کارشناس جوان تلویزیون به طرز فجیعی بی رحمانه به قتل رسید + گفتگو با قاتل / پای پسر خاله خانم کارشناس در میان است ...

  پنجشنبه، 18 اردیبهشت 1404 ID  کد خبر 449105
کارشناس جوان تلویزیون به طرز فجیعی بی رحمانه به قتل رسید + گفتگو با قاتل / پای پسر خاله خانم کارشناس در میان است ...
ساعدنیوز: قاتل دکتر زهرا میرزایی، کارشناس شبکه افق، که روز گذشته در خانه‌اش به قتل رسید، در جریان بازجویی‌ها جزییات این جنایت را شرح داد.

به گزارش سرویس حوادث پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از دیده بان ایران، جسد این روانشناس در شهرک گلستان تهران کشف شد و معاینات اولیه کارشناسان پزشکی قانونی نشان داد او بر اثر ضربات شدید به سر و بریدگی گردن جان خود را از دست داده است. جسد را خواهر زهرا که در طبقه بالای خانه او زندگی می‌کرد، حدود ساعت 4.30 دقیقه بعد از ظهر پیدا کرد.

خواهر این قربانی پس از بی‌پاسخ ماندن تماس‌هایش پا به قتلگاه که در طبقه وسط ساختمانی خانوادگی و سه طبقه بود، گذاشت. او به خانه خواهرش رفت و پس از ورود به آپارتمان، جسد زهرا را در اتاق خواب پیدا کرد و با مرکز فوریت‌های پلیسی 110 تماس گرفت. تاو با صدایی لرزان به اپراتور گفت: «جسد خونی خواهرم را در اتاق خواب پیدا کردم. آتش‌سوزی هم رخ داده است.لطفاً کمک کنید.»

پس از این تماس ماموران کلانتری 141 شهرک ولیعصر از موضوع مطلع شدند و اولین نفراتی بودند که به قربانگاه زن جوان رفتند. پس از آن هم کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ به همراه تیم بررسی صحنه جرم و بازپرس محمد جواد شفیعی، که در زمان گزارش این قتل مسولیت کشیک قتل پایتخت را برعهده داشت، راهی خانه موردنظر در شهرک گلستان شدند و تحقیقات جنایی را آغاز کردند.

در بررسی‌های اولیه معلوم شد جسد متعلق به زن جوان تحصیلکرده‌ای است که دکترای حقوق خانواده و زنان را داشت و فعال اجتماعی بود. کارشناسان پزشکی قانونی پس از مواجه با جسد به معاینه آن پرداختند و اعلام کردند که چند ساعتی از مرگ گذشته و قتل بر اثر ضربه چکش به سر و بریدگی گلو اتفاق افتاده است.

همچنین بررسی‌های اولیه حکایت از وجود آثار سرقت از خانه مقتول داشت و این فرضیه را تقویت کرد که قتل با انگیزه سرقت رخ داده باشد.

خواهر زهرا به پلیس گفت: برای انجام کاری از خانه بیرون رفتم. به خواهرم زنگ زدم که جواب نداد، اما وقتی که بازگشتم متوجه بوی سوختگی در یکی از اتاق‌ها شدم. زمانی که به‌ خانه‌اش رفتم جسد خونین خواهرم را دیدم. او ساعتی قبل گفته بود که قرار است با فردی ملاقات کند که یکی از اقواممان است.

این در حالی بود که بررسی صحنه جرم نشان می‌داد حریق عمدی هم ایجاد شده که احتمالا قاتل یا قاتلان با انگیزه از بین بردن آثار جرم آن را ایجاد کرده‌اند، اما آتش پایدار نمانده و خاموش شده و بوی سوختگی هم ناشی از آن بوده است.

تیم جنایی پس از دریافت این اطلاعات مهم، اقدامات فنی و مخابراتی را آغاز کردند و متوجه شدند که قاتل در مدت زمان زیادی در صحنه جرم حضور داشته و اکنون به خانه خود در شرق تهران و محله تهرانپارس رفته است.

کارآگاهان اداره دهم پلیس آگاهی تهران بزرگ راهی خانه متهم شدند و پس از تعقیب و مراقبت‌های نامحسوس متهم را در حالی که گمان نمی‌کرد شناسایی شده باشد، بازداشت کردند. همچنین در ادامه تحقیقات و تفتیش خانه متهم که پسرخاله زهرا است، طلاهای مسروقه مقتول از جیب شلوار متهم کشف شد.

متهم که در جریان بازجویی‌ها منکر جرم خود شده بود، پس از مواجه با شواهد و مدارک موجود به قتل با انگیزه سرقت طلاهایش اعتراف کرد.

در پایان تحقیقات و نمونه برداری‌های اولیه جسد برای معاینات دقیق‌تر به پزشکی قانونی منتقل شد و بررسی این پرونده در شعبه پنجم دادسرای جنایی ادامه دارد.

درحال حاضر نیز با دستور محمدجواد شفیعی، بازپرس شعبه پنجم دادسرای امور جنایی تهران، متهم در اختیار ماموران اداره دهم پلیس آگاهی قرار دارد.

این متهم در بازجویی‌ که صبح امروز در دادسرای جنایی انجام شد اعترا کرد قتل را ساعت 11 صبح دیروز انجام داده است.

او ادامه داد: در طبقه اول مادر مقتول که خاله من است زندگی می‌کرد، طبقه دوم خانه مقتول و طبقه سوم منزل خواهر او بود. می‌دانستم مادر خانواده به مشهد رفته و چون مشکل مالی داشتم تصمیم گرفتم به بهانه وقت مشاوره از دختر خاله‌ام زمینه سرقت را ایجاد کنم. از قبل وقت گرفته بودم و قرار بود با همسرم به آنجا برویم، من با زنم مشکل دارم و وقت مشاوره را هم به همین بهانه گرفتم، در صحبت‌ها فهمیده بودم یکبار قبل از آن یک سارق برای دزدی به خانه‌شان رفته اما طلای اصلی نبرده و طلای اصلی خانه خاله‌ام است. وسوسه شدم طلاها سرقت کنم. وقتی فهمیدم خاله به مشهد می‌رود به بهانه مشاوره وقت گرفتم. ارتباط من با خانواده خاله خوب بود، وقتی رفتم دختر خاله‌ام پرسید پس کو خانمت؟ گفتم می‌آید، او که لباس بیرون پوشیده بود به گمان اینکه قرار است زنم هم بیاید شروع به پذیرایی و صحبت کرد. اول شربت آورد و بعد که رفت چای بیاورد در یک فرصت با چکش به سرش زدم و بعد هم با چاقو ضربه زدم. وقتی زمین افتاد او را به اتاق خواب کشیدم تا طلاها را بدزدم، اما داد و بی‌داد که کرد ضربات بعد را زدم. چکش و چاقو را همان زمان که نقشه قتل و سرقت را کشیدم، در خیابان قزوین از یک دستفروش خریدم. بعد هم یک بطری کوچک بنزین خریدم تا جسد را آتش بزنم و در صحنه رد پایی نگذارم، اما انگار بعد از فرار من آتش خاموش شده بود.

این متهم که مسعود نام دارد، می‌گوید راننده است ولی به خاطر مشکل مالی مجبور شده ماشینش را بفروشد و الان با داشتن بچه 7 ماهه مشکل خانوادگی هم به مشکلات اقتصادی‌اش اضافه شده است.

بنا به این گزارش در حال حاضر تحقیقات در این رابطه ادامه دارد.

در ادامه مصاحبه انجام شده با قتل را می خوانید:

گفت‌و‌گو با متهم، قاتل خونسرد

قاتل مرد 32 ساله‌ای است که صبح دیروز برای بازجویی به دادسرای امور جنایی تهران منتقل شد. به گفته خودش یک و نیم سال قبل ازدواج می‌کند و پس از آن با مشکلات مالی زیادی روبه‌رو می‌شود و با انگیزه سرقت هم دست به جنایت خونین می‌زند. وی خیلی خونسرد به نظر می‌رسد و سؤالات خبرنگار ما به راحتی پاسخ می‌دهد.

مسعود از مقتول کینه داشتی؟
نه. من هیچ کینه‌ای از مقتول و خانواده‌اش نداشتم و اتفاقاً رابطه خوبی هم با او و خانواده‌اش داشتم و آنها به من و خانواده‌ام خیلی هم احترام می‌گذاشتند.

چه شد که دختر خاله‌ات را کشتی؟
(سکوت می‌کند و بعد از کمی مکث می‌گوید) به خاطر مشکلات مالی که داشتم تصمیم به سرقت طلا‌های او گرفتم که این اتفاق افتاد.

بیکاری؟
قبلاً با خودروی سواری که داشتم در یک فروشگاه اینترنتی وسایل جابه‌جا می‌کردم، اما پول کم آوردم و خودرویم را فروختم. از آن روز به بعد بیکار شدم و مشکلات مالی‌ام بیشتر شد. از طرفی به خاطر همین مشکلات مالی اختلافم با همسرم بیشتر شد و من قادر به تأمین نیاز‌های مالی همسر و فرزند هفت‌ماهه‌ام نبودم. هر روز مشکلات مالی‌ام بیشتر می‌شد تا اینکه وسوسه شدم طلا‌های خاله و دختر خاله‌ام را سرقت کنم و با پول آن به زندگی‌ام سر و سامان بدهم.

از کجا خبر داشتی مقتول و خاله‌ات طلا دارند؟
به هرحال فامیل بودیم، اما مدتی قبل در یک میهمانی خواهر مقتول گفت سارقی به خانه‌اش که در طبقه سوم همان ساختمان است، دستبرد زده و تمامی طلا‌های بدلی را که داشته سرقت کرده است. در همان میهمانی مقتول و خاله‌ام گفتند خوب شد که سارق به خانه آنها نرفته وگرنه طلا‌های آنها را که اصل است، سرقت می‌کرد. من فهمیدم که دختر‌خاله‌ام و خاله‌ام مقداری طلا در خانه‌شان نگهداری می‌کنند و از آن روز به بعد وسوسه سرقت به جانم افتاد. پس از آن نقشه سرقت طلا‌های آنها را طراحی کردم و منتظر فرصتی بودم تا به خانه‌شان دستبرد بزنم و روز حادثه بهترین فرصت بود.

چرا بهترین فرصت بود؟
من متوجه شدم خاله‌ام برای زیارت چند روزی به مشهد رفته‌است و با خودم گفتم این بهترین فرصت است تا طلا‌های آنها را سرقت کنم.

چطوری وارد خانه آنها شدی؟
من با همسرم اختلاف داشتم و بار‌ها از مقتول مشاوره گرفته‌بودم و او هم به من کمک زیادی کرده‌بود. مدتی قبل از حادثه هم با او صحبت کرده‌بودم تا اینکه یک روز قبل از حادثه وقتی فهمیدم خاله‌ام به مسافرت رفته‌است، از دختر خاله‌ام خواستم فرصتی را برای من و همسرم اختصاص و به ما مشاوره بدهد و او هم قبول کرد و قرار شد ظهر روز حادثه من همراه همسرم به خانه خاله‌ام بروم و او هم به ما مشاوره بدهد.

پس از قبل نقشه قتل را طراحی کرده بودی؟
بله. من از قبل نقشه قتل را طراحی کردم و روز شنبه 13 اردیبهشت به خیابان قزوین رفتم و از دستفروشی یک چاقو و یک چکش آهنی برای اجرای نقشه‌ام خریدم. همان روز از پمپ بنزینی، بطری نوشابه کوچکی هم پر بنزین کردم. می‌خواستم پس از قتل با آتش زدن جسد و خانه صحنه‌سازی کنم و ردی از خودم به جای نگذارم و مأموران را فریب دهم، اما موفق نشدم و خیلی زود دستم رو شد.

درباره روز حادثه توضیح بده؟
آن روز طبق قراری که داشتم با دختر خاله‌ام تلفنی صحبت کردم و او هم گفت منتظر من و همسرم است. وقتی وارد خانه خاله‌ام شدم، از من سؤال کرد همسرم کجاست و من هم به دروغ گفتم در راه است و چند دقیقه دیگر می‌رسد. او با شیرینی و شربت از من پذیرایی کرد و حدود 10 دقیقه هم درباره شیوه برخورد زن و شوهر با من صحبت کرد و بعد به طرف آشپزخانه رفت تا برای من چای بیاورد. دیدم بهترین فرصت است و با چکشی که همراه داشتم از پشت سر چند ضربه به سرش زدم و زهرا خونین روی زمین افتاد، اما زنده بود و می‌خواست فریاد بزند که دهانش را گرفتم و به اتاق خواب کشاندمش تا صدایش بیرون نرود. می‌خواستم طلاهایش را سرقت کنم، اما او فریاد زد و از خواهرش که در طبقه بالا بود، درخواست کمک کرد که با چاقو ضرباتی به گردنش زدم. وقتی بی‌هوش شد طلاهایش را سرقت کردم. سپس طبق نقشه قبلی‌ام مقداری کاغذی و لباس دور جسد چیدم و روی آنها بنزین ریختم و آتش زدم تا صحنه‌سازی کنم، اما وقتی بیرون آمدم، آتش خاموش شده‌بود.

طلا‌ها را فروختی؟
مأموران اصلاً به من فرصتی ندادند و خیلی زود دستگیر شدم. من هنوز طلا‌ها در جیبم بود که به دام افتاد و حتی فرصت نکردم طلا‌ها را مخفی کنم یا بفروشم.

پس فکر نمی‌کردی به این زودی دستگیر شوی؟
بله، فکر نمی‌کردم.

حرف آخر؟
خیلی پشیمان هستم و کاش وسوسه سرقت به جانم نمی‌افتاد.

سایر اخبار حوادث را از دست ندهید


دیدگاه ها


  دیدگاه ها
از سراسر وب   
پربازدیدترین ویدئوهای روز   
آخرین ویدیو ها