به گزارش سرویس دانشگاه پایگاه خبری ساعدنیوز، داستان کافور در شاهنامه فردوسی، ماجرای کوتاهی است که در انتهای داستان کاموس کِشانی (در زمان پادشاهی کیخسرو) رخ میدهد. کافور نام دژدار (فرمانروا) قلعهای به نام «بیداد» بود که به دلیل ماهیت وحشتناک ساکنانش به «دژ آدمخوارها» نیز شهرت داشت.
خلاصهای از داستان:
محل واقعه: این قلعه در حوالی سُغد (منطقهای در ماوراءالنهر) قرار داشت.
ماهیت دژ: ساکنان این دژ از گوشت انسان تغذیه میکردند و پریچهرههایی که در منطقه گم میشدند، به این دژ برده میشدند.
نبرد اولیه: رستم، پس از شکست دادن خاقان چین و کاموس کِشانی، سپاهی از جنگاوران ایرانی به فرماندهی گستهم، بیژن و هژیر را مأمور فتح این دژ کرد.
مقاومت کافور: کافور و سپاهیانش مقاومت شدیدی کردند و تلفات زیادی به ایرانیان وارد آوردند، به طوری که گستهم مجبور شد پیک نزد رستم بفرستد و درخواست کمک کند.
ورود رستم: رستم به سرعت خود را به میدان نبرد رساند. هنگامی که کافور با شمشیر به رستم حمله کرد، رستم با سپر دفاع کرد.
پایان کار کافور: رستم با یک ضربه عمود گران، سر و کلاهخود (تَرگ) کافور را در هم شکست و او را از پای درآورد و دژ بیداد را متصرف شد.
این داستان کوتاه نشاندهنده تداوم مبارزات پهلوانان ایرانی به رهبری رستم با نیروهای شر و بیداد حتی پس از نبردهای بزرگ است.
منبع اینستاگرام: mo.rasoulipour
برای مشاهده اخبار مرتبط با دانشگاه اینجا کلیک کنید