مرور پرونده جنایی؛ ناگفته‌های سعید حنایی معروف به قاتل عنکبوتی با قتل 16 زن ضعیف در مشهد بعد از 18 سال / شبی اگه کسی رو نمی‌کشتم حالم بد می‌شد+ ویدئو

  پنجشنبه، 04 بهمن 1403
مرور پرونده جنایی؛ ناگفته‌های سعید حنایی معروف به قاتل عنکبوتی با قتل 16 زن ضعیف در مشهد بعد از 18 سال / شبی اگه کسی رو نمی‌کشتم حالم بد می‌شد+ ویدئو
ساعدنیوز: ماجرای قتل‌های عنکبوتی که در سال 79 تا 80 در مشهد اتفاق افتاد یکی از مهم‌ترین پرونده‌های جنایی و خبرساز طی 2 دهه اخیر است که با گذشت 22 سال از آن هنوز هم منشأ تحولات و بحث‌های جدی است.

به گزارش سرویس حوادث ساعدنیوز به نقل از اعتماد آنلاین، سعید کارگری ساده بود که همراه همسر و دو پسرش در خانه‌ای در منطقه فقیرنشین مشهد زندگی می‌کرد. او گفته بود: تا قبل از ازدواج با هیچ زنی صحبت نکردم با اینکه مادرم خیاط بود و شاگردهای زیادی داشت و 15 دختر به خانه ما رفت‌وآمد می‌کردند، اما من با هیچ‌کدام صحبت نکردم. بچه‌های محل سربه‌سرم می‌گذاشتند و می‌گفتند این همه دختر در خانه شماست و خوش می‌گذرد اما ما 6 برادر بودیم و می‌گفتم که اینها امانت هستند و نباید نگاه بد به آنها شود. از خدا می‌خواستم که دختری پاک نصیبم شود. یک روز وقتی برادر بزرگم در خانه فردی بنایی می‌کرد با برادرم کاری داشتم، وقتی به خانه آن مرد رفتم دختری آمد و چای آورد و من دیدم همان دختری است که می‌خواهم. بعد با هم ازدواج کردیم. از زمانی که تصمیم قطعی گرفتم تا زمانی که ازدواج کردم یک هفته طول کشید.

یک روز وقتی همسر سعید به مدرسه پسرش رفته بود تا درباره اوضاع تحصیلی او پرس‌وجو کند، واقعه‌ای رخ داد که شوهرش را به جنایتکاری مخوف تبدیل کرد. آن شب وقتی سعید از محل کارش که کارگاهی ساختمانی بود به منزل بازگشت متوجه خراشی روی صورت همسرش شد.

زن ماجرا را این‌طور تعریف کرد: موقع بازگشت به خانه سوار خودرویی شخصی شده بود و راننده با این تصور ‌‌که مسافرش زنی خیابانی است پیشنهادی غیراخلاقی داده بود. زن برآشفته شده و در درگیری با راننده صورتش زخم برداشته بود.

سعید از سال‌ها قبل مشکل روانی داشت، زیر نظر پزشک بود و دارو مصرف می‌کرد. یک بار به خاطر درگیری در محل کار و شکستن شیشه اخراج شده بود و رفتارهای پرخاشگرایانه‌اش به عادتی دیرینه تبدیل شده بود.

شروع جنایت‌های قاتل عنکبوتی

سعید بعد از ساعت‌ها اندیشیدن به واقعه‌ای که برای همسرش رخ داده بود به این نتیجه رسید که دلیل اصلی، فساد در جامعه است و این زنان خیابانی هستند که فساد را رواج می‌دهند. آن زمان بسیاری از زنان خیابانی که از طبقه محروم جامعه بودند در جاده «خین عرب» در مسیر رانندگان کامیون می‌ایستادند. سعید این محل را به خوبی می‌شناخت. او روز هفتم مرداد سال 79 هنگامی که همسر و فرزندانش خانه نبودند سوار بر موتور به «خین عرب» رفت، زنی 30 ساله به نام «افسانه» را با خود به خانه برد، هنگام برقراری رابطه با روسری خفه و سپس جسدش را در جاده رها کرد.

او سه روز بعد دومین زن را به همین شیوه به قتل رساند. مقتول «لیلا» نام داشت و جنازه او در بوته‌زارهای گوجه‌فرنگی در حوالی جاده خین‌ عرب مشهد پیدا شد. یک روز بعد سومین زن به نام «فریبا» در تارهای قاتل عنکبوتی گرفتار و جنازه او در حالی‌ که در گونی زردرنگ گذاشته شده بود در محله سجادشهر مشهد کشف شد.

بر اساس مستندات به‌دست‌آمده، سعید حنایی در فاصله مرداد سال 79 تا 15 فروردین سال 80 در مشهد 16 زن را سوار موتور یا ماشین خود کرده و به قتل رسانده ‌بود، البته پلیس تا زمان دستگیری متهم از 11 قتل مطلع شده بود و قاتل سریالی ماجرای پنج قتل دیگر را خودش برای کارآگاهان تعریف کرد. سعید حنایی نه تنها خودش از قتل‌هایی که مرتکب شده‌ بود پشیمان نشد بلکه به شدت تحت حمایت عده‌ای از اطرافیانش نیز قرار گرفت. او در نهایت 28 فروردین سال 81 در محوطه زندان مشهد به دار آویخته شد. او وصیت کرده‌ بود اعضای بدنش به نیازمندان بخشیده شود البته اجرای چنین وصیتی ممکن نبود.

افشای سریالی بودن قتل‌ها

کارآگاهان بعد از قتل سوم خطر حضور قاتلی سریالی را احساس کردند اما بعد از کشف جنازه فریبا قتل‌ها متوقف شد و این پرونده نیز مسکوت ماند تا اینکه ساعت 9 صبح جمعه دوم دی سال 79 جسد یک زن خیابانی دیگر در بزرگراه صدمتری روبه‌روی میدان پارسپاد در حوالی جاده خین عرب کشف شد.

این جسد که به پزشکی قانونی انتقال یافته بود، تحت کالبد شکافی قرار گرفت و مشخص شد جسد متعلق به زن 30 ساله‌ای است که او نیز با انسداد مجرای تنفس با فشار روسری دور گردن و گلو از پای درآمده است.

این زن نیز مانند مقتولان مردادماه زنی خیابانی بود که دو فقره سابقه حمل مواد مخدر و یک فقره اعتیاد در پرونده‌اش وجود داشت.

آیا قتل این زن که معصومه نام داشت با کشته شدن سه زن دیگر در ارتباط بود؟ پلیس قبل از آنکه بتواند جواب قاطعی برای این سوال پیدا کند خود را در برابر پیکر بی‌جان زنی دیگر دید. ساعت 22 و30 دقیقه روز دوشنبه 17 بهمن سال 79 در بزرگراه صدمتری روبه‌روی میدان پارسپاد جسد دیگری کشف شد که بعد از تحقیقات پزشکی و پلیسی مشخص شد قربانی 27 ساله «سارا» نام دارد که سه سابقه منکراتی، مواد مخدر، قاچاق و اعتیاد در پرونده کیفری‌اش است و او نیز بدون هرگونه آزار جنسی به علت انسداد مجرای تنفس از ناحیه گلو و گردن با روسری به قتل رسیده است.

آخرین قتل

حالا دیگر شکی باقی نمانده بود که آدم‌کش دیوانه دوباره دست‌به‌کار شده است و حریصانه می‌کوشد تا بر تعداد قربانیان خود بیفزاید. قربانی بعدی زنی 45 ساله به نام «اعظم» بود که جسدش ساعت هشت صبح یکشنبه 23 بهمن سال 79 در منطقه مسکونی بلوار مجد واقع در مرکز شهر کشف شد.

پس از آن تعداد قربانیان مرتب افزایش پیدا می‌کرد تا اینکه بالاخره در ساعت 23 و 50 دقیقه 15 فروردین سال 80 جسد یک زن خیابانی دیگر به نام «طوبی» کشف شد.

این قربانی 35 ساله نیز دارای یک فقره سابقه فروش مواد مخدر بود که با انسداد مجاری تنفسی در ناحیه گلو با فشار روسری با روش مشابهی به قتل رسیده بود.

طوبی آخرین مقتول این پرونده بود و سعید حنایی بعد از آن دستگیر شد.

فرار از چنگ قاتل سریالی

تشابهات زیادی در پرونده قتل 11 زن وجود داشت. نحوه مرگ آنها، سرگذشت‌شان، سوابق کیفری‌شان و ادله دیگر نشان می‌داد تمام قتل‌ها به دست یک نفر انجام شده است. تمام توان پلیس بر این معطوف شده بود که این فرد را شناسایی کند تا اینکه بالاخره فردی با ماموران تماس گرفت و گفت قتل‌ها کار اوست. این مرد خودش را صیاد سیمرغ معرفی کرد. او بازداشت شد اما وقتی تحت بازجویی قرار گرفت معلوم شد صرفاً برای رسیدن به شهرت چنین ادعایی را مطرح کرده و چیزی از قتل‌ها نمی‌داند. به این ترتیب راز پرونده همچنان ناگشوده باقی ماند تا اینکه قاتل سریالی بار دیگر دست‌به‌کار شد، اما این آخرین طعمه موفق شد از دست او فرار کند.

مژگان یک هفته بعد از فرار از دست قاتل سریالی در طرح ویژه پلیس دستگیر شد و وقتی تحت بازجویی قرار گرفت ماجرای شب وحشت را برای ماموران تعریف کرد. او چنین گفت: یک روز عصر حوالی میدان شهید فهمیده منتظر راننده کامیون‌ها بودم تا با آنها مواد مخدر بفروشم یا با برقراری رابطه پولی به دست بیاورم. خسته و گرسنه بودم. مردی با موتور جلوی پایم توقف کرد و از من خواست همراهش به خانه‌اش بروم. اول نمی‌خواستم قبول کنم اما در نهایت سوار موتور شدم. آن مرد ساکت بود و در طول راه حرفی نزد. فقط وقتی به نزدیکی خانه‌اش رسیدیم از من خواست با چادر صورتم را بپوشانم تا کسی متوجه نشود من زنی غریبه هستم و اگر همسایه‌ها ما را دیدند خیال کنند من از اقوام او هستم. وقتی وارد خانه شدیم او درها را قفل کرد. اول ترسیدم و فکر کردم می‌خواهد بلایی سرم بیاورد ولی وقتی دیدم هیچ وسیله‌ای دستش نیست خیالم راحت شد. داشتم روسری‌ام را درمی‌آوردم که آن مرد از پشت سر به من حمله کرد و شال‌گردنی را دور گلویم انداخت. آن را با تمام زورش فشار می‌داد. من با ناخن‌هایم او را چنگ زدم و بعد با مشت محکم به شکمش کوبیدم. بعد خواستم فرار کنم ولی در قفل بود به همین دلیل شیشه داخل ساختمان را شکستم. مرد خیلی ترسیده بود. التماس می‌کرد و می‌گفت آرام باشم تا اجازه بدهد بروم. می‌دانستم باز هم نقشه‌ای در سر دارد. به اتاق عقبی دویدم و با صدای بلند گفتم اگر در را باز نکند، شیشه‌های اتاقی را که به کوچه مشرف بود می‌شکنم. بالاخره او در را باز کرد و من پا به فرار گذاشتم. آن‌قدر ترسیده بودم که کفش‌هایم را جا گذاشتم.

ماموران بعد از شنیدن حرف‌های مژگان که از چنگ سعید حنایی فرار کرده بود، به خانه مورد نظر رفتند و سعید حنایی را دستگیر کردند. قاتل سریالی زنان مشهدی بعد از دستگیری به تک‌تک قتل‌هایی که مرتکب شده ‌بود اعتراف کرد. او نه تنها اتهام کشتن 11 زنی را که در پرونده ثبت شده بود پذیرفت بلکه گفت پنج زن دیگر را هم به قتل رسانده است. کارآگاهان بعد از بررسی‌های لازم اسناد قتل آن پنج زن را نیز به دست آوردند.

اعدام قاتل عنکبوتی

سعید حنایی که در طول بازجویی‌ها خونسرد بود گفت در تمام این مدت اخبار قتل‌ها را از طریق روزنامه‌ها پیگیری می‌کرده است. او توضیح داد: هر بار بعد از رها کردن جسد دوباره به آنجا برمی‌گشتم و ماموران را حین تحقیقات تماشا می‌کردم، حتی یک بار به پلیس کمک کردم تا جسد را در آمبولانس بگذارد.

قاتل عنکبوتی در نهایت در دادگاه مشهد محاکمه شد. او در جلسه دادگاه گفت: اسمم سعید حنایی، شغلم بنایی و متأهلم. از هفتم مرداد سال گذشته (1379) تاکنون 16 زن را کشته‌ام. از عمل خود به هیچ وجه پشیمان نیستم و اگر دستگیر نمی‌شدم، قصد داشتم تعداد قتل‌ها را به عدد 150 برسانم. تمام این کارها برای این بود که به همه بگویم فحشا و بی‌بندوباری عاقبت خوش‌فرجامی ندارد.

او ادامه داد:‌من با این اقدامات قصد آزار و اذیت کسی را نداشتم فقط در صدد به هم زدن فضایی بودم که وجود آن را باعث جری‌تر شدن زنان خیابانی برای فساد بیشتر می‌دانستم. من گمان می‌کردم عامل اصلی علنی شدن فساد در جامعه آزادی بی‌قید و شرط زنان خیابانی بود. اگر این آزادی نباشد، آنها نمی‌توانند جوانان را به گناه بیشتر و آلودگی تشویق کنند. یکی از مهم‌ترین دلایلی که همه شما باید باور کنید که من همه اینها را راست می‌گویم این است که شما بدانید من هیچ‌ وقت با زنان خیابانی رابطه نداشته‌ام و از آن هم بسیار بدم می‌آمد .

در نهایت حکم قصاص و شلاق از سوی قاضی دادگاه برای سعید حنایی صادر شد. تا زمان اجرای حکم سعید حنایی همچنان باور نمی‌کرد که به خاطر قتل‌های صورت‌گرفته اعدام شود، اما او در نهایت صبح روز 28 فروردین سال 81 در محوطه زندان مرکزی مشهد قصاص و به دار مجازات آویخته شد.

روایت فرمانده وقت پلیس

سردار اسکندر مومنی فرمانده وقت انتظامی خراسان بزرگ در خاطراتش گفته است: زمانی که در خراسان مشغول فعالیت شدم، در این استان میزان ناامنی خیلی زیاد بود. اشرار حتی در مناطق قوچان و اسفراین ورود کرده بودند و ما عملیات زیادی برای ایجاد امنیت در این منطقه انجام دادیم.

او اضافه کرد: یکی از پرتلاطم‌ترین دوران بعد از پیروزی انقلاب در سال‌های 70 تا 80 همین قتل‌های عنکبوتی بودند که در خراسان رخ داد. اگر بخواهیم ماجرا را تعریف کنیم که با چه شیوه و تدابیری او را دستگیر کردیم یک کتاب می‌شود. این پرونده بسیار پیچیده بود چراکه قاتل تنهای تنها بود، به همین دلیل دیر دستگیر شد. سعید حنایی فرد بسیار باهوشی بود. من خودم با او صحبت کردم. از هوش خیلی بالایی برخوردار بود.

فرمانده وقت انتظامی خراسان بزرگ ادامه داد: زمانی که فرمانده انتظامی خراسان شدم حدود 12 قتل انجام داده بود. ما با تمهیدات و کمک خداوند شیوه گذشته را تغییر دادیم و تکنیک‌ها و روش‌های جدیدی پیش گرفتیم تا توانستیم او را دستگیر کنیم.

سردار مومنی در آخر در پاسخ به این سوال که آیا یک اتفاق ویژه سبب لو رفتن قاتل شد یا اینکه دقیقاً برنامه‌ریزی‌شده موفق به دستگیری شدید گفت: دقیقاً برنامه‌ریزی کرده بودیم. ایشان سر همه صحنه‌های قتل خود حاضر می‌شد، حتی در برخی از مواقع به جابه‌جایی جنازه‌ها کمک می‌کرد. یک بار نیز دستگیر شده بود اما با رد گم کردن توانست از دست پلیس خلاص شود. ولی نهایتاً با طراحی‌ای که صورت گرفت و تمام نیروهای انتظامی منطقه را برای دستگیری بسیج کردیم دستگیر شد.

فیلم عنکبوت به کارگردانی ابراهیم ایرج‌زاد، روایتی از یکی از مخوف‌ترین قاتلان سریالی ایران، سعید حنایی، ملقب به قاتل عنکبوتی است.

به گزارش فرارو، قتل‌های سریالی زنان خیابانی که از سال 79 تا 80 در مشهد رخ داد از جمله حوادث تلخی بود که ابعاد گوناگونی پیدا کرد و بازتاب‌های متفاوتی در جامعه داشت، اما اکنون با ساخت و تولید فیلم‌هایی در این باره و به ویژه تولید فیلم موهن عنکبوت مقدس این روزنامه به رمزگشایی از جعبه سیاه این پرونده جنایی پس از 22 سال پرداخت، چرا که عده‌ای در تلاش هستند با تحریف و سوء استفاده از قتل‌های عنکبوتی سال 79 در مشهد به اهداف و اغراض سیاسی خود دست یابند و این ماجرای تلخ را دستمایه‌ای برای مطامع خاص قرار دهند.

به همین منظور گفت وگویی با سیدخلیل سجادپور خبرنگار پیشکسوت روزنامه خراسان انجام دادیم که حدود 3 دهه در صفحه حوادث قلم زده است و در آن روز‌ها برای اولین بار قتل‌های سعید حنایی را فاش کرد و لقب «قاتل عنکبوتی» را به وی داد.

آن چه می‌خوانید گفت وگوی جذاب و خواندنی با زوایای جدید از پرونده قتل‌های عنکبوتی است:

آقای سجادپور هنوز هم برخی تلاش می‌کنند انگیزه عامل قتل‌های عنکبوتی را مذهبی جلوه دهند. آیا شما تایید می‌کنید که او به عنوان یک فرد مذهبی دست به چنین جنایاتی زده است؟

به هیچ وجه! همان طور که با اسناد محکم و انکارناپذیر گفتم، هدف حنایی انتقام بود به این دلیل هم ابتدا تصمیم داشت تا رانندگان مسافرکش را به قتل برساند. ماجرای مذهبی بودن قتل‌ها حدود 15 روز بعد از دستگیری حنایی در مرداد سال 80 آغاز شد. تا آن زمان اعترافات او فقط حول محور انتقام به خاطر مزاحمت به همسرش و تایید توسط بخشی از مردم می‌چرخید، اما وقتی تعدادی از شهروندان که معتقد بودند او فقط زنان دارای سوابق نامشروع را به قتل رسانده یا بعضی از گروه‌های تندروی اجتماعی که با شعار و تجمع از وی حمایت کردند، ورق برگشت و او نیز بر این موج سوار شد تا شاید این گونه راه نجاتی برای فرار از مجازات بیابد.

عامل این جنایت‌ها زمانی که صحنه‌های قتل را در منزلش بازسازی می‌کرد نیز متوجه شد که برخی از شهروندان به این اقدامات جنایتکارانه او رنگ و بوی مذهبی داده اند، دیگر کاملا به این سو چرخید و در رفتار و گفتارش خیلی تلاش کرد که ماجرای تعرض به همسرش را به حاشیه بکشاند و بدین ترتیب موضوع بارش باران بعد از قتل دوازدهم یا پاک‌سازی جامعه از لوث زنان فاسد را مطرح کرد. حتی وقتی که زمزمه‌هایی از پرداخت دیه مقتولان توسط همان عده اندک را شنید بر این اظهارات مصمم‌تر شد تا جایی که در جلسات دادگاه هم دیگر از انتقام جویی سخن نمی‌گفت و بر حذف زنان خیابانی از جامعه تاکید می‌کرد درحالی که تا آن زمان فقط بر انگیزه انتقام تاکید داشت. اما زمانی که او به موضوع رابطه نامشروع و سرقت از زنان خیابانی اعتراف کرد، دیگر همین شهروندان اندک هم دست از حمایت او کشیدند. با وجود این حنایی تا لحظه اعدام هیچ وقت باور نمی‌کرد قصاص خواهد شد. تصورش بر این بود که با این حمایت‌های بیرونی از مرگ نجات می‌یابد و به این دلیل هم در مراحل دادرسی و بازجویی خیلی خونسرد بود و هیچ گاه آثار ندامت در چهره اش نمایان نشد.

خاستگاه این حمایت‌ها در جامعه آن روز را چه می‌دانید؟

جدای از این که به طور طبیعی مردم از فضای فحشا به خصوص در یک شهر مذهبی ناراحت و خواستار اصلاح این شرایط بودند، اما باید به این نکته توجه داشته باشید که در آن زمان با توجه به شیوع هروئین در جامعه و وجود زنان و مردان معتادی که به خاطر اعتیاد به این مخدر خانمان سوز عمدتا به سرقت و تن فروشی مبادرت می‌کردند جو نا مناسبی در جامعه پدید آمده بودکه به نوعی همراهی با حذف این افراد از سوی برخی از مردم شاید تا حدی طبیعی به نظر برسد.

آقای سجادپور موضوعی که هنوز هم با تولید فیلم‌های «عنکبوت مقدس» و «عنکبوت» مورد توجه جدی قرار می‌گیرد و در عین حال مناقشه‌برانگیز است، بحث تجاوز «حنایی» به زنان خیابانی است. نظر شما در این باره چیست؟

طبق اسناد موجود و مصاحبه‌هایی که من با فرماندهان و مقامات مسئول بعد از دستگیری عامل قتل‌های عنکبوتی انجام دادم که در روزنامه خراسان نیز به عنوان سندی محکم در روز‌های 6 و 7 مرداد سال 80 به چاپ رسیده این است که حنایی به مقتولان تجاوز جنسی نکرده است. برخی فرماندهان ارشد نیروی انتظامی حدود دو یا سه روز بعد از دستگیری حنایی و در گفت وگویی که با آن‌ها داشتم به صراحت به این سوال که آیا قاتل به مقتولان تجاوز جنسی کرده است یا نه؟ پاسخ دادند که «طبق نظریه پزشکی قانونی او به هیچ کدام از قربانیان خود تجاوز نکرده است.»

البته از نظر عقلی هم علاوه بر دلایل نقلی و تجربه پرونده‌های متعدد، این احتمال ضعیف است چرا که وقتی قاتلی طعمه خود را به مخفیگاهی می‌کشاند که هیچ کس متوجه حضور او نشود یا طوری برنامه ریزی می‌کند که طعمه از چنگ او نگریزد و مانند این که خود استرس زیادی را حداقل در قتل‌های اول به قاتل وارد می‌کند، چگونه می‌تواند در آن لحظات به تجاوز جنسی هم فکر کند؟

با همه این موارد، اما از 36 اتهامی که در پرونده حنایی وجود داشت، 13 اتهام درباره «زنا» بود که از سوی نماینده مدعی العموم مطرح شد و دادگاه هم در جلسات غیرعلنی همه آن‌ها را به طور دقیق بررسی کرد، ولی آن چه از نظر شخصی بر آن تاکید دارم و با برخی از افراد و منابع آگاه هم صحبت کردم، حنایی تجاوز جنسی انجام نداده بود. او خودش هم تا پایان جلسات دادگاه و در تمام مراحل دادرسی این اتهام را کاملا رد کرد و تعرض و رابطه نامشروع را پذیرفت. بدیهی است به لحاظ حقوقی مفهوم تجاوز و رابطه نامشروع متفاوت است. به عبارتی هر نوع خلوت کردن با نامحرم و تماس‌های غیر اخلاقی رابطه نامشروع شمرده می‌شود در حالی که تجاوز به معنای زنا ست.

در همان زمان مسگرانی نماینده مدعی العموم در باره محتویات حکم سعید حنایی گفت: شعبه 31 دیوان عالی کشورمحکومیت سعید حنایی را به ارتکاب 16 فقره قتل عمد تایید کردکه با توجه به تقاضای 12 طرف از اولیای دم، 12 بار «قصاص نفس» وی را نیز موردتایید قرار داد. وی افزود: با توجه به این که چهار طرف از اولیای دم خواستار دریافت دیه بودند، دیوان عالی کشور قاتل را به پرداخت دیه در قبال قتل چهار زن دیگر محکوم کرد.

مسگرانی در باره اتهامات دیگر وی گفت: حنایی از جهت «رابطه نامشروع» به 10 سال حبس تعزیری و99 ضربه شلاق، از جهت «سرقت» به دو سال حبس تعزیری و 74 ضربه شلاق، از جهت «جعل سند» به دو سال حبس تعزیری و از جهت استفاده از «سندمجعول» هم به 10 میلیون ریال جزای نقدی محکوم شده بود.

ماجرای خانه امن پلیس چه بود؟

این ماجرا خود مثنوی هفتاد من کاغذ است و یک کتاب قطور می‌شود که اگر توفیقی باشد، شاید کتابی در این باره بنویسم، اما حکایت به اسفند سال 79 بازمی گردد که تعداد زیادی از کارآگاهان و افسران ورزیده آگاهی با تشکیل گروهی ویژه تحقیقات خود را برای دستگیری عاملان این قتل‌ها آغاز کردند چرا که تصور می‌کردند باندی مخوف در پشت پرده این قتل‌ها قرار دارد و هیچ کس فرضیه فردی معمولی را مطرح نمی‌کرد. درج این اخبار و تجزیه و تحلیل‌های جرایم فشار مضاعفی را به پلیس وارد کرده بود. از طرف دیگر جو رعب و وحشت در جامعه و پیگیری‌های مسئولان رده بالا، نیرو‌های انتظامی را در تنگنای سختی قرار داده بود. هر نوع سوژه و فرضیه‌ای بلافاصله مورد توجه قرار می‌گرفت، اما هیچ نتیجه‌ای نداشت.

بررسی‌های کارشناسی پلیس با توجه به موقعیت جغرافیایی جرم نشان می‌داد که قاتل در منطقه حاشیه شهر و در بخش شمال شرقی اقدام به جنایت می‌کند و اجساد را شبانه به مناطق مختلف انتقال می‌دهد. به همین دلیل مقرر شد تا چندین گروه عملیاتی در مسیر صدمتری فجر مستقر شوند و همه زنان خیابانی را تحت نظر بگیرند که سوار خودرو‌های سبک و سنگین می‌شوند و بدین ترتیب قاتل را شناسایی کنند، اما باز هم تلاش‌ها بی نتیجه ماند.

زمانی که سردار اسکندر مومنی به سمت فرمانده انتظامی خراسان منصوب شد، دستور ویژه‌ای صادر کرد. همه امکانات و نیرو‌های پلیس به کار گرفته شدند به گونه‌ای که 500 تیم عملیاتی از بسیج، سپاه و نیرو‌های آموزش دیده نهاد‌های دیگر به همراه افسران و درجه داران بخش‌های مختلف نیرو‌های انتظامی مانند موادمخدر، اطلاعات، مبارزه با مفاسد و... تشکیل شد و آن‌ها هر روز از ساعت 16 تا اوایل صبح در قالب گروه‌های دو نفره وارد صدمتری می‌شدند و هر جنبده‌ای را زیر نظر می‌گرفتند. در همین حال و حدود سه ماه قبل از دستگیری قاتل، نیروی انتظامی کشور، بودجه‌ای را برای کشف این پرونده اختصاص داد و بدین ترتیب افسران ورزیده آگاهی استان خراسان و مشهد در حالی یک تیم محرمانه عملیاتی تشکیل دادند که تعدادی از افسران کارآزموده آگاهی تهران، کرمان و... نیز به این گروه منتخب پیوستند چرا که هرکدام از این کارآگاهان پرونده‌های مهم و حساس را در کشور کشف کرده بودند.

با همان بودجه و پس از چند روز جست و جو، خانه‌ای ویلایی دارای زیرزمین در اطراف میدان استقلال مشهد اجاره شد که هیچ کس جز فرماندهان رده بالا و 16 افسر زبده عملیاتی از آن خبر نداشت. از نیرو‌های آگاهی سروان حمید رزمخواه (در سال‌های اخیر و در سمت رئیس پلیس آگاهی خراسان رضوی بازنشسته شد)، سروان محمدرضا غلامی (او نیز در سال‌های اخیر در سمت رئیس اداره جنایی پلیس آگاهی خراسان رضوی به درجه بازنشستگی نائل آمد) مرحوم سرهنگ مروی و... از جمله این گروه 16 نفره در خانه امن بودند که به طور شبانه روزی در آن مکان فعالیت می‌کردند و حق رفتن به منازلشان را هم نداشتند.

حالا دیگر اوضاع تغییر کرده بود با وجود همه فشار‌های گوناگون و مصاحبه‌های تند جناح‌های سیاسی، گروه خانه امن به تجزیه و تحلیل‌های اطلاعاتی پرداختند و فرضیه‌های متفاوتی را بررسی کردند. با توجه به قتل‌های زنجیره ای، فرضیه نیرو‌های نظامی یا جنایت با تفکرات خاص مذهبی یا یک جناح سیاسی در اولویت کاری آنان قرار داشت، ولی قتل‌ها دیگر شکل هفتگی به خود گرفته بود و هیچ سرنخی به دست نمی‌آمد.

افراد زیادی به اتهام روابط نامشروع از قشر‌های مختلف اجتماعی نیز در این ماجرا دستگیر شدند چرا که قرار بود 500 گروه عملیاتی مستقر در صدمتری فجر، همه افراد مظنون را دستگیر کنند و به نیرو‌های پلیس آگاهی مشهد تحویل بدهند. آن‌ها نیز در صورتی که اندک ظنی به افراد دستگیر شده داشتند، بلافاصله آن‌ها را مخفیانه به «خانه امن» می‌فرستادند تا مورد بازجویی‌های تخصصی قرار بگیرند. امکانات پلیسی هم همان لوازم سنتی کشف جرم بود و آن‌ها باید به صورت میدانی فعالیت می‌کردند، اما این گروه هم قسم شده بودند تا دستگیری عاملان این جنایت‌های مخوف از «خانه امن» نروند!

هر فرضیه‌ای که توسط یکی از اعضای گروه مطرح می‌شد، بلافاصله زیر ذره بین کارشناسی قرار می‌گرفت و همه ابعاد ریز و درشت آن تجزیه و تحلیل می‌شد. اما باز هم رها شدن جسدی دیگر همه نقشه‌ها و فرضیه‌ها را به هم می‌ریخت. کار به جایی رسید که نیرو‌های 16 نفره به یکی از عوامل انتظامی مشکوک شدند چرا که او خیلی سریع در صحنه‌های کشف اجساد حضور می‌یافت و گاهی نیز اولین بار خودش ماجرا را به همکارانش گزارش می‌داد. این افسر ارشد نیز زیر چتر اطلاعاتی قرار گرفت و به شدت کنترل می‌شد، اما بعد از دستگیری قاتل تازه مشخص شد که او براساس تیزهوشی کارآگاهی در صحنه‌ها حضور داشت.

غلامی و رزمخواه که از افسران زبده آگاهی بودند، شبانه در کنار یکدیگر و با چشم‌هایی که از بی خوابی به سرخی گراییده بود، همچنان در نقش قاتل فرو می‌رفتند تا به تجزیه و تحلیل ماجرا بپردازند. هر شب تعداد زیادی از مظنونان مورد بازجویی‌های ویژه قرار می‌گرفتند، ولی هیچ حاصلی نداشت. سردار مومنی (که هم اکنون دبیر شورای مبارزه با موادمخدر ریاست جمهوری است) گاهی در کنار این گروه تخصصی کنسرو لوبیا یا غذای آماده می‌خورد تا همکلام با همکارانش شود. در آخرین روز‌های تیر بود که ناگهان سرنخ عجیبی پیدا شد و قاتل با همین سرنخ مهم به دام افتاد.

از پشت پرده دستگیری عامل قتل‌های عنکبوتی چه می‌دانید؟ و ماجرای فرار یک زن خیابانی از چنگ عنکبوت چه بود؟

در حالی که همه توان پلیس در حاشیه شهر و به ویژه صدمتری فجر به کار گرفته شده بود، یک شب نیرو‌های رزمی – عملیاتی، دو مرد پرایدسوار را تعقیب کردند که یکی از زنان خیابانی را سوار کرده بودند. وقتی آن زن به پلیس مشهد انتقال یافت با عصبانیت فریاد زد، «قاتل را رها کرده اید، فقط ما بدبخت‌ها را دستگیر می‌کنید؟» این جمله شک نیرو‌ها را برانگیخت. او از کدام قاتل سخن می‌گفت! زن جوان که «مژگان» نام داشت، بلافاصله با تماس یکی از افسران آگاهی به «خانه امن» انتقال یافت. این زن که دیگر به شدت خمار بود، مورد بازجویی قرار گرفت و راز مهمی را فاش کرد.

او گفت: حدود 10 روز قبل در اطراف میدان شهید فهمیده منتظر یک خودرو بودم که مرد موتورسواری به سراغم آمد و ادعا کرد مقداری برنج کوپنی و روغن در منزل دارد که استفاده نمی‌کنند. او سپس از من خواست بر ترک موتورسیکلت بنشینم و به خانه اش بروم، ولی من که ماجرای قتل‌های عنکبوتی را شنیده بودم، از ترس به او پاسخ منفی دادم و سوار موتورسیکلت نشدم. در همین هنگام فردی که نگهبان فضای سبز در آن محل بود ماجرا را پرسید که من هم برایش بازگو کردم، ولی آن نگهبان بدون این که نامی از آن مرد موتورسوار ببرد، گفت: او را می‌شناسم، آدم خوبی است! حتما قصد داشته برنج‌های کوپنی را به تو بدهد!

خلاصه چند روز بعد دوباره همان مرد موتورسوار به سراغم آمد و پیشنهادش را تکرار کرد. این بار با اطمینان ترک موتورسیکلت نشستم و به طرف منزل او رفتیم. در نزدیکی محل از من خواست با چادر چهره ام را بپوشانم که کسی حرف و حدیث درست نکند! وقتی وارد اتاقی شدم که در طبقه بالای ساختمان بود از من خواست چادرم را پهن کنم و همه لباس، کیف و کفش و هر آن چه را همراهم دارم، درون آن بریزم که اگر کسی از راه رسید همه را با هم جمع کنم و تکه‌ای از لوازم داخل اتاق نیفتد! من هم به توصیه اش عمل کردم!

با این جمله مژگان دیگر همه چیز لو رفت و لبخندی بر لبان کارآگاهان عملیاتی نشست چرا که هنگام کشف اجساد، همه لوازم و لباس‌های مقتولان کنار جسد درون چادر قرار داشت و اظهارات او با واقعیت‌های صحنه جرم مطابقت می‌کرد.

زن جوان ادامه داد:، اما زمانی که به قصد ارتباط کف اتاق نشستم ناگهان او را دیدم که از پشت سر با روسری به من حمله ور شد. بلافاصله چرخیدم و ضربه‌ای به نقطه حساس بدنش وارد کردم. او از شدت درد به خود پیچید و من هم که به شدت ترسیده بودم، با عصایی که آن جا بود شیشه پنجره را شکستم و تنها چادرم را از زیر لوازم بیرون کشیدم. او فریاد می‌زد، شوخی کردم! ولی باورم نمی‌شد تا این که با فریاد‌های من ترسید و من از همان پنجره بیرون پریدم و در حالی که چادر را دور خودم پیچیده بودم، وحشت زده به خانه رفتم، اما ترسیدم در این باره به کسی چیزی بگویم، چون پای خودم گیر بود.

همزمان با اظهارات این زن، بی درنگ گروهی از کارآگاهان او را سوار خودرویی با پلاک شخصی کردند و به محلی بردند که مدعی بود از آن جا گریخته است، اما مژگان به خاطر ترس و وحشتی که بر او مستولی شده بود، هیچ خیابانی را به یاد نداشت و فقط از یک درخت توت بزرگ سخن می‌گفت. کارآگاهان «خانه امن» او را چندین ساعت به نقاط مختلف بردند، ولی نتوانست حتی محیط را شناسایی کند. این بود که گروه عملیاتی بلافاصله به سراغ نگهبان فضای سبز رفتند که به مژگان گفته بود آن مرد موتورسوار را می‌شناسد. حالا دیگر عامل قتل‌های عنکبوتی در یک قدمی کارآگاهان ورزیده پلیس خراسان بود، ولی آن نگهبان هم در آن جا حضور نداشت.

زمان به تندی سپری می‌شد و یک جسد دیگر هم روی دست کارآگاهان مانده بود تا این که تحقیقات نامحسوس میدانی نشان داد که یکی از بستگان نزدیک مرد نگهبان در تاسیسات کوهسنگی مشغول کار است. آن‌ها بلافاصله عازم کوهسنگی مشهد شدند و با راهنمایی آقای مهندس، به مرد نگهبان دست یافتند. او مدعی شد مرد موتورسوار سعید نام دارد و به شغل بنایی مشغول است، ولی فقط کوچه‌ای را در کوی امیرالمومنین (ع) می‌شناسد که سعید در آن جا زندگی می‌کند، ولی نمی‌داند در کدام منزل اقامت دارد.

خیلی زود کد‌های رمزآلود در تلفن‌ها و بی سیم‌های پلیس سر و صدا به راه انداخت، رمز‌هایی که فقط گروه 16 نفره و برخی از فرماندهان ارشد از آن اطلاع داشتند. دقایقی بعد منزل شناسایی شد، اما نتیجه مشورت‌های کارشناسی کارآگاهان این بود که باید او را به شیوه ربایش دستگیر کنند تا دیگر عاملان یا افراد پشت پرده این ماجرا در جریان دستگیری سعید حنایی قرار نگیرند چرا که پلیس هنوز هم بر این عقیده اصرار داشت که قتل‌ها کار یک نفر نیست!

حدود ساعت 13 سوم مرداد بود که گروه 16 نفره پس از صرف یک ناهار مختصر سوار مینی بوس شدند و به سمت بولوار ذوالفقار حرکت کردند. وقتی سعید حنایی با موتورسیکلت وارد کوچه شد به طرز ماهرانه و با یک شیوه پیچیده اطلاعاتی، او را سوار خودرو کردند و در حالی که هنوز در شوک فرو رفته بود به «خانه امن» در اطراف میدان استقلال هدایت کردند.

هنوز هیچ کس از ماجرای دستگیری عامل قتل‌های عنکبوتی خبر نداشت که در بازرسی از جیب‌های او، تعدادی شماره‌های پلاک انتظامی خودرو‌ها بیرون آمد. در میان این شماره‌ها حتی پلاک خودرو‌های نظامی و انتظامی هم وجود داشت که تخلف کرده بودند. با آن که پلیس فرد عجیبی را در خانه امن نگهداری می‌کرد، اما او خیلی خونسرد پشت میز کوچکی نشست که مقابلش سرهنگ مروی قرار داشت. یکی از افسران آگاهی، بلافاصله در تن ماهی را باز کرد و درون بشقاب چینی گلدار ریخت.

سعید حنایی این متهم 39 ساله در حالی که تکه نان بربری را از کنار میز برمی داشت، با نگاهی بی معنی گفت: ناهارم را بخورم بعد توضیح می‌دهم. زمانی که ماجرای اولین قتل را بازگو کرد، بی درنگ سروان رزمخواه برگه کاغذی را مقابلش گذاشت و خودکاری هم به دستش داد. سروان غلامی هم بلافاصله سوار خودرو شد و به سراغ سردار مومنی رفت که هر دو با چهره‌ای اگر چه خسته، اما شادمان به «خانه امن» بازگشتند و این گونه سعید حنایی راز 16 جنایت از قتل‌های عنکبوتی را در حالی فاش کرد که من تا آن روزماجرای 21 قتل مشابه را در روزنامه خراسان نوشته بودم، اما عاملان سه قتل دستگیر شدند و حنایی هم صحنه قتل و رها کردن 16 جسد را در حضور مقام قضایی و کارآگاهان بازسازی کرد، ولی سرنوشت قتل‌های مشابهی که قاضی منصوری به سال 78 اشاره کرده بود، همچنان در پرده ابهام ماند.


برای مشاهده سایر مطالب با سرویس حوادث ساعدنیوز در ارتباط باشید.

3 دیدگاه

  دیدگاه ها
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها