارتند از :جدایی والدین،نابسامانی های خانوادگی، اعتیاد یکی از والدین به ویژه پدر و سوء رفتار والدین با دختران می باشد.که در مراجعه کننده حاضر سوء رفتار پدر با دختر خود که در اوج نا امیدی(نسبت به سلامتی جسمی و روانی) و تجربه شکست بزرگی(عدم موفقیت در کنکور) از دید وی شده است ،زمینه را برای اقدام به فرار از منزل توسط دخترش فراهم می کند.

سبب شناسی( بررسی علل و عوامل فردی، خانوادگی و اجتماعی):

عوامل فردی

استرس

اضطراب درمان نشده

هویت ضبط شده و عدم هویت فردی

عدم مهارت تصمیم گیری

عدم مهارت جرات مندی

عدم مهارت خود آگاهی

عدم استقلال روانی

بیماری جسمی و روانی

احساس شکست و غیر قابل جبران بودن آن

ناکامی

عدم عزت نفس و اعتماد به نفس

نا امیدی نسبت به آینده

عدم تاب آوری

احساس تنهایی

نیاز به تایید و احترام در تصمیم گیری

احساس حقارت در محیط خانه و محیط کار

احساس بی ارزشی در خانواده

عدم بینش و ارزیابی پیامد رفتار(فرار از منزل)

نیاز به احساس دوست داشته شدن و درک شدن توسط والدین مخصوصا پدر

عدم مهارت حل مساله در مشکلات فردی روابط میان فردی

عدم مراجعه به فرد امن و مورد مشاوره قرار گرفتن مانند (روانشناس)

ضعف در تفکر انتزاعی

حمایت نگرفتن از دوستان

حل مساله به صورت هیجان مدار

عدم باز داری هیجانی

عدم مهارت ارتباط موثر

ضعف در مهارت تفکر انتقادی و ارزیابی

عدم تجربه و شناخت آسیب های اجتماعی

عوامل خانوادگی:

ضبط هویت نوجوان توسط والدین

عدم استقلال روانی توسط والدین

انتظارات والدین از نوجوان با توجه به آرزوهای نزیسته خود

حمایت افراطی در کودکی و عدم مواجه وی با ناکامی که در بزرگسالی به فروپاشی روانی منجر نگردد

عدم درک خانواده نسبت به نیاز های اساسی نوجوان(نیاز به کسب هویت، استقلال و تایید شدن)

عدم حمایت روانی توسط خانواده بعد از آسیب روانی و شکست در کنکور

فشار والدین درانتخاب رشته و ادامه تحصیل و عدم بینش آنها به علاقه نوجوان

عدم مهارت ارتباط و تعامل مثبت والدین با نوجوان جهت ارائه پیشنهاد ادامه تحصیل با توجه به شکست فعلی

عدم انعطاف پذیری پدر، سرزنش ها و تحقیر کردن فرزند

مادر سلطه پذیر و عدم حمایت روانی و عاطفی از نوجوان

عدم پیگیری و درمان مشکلات توسط روانشناس نوجوان از جانب خانواده

غفلت والدین از نوجوان

عدم مهارت همدلی والدین و ارائه راهکار جهت حل مشکل

ضعف در خلاقیت و تعامل مثبت با نوجوان جهت گذراندن تایم مشترک با هدف هدایت نوجوان در مسیر رسیدن به اهداف او

ضعف مهارت های زوجی( مهارت گفتگو، مهارت حل مساله، مهارت تصمیم گیری، مهارت همدلی و ..) در هردو زوج جهت برخورد منطقی با مشکل نوجوان

عدم مهارت حل مساله بعد از ایجاد مشکل ایجادی از جانب مراجع و والدین

عوامل اجتماعی

احساس حقارت در محیط کار و عدم حمایت وی توسط صاحب کار

عدم حمایت اجتماعی از طرف دوستان و اقوام

کلاس های کنکور که تبدیل به بیزینس و... و اعمال فشار بر دانش آموزان

ضعف در سیستم آموزشی نسبت به آسیب های اجتماعی و آموزش به نوجوانان در مقاطع مختلف تحصیلی

عدم مجهز بودن سیستم آموزشی(مدرسه) به نیروی انسانی موثر(روانشناس) در رفع مشکلات دانش آموزان و حمایت از انها

عدم آموزش مهارت های زندگی توسط مدرسه

اقدامات و راهکارهای پیشگیرانه:

پیشگیری اولیه:

آموزش تاثیر ضبط هویت نوجوان توسط والدین بر استقلال روانی و کسب هویت آنها

آموزش و افزایش بینش والدین نست به اعمال فشار روانی و خواسته های تحمیلی به نوجوان و پیامدهای ناگوار آنها

آموزش استقلال روانی و مهارت تصمیم گیری به نوجوانان نسبت به حال و آینده خود

آموزش ریلکسیشن و اعمال موثر در کنترل اضطراب در شرایط عادی زندگی جهت پیشگیری از وقوع بحران و حین بحران

آموزش ارتباط موثر با دانش آموزان به معلمان ، مشاوران و مربیان تربیتی جهت شناسایی دانش آموزان در معرض خطرو حمایت از آنها

آموزش و افزایش بینش نوجوان نسبت به اتخاذ تصمیم گیری هیجان مدار.

آموزش مهارت ارتباط موثر به نوجوانان

آموزش و افزایش بینش نوجوانان نسبت به اهمیت درس خواندن، موفقیت در کنکورو یا شکست در آن ها و عدم مغایرت آن با سایر علاقه مندی و اهداف های او و شروع مجدد تلاش در زمینه مورد علاقه و داشتن فرصت برای رسیدن به آنها توسط سیستم آموزشی مدرسه و خانواده

آموزش نحوه درخواست حمایت از اطرافیان در زمان مواجه شدن و درمیان گذاشتن مشکلات با آنها.

آموزش و افزایش بینش و مسئولیت والدین در ارتباط به سطح توانایی روانی دوره نوجوانی و آسیب های آن

آموزش و افزایش بینش نوجوانان نسبت خطرات ترک منزل و پیامد های آن.

آموزش و افزایش بینش نسبت به آسیب های اجتماعی به خصوص ترک منزل.

آموزش و افزایش بینش نوجوانان نسبت به توانایی ها و قدرت آن ها در حل مساله.

آموزش مهارت حل مساله.

آموزش مهارت ریلکسیشن.

آموزش و معرفی مراکز حمایتی مانند بهزیستی،و مراکز مشاوره نیروی انتظامی به نوجوانان در زمان روبه رو شدن با مشکلات و درخواست مشاوره و حمایت از آنها.

آموزش مهارت های زندگی

ـآموزش مهارت های اجتماعی

ارائه بینش و آگاهی به والدین نسبت به مشکلات عاطفی و نیازهای دوره نوجوانی و نیاز به استقلال

ارائه بینش و آگاهی به والدین نسبت به سرزنش،تحقیر و ... در زمان شکست نوجوانان و تاثیر مخرب آن بر روان آن ها

پیشگیری ثانویه:

حمایت و مورد مشاوره قرار گرفتن مراجع

همدلی

تخلیه هیجان

آموزش ریلکسیشن

سایکو اجوکیشن

مصاحبه انگیزشی جهت پذیرفتن مشکل(بیماری روانی) کنترل و رسیدن به اهداف

ارائه بینش به مراجع نسبت به افزایش عزت نفس واعتماد به نفسش و ترمیم آن جهت رسیدن به اهداف مخصوصا در ادامه تحصیل

ارائه بینش به مراجع نسبت مواجهه با مشکلات و برخورد منطقی با آن ها.

ارائه بینش به مراجع نسبت به هویت یابی و مهارت تصمیم گیری و کسب استقلال روانی

ارائه بینش و آگاهی نسبت به رفتار ترک منزل و پیامدهای آن.

ترغیب به ادامه جلسات درمانی با مصاحبه انگیزشی

درخواست جهت شرکت در جلسات مشاوره به صورت گروه درمانی و فردی

افزایش امید نسبت به رسیدن به اهداف(موقیت در کنکور) در زندگی

آموزش مهارت حل مساله

آموزش مهارت های اجتماعی

آموزش و افزایش بینش نسبت به همدلی با پدر و پذیرش شرایط منزل و درک والدین ر کمال استقلال فردی و روانی.


94 دیدگاه

  دیدگاه ها
مینا
3 ماه پیش

زندگی ارزش این همه سختی نداره خودش واویلا هست تازه سن شما کمه ،حالت خوب میشه کنکور هم میدی
فاطمه
3 ماه پیش

من هنوز دهم هستم و دارم وارد یازدهم میشم استرس خیلی دارم به طوری که مویی رو سرم نمونده و کچل شدم.... یکی نمیتونه صدای مارو به دولت برسونه؟ من خودم ازمونای سمپاد شرکت کردم اما نشد انگار همه یهو از من نا امید شدن بهم میگن تو مدرسه عادی نمیتونی رتبه خوبی به دست بیاری💔 اما من میتونم.... به همه هم نشون میدم! پدرم چیزی بهم نگفت اما خودم متوجه شدم که قیافش داره داد میزنه اون همه پول خرجت کردم که اینطورب بشه؟ همه میگن درس خونا خیلی کیف میکنن... خوش به حالشون... اما از استرس روانی ما خبر ندارن!!!! ا
جلیل
3 ماه پیش

گفتید که ایشان علاقه به مهندسی دارد و در جایی دیگر از علاقه او و والدینش به پزشکی!!!
بازدیدکننده
3 ماه پیش

سلام دختر عزیزم امیدوارم زودتر خوب بشی زندگی که فقط درس نیست بلند شو از اول شروع کن
بازدیدکننده
3 ماه پیش

تقریبا اکثریت همه ماها این دوران رو سپری کردیم . پس تو تنها نیستی . برگرد به زندگی دانشگاه و ... خیلی مهم نیست اول زندگی کن ورزش برو پیاده روی هما رو امتحان کن ببین با چی حالت خوب میشه ایشالا به زودی بهترین اتفاقات برات رقم میخوره
بازدیدکننده
3 ماه پیش

سلام دختر عزیزم ناراحت نباش در ناامیدی بسی امید است پایان شب سیه سپید است با یکی از دوستان خوبت که باتو از نظردرس خواندنقوی است مشورت کن انشاالله کمکت می کنه من امید وارم
شهربانو سلمانی
3 ماه پیش

انشالله خوب بشی
بازدیدکننده
3 ماه پیش

عزیزم انشالله زودترخوب بشی.کاش همیشه به این فکر کنیم که سلامتی ازهمه چی مهمترحتی آینده وکنکور
صالح زاده
3 ماه پیش

باسلام ،لعنت ونفرین برکنکور ،که زندکی جوانان را نابود کرده
یک مامان
3 ماه پیش

بالاخره رشته اش تجربی بوده یاریاضی میخواسته دکتر بشه یا مهندس
F.SH
3 ماه پیش

عزیزم بخودت ایمان داشته باش و ب مورچه ای فکر کن ک چند برابر از وزنش دانه ای رو بلند میکنه ،هزار بار میوفته ودوباره بلندش میکنه تا ب مقصدی ک میخواد برسه مطمعن باش ب استعدادی ک خدا توی وجودت گذاشته پی میبری و راهت رو پیدا میکنی و موفق میشی فقط خودت رو باور داشته باش و از خودت مراقبت کن
مادر
3 ماه پیش

سلام مریم جان عزیزم اصلا" برای این چیزها وکنکور خودت زجر نده مگر موفقیت فقط کنکور؟ این حرفها چیه ؟ ماشاالله جوان هستی استعداد داری وبهترین مادرآینده هستی میتونی بچه های خوب و زرنگ تحویل جامعه بدهی وبهت بعنوان مادرنمونه افتخارش بیشتره . خیلی ها را می‌شناسم توی درس آدم موفقی بودن ولی متاسفانه در زندگی موفق نبودن شما مطمئن هستم توی زندگی موفق هستی. بعدها هم میتونی دانشگاه امتحان بدهی .
خانم معلم
3 ماه پیش

سلام دخترگلم باتمام دلم برای تووبرای تمامی دختران ایرانم گریسته ام چون هم خودم برای دخترم تحربه استرس ودردومرض های ناشی ازآن. راتجربه کرده ام وهم هرساله چنددانش آموزم بااین مشکل مواجه هستندوالبته خداراشکردخترم حالش خوب شد وبه آنجه موردعلاقه خودش بودرسیداماباسختیهای فراوان وچندین دانش آموزم هم طی سحبتهایی که باهم داشتیم وپیکیری های خانوادت ودکترومراکز هوش هیجانی نتیجه خوبی گرفته اندودرنهایت به این فکرکن که انسانیت بالاترین دین، مذهب، شغل، وزندگی است وتومیتوانی بایک انسان خوب بودن هم به خودت کمک ک
محمود
3 ماه پیش

سلام دختر عزیزم، واقعأ خیلی ناراحت شدم ولی دختر گلم هیچ وقت برای زندگی کردن دیرنیست. من خودم دو تا دختر و یک پسر دارم. همیشه به بچه‌هام گفتم هر رشته وکاری که حالتون را خوب میکنه وعلاقه دارید همونو انجام بدید. من از صمیم قلب برات دعا میکنیم که خداوندمتعال بهترینها رو برات رقم بزنه و ازپدرت هم خواهش میکنم مثل کوه پشتت باشه چون دخترا پدری هستند.توکلت به خداوند باشه وبرو دنبال آرزوهات...
اینشالله خوب میشی دختر عز
3 ماه پیش

اینشالله ک زوتر سلامتید ب دست بیاری شما بهترینی دختر گلم من دختر ندارم شما جای دختر نداشتم بعدش من یک پدر دل شکسته ام ک یه دونه پسر عزیزش از دست داده بعدش شماخ با غیرتی بعدش بخدا توکل کن از امام رضا کمک بگیر اون ضامن آهو شده مطمئن هستم کمکت میکنه
مامان
3 ماه پیش

عزیزم همه که نباید دکتر و مهندس بشن خانم ها میتونن اشپز خوبی باشن ...خیاط خوبی باشن ...ارایشگر ماهری باشن ...جامعه به همه‌ی اینها هم خیلی خیلی نیاز داره من خودم یک ماه پیش دکتر ارتوپد رفتم یک ساعت پیش دکتر بودم ویزیت ۸۰۰ هزار تومان گرفت ولی دیشب ارایشگاه بودم اونم یک ساعت پیشش بودم ۲میلیون تومان گرفت پس فقط دکتر ا و مهندس های موفق نبستن ببین به چکاری علاقه داری برو سراغ همون اول از همه خودتو دوست داشته باش
خاطره
3 ماه پیش

احسنت به مردای سرزمینم ، یه دونه‌اید ❤️🌺 خدا به زندگی و‌ کسبتون برکت بده خروار خروار
بازدیدکننده
3 ماه پیش

الهی قربان همه دختران و زنان فداکار کشورم کنکور مهندس پزشک و ... همه شده کاسبی تنها چیزی که اهمیت نداره روح لطیف شما خانم هاست که متاسفانه چشم داشت و توقع از زن بعنوان نان اور خانواده این معضلات را برای برخی بوجود آورده دخترم شما در مسیر طبیعی آرزوهای خودت باش به حرف دیگران فقط بعنوان چراغ راه نگاه کن و خودت با توجه به توانایی هایت تصمیم بگیر و جلو برو چه در تحصیل چه در کار و چه در اصل زندگی و ارتباط با محیط اطراف خودت
بازدیدکننده
3 ماه پیش

الهی آمین خواهرم
حمیدرضا
3 ماه پیش

من خواهر ندارم اگه خواهرم بودی تمام وجودم رو تقدیمت میکردم تمام امکانات رو برات فراهم میکردم که از راه دیگه ای غیر از کنکور به موفقیت برسی الانم برات دعا میکنم مطمئن باش موفق میشی
ارزو
3 ماه پیش

دختر من هم توی مدارس سمپاد فرزانگان 1هر دو دوره درس خوند همیشه معدلش بالای 19/۵۰لود یکسال تمام روزی تا ۱۴ساعت مطالعه داشت درس میخوند تمام آزمونهای شبیه ساز با بهترین تراز و رتبه پشت سر می‌گذاشت ولی موقع آزمون اصلی کنکور به دلیل استرس شدید کنکورشو خراب کرد ورتبش ۳۰۰۰شد
سعید
3 ماه پیش

ارزوی سلامتی دارم برای این خواهرمون اما باید بدونیم که جامعه و اطرافیان بیشتر از خود فرد در این موضوع مقصرن دولت با کنکور سخت و سهمیه ها و رانت هاش و اطرافیان با انتظار بیش از حد و حرفاشون مثل فلانی دکتر شده بدون این که بگه شرایط هر فرد با فرد دیگه زمین تا اسمون فرق داره من خودمم قربانی کنکورم 💔
پریسا
3 ماه پیش

سلام دختر خوب انشالله حالت روزبه روز بهتر بشه فقط یه نصیحت برات دارم سلامتی از هر چیز واجب تره حتی از موفقیت تو کنکور ، فقط فعلا سلامت خودت رو اولویت قرار بده ، با آرزوی سلامتی و شفا و حال خوب برای شما عزیز
پریسا
3 ماه پیش

سلام دختر خوب انشالله حالت روزبه روز بهتر بشه فقط یه نصیحت برات دارم سلامتی از هر چی واجب تره حتی موفقیت تو کنکور فقط به سلامت خودت فکر کن ،با آرزوی سلامتی و حال خوب برای شما عزیز
Liana
3 ماه پیش

ارزوی سلامتی برای همه
مهسا
3 ماه پیش

بی عدالتی کنکور همینه 😓
اهم
3 ماه پیش

الهی عزیزم خیلی برات ناراحت شدم این کنکور چه کار ها که با جوان های مملکت نکرد ..
علیزاده
3 ماه پیش

بسیار ناراحت شدم نقش والدین و مشاور مناسب تحصیلی و ارتباط درست با فرزندان خیلی مهم هست
فرسید
3 ماه پیش

ایشالا خواستی بیای پیام بذار بعضی وقتا شماره ناشناس جواب نمیدم خدا حفظت کنه
ایران وطن من
3 ماه پیش

خواهر عزیزم هرگز زندگی را بر خودتان سخت نگیرید ایمان خود را قوی کنید وبخدا توکل کنید. همه انسان ها در وجود خود آرزو هایی دارند و برای رسیدن به آن کوشش می‌کنند ولی آرزو بخشی از زندگیست نه تمام زندگی .نرسیدن به امیال وآروزو بمنزله پایان همه چیز نیست نباید بدلیل عدم برآورده شدن خواسته های شخصی نا امید شویم و ادامه مسیر زندگی را سخت و دشوار کنیم.بلکه همیشه باید در مواجه باچنین شرایطی آماده باشیم و پنجره‌ای جدیدی بروی خود بازکنیم. ذات انسان شکست ناپذیر است و نباید در هیچ شرایطی تسلیم شد. زندگی گذر
مصطفی اقایی
3 ماه پیش

ارزوی موقیت واست دارم انشالع شفا پیدا کنی
ساحل
3 ماه پیش

ان شاءالله موفق باشی پشت هر شکستی یه آرامشی هست عزیزم ایمان داشته باش
فرشته
3 ماه پیش

عزیزم خیلی ناراحت شدم امیدوارم که به آبروی حضرت زینب هرچه زودتر سلامتی تو به دست بیاری عزیزم امیدت به خدا باشه خدابزرگه خداوندهیچ وقت بنده شو ناامید نمیکنه توکل داشته باش همه چی دست خداست پس بسپاربه خودش
بازدیدکننده
3 ماه پیش

دختر گلم زندگی رو اینقدر جدی نگیر این همه لیسانس بیکار داریم خودت را دوست داشته باش برو یوگا
بازدیدکننده
3 ماه پیش

انشالله دعا مکنم از خداوند یکتا میخواهیم، سریع تر شفا پیدا کنی،عزیزم کار وتلاش مال مرد هس ن زن ،امیداورم به آرزوهات برسی موفق وموید درآغوش گرم خانواده
فاطمه
3 ماه پیش

انشاالله به تمام آرزوهایت برسی ناامید نشو رحمت خدا همه جا
فاطمه
3 ماه پیش

تو وازم برای ما باعث افتخاری چون میدونیم تمام تلاشت رو کردی ، فقط کاش به جای جوش های الکی خوردن به چیز هایی بپردازیم که واقعا ارزش داره براش استرس داشته باشیم.
بازدیدکننده
3 ماه پیش

ای جان دختر گلم ... انشاءالله که راه درست را خودت پیدا کنی ..دخترم انتظار از خودت را بیار پایین ،با خودت مهربون باش.برو دنبال کار و هنر هرچیزی که واقعا دوست داری ...عزیزکم شجاع باش ،اکثر مردم چالش تورو داشتن ...چون تو دنبال بهترین بودی ،فقط راه را کمی اشتباه رفتی منم مثل تو بودم ...فقط با این تفاوت که در دانشگاه این جوری شدم و بیماری خود ایمنی پوستی گرفتم ...بیماری پوستیم خیلی بهتر شد اما ذهنم چون آروم نگرفت..بیماری مفصلی گرفتم ...با اینکه دانشگاه تموم شد سر کار رفتم اونم شرایط خیلی سخت ،ازدوا
تهال
3 ماه پیش

❤️❤️
زهرا
3 ماه پیش

چقدشبیه خودمی منم چنین اتفاقی برام افتاد
شهرزاد
3 ماه پیش

یوگا برید فوق العاده موثره!
شهرزاد
3 ماه پیش

کنکور و سهمیه هاش چه جوونهایی رو‌که بیچاره نکرد!
فقط خدا
3 ماه پیش

خیلی ناراحت شدم از خدا آرزوی سلامتی هر چه زودتر برایت دارم خدا رو قسم میدم به حرمت حضرت زهرا هرچه زودتر شفا پیدا کنی الهی آمین🙏🙏🙏
فقط خدا
3 ماه پیش

از خدا آرزوی سلامتی هر چه زودتر برایت دارم خیلی ناراحت شدم از خدا میخواهم به حرمت حضرت زهرا هرچه زودتر شفا پیدا کنی
بازدیدکننده
3 ماه پیش

خیلی ناراحت شدم امیدوارم هرچه زودترسلامتیتو بدست بیاری عزیزم🌺🌺 منم دختر12ساله ای دارم بکه حدود وسال دچاراسترس شدیدشده وسواس فکری شدیدداره دارومصرف میکنه ولی کنترل نشده همه ش نگرانه همه ش احساس میکنه جون توبدنش نیس ومرده احساس پوچی میکنه امیدوارم خداوندبه همه ی کسایی که این مشکلو آرن کمک کنه وسلامتیروبهشون برگردونه🙏🙏🙏🌺🌺🌺🌺
علی شهرکرد
3 ماه پیش

سلام خیلی ناراحت کننده بود انشاالله که هر چه زودتر بهبودی کامل را حاصل کند پدر و مادر نباید انتظار و توقع بیش از حد از فرزندان خودشان داشته باشند باید مشوق و هدایتگرباشند هر کسی یه استعدادی داره خیلی باید مراقب بود 😔😥
بازدیدکننده
3 ماه پیش

ناراحت شدم من مثل تو بودم بااین تفاوت که بعداز قبولی اینطورشدم خدابزرگه
علی
3 ماه پیش

این متنو که خواندم حالتو خیلی خوب درک کردم البته به نوعی دیگر من هم به خاطر قبول نشدن بارها و بارها تحقیر سرزنش حتی تشویق به خودکشی شدم فقط خدا سر پا نگهم داشته ممنونم ازش
تینا
3 ماه پیش

خیلی ناراحت شدم برات عزیزم زود زود خوب شو ونگران هیچی نباش خدا هست😭
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها