دسته بندی ها

سیاست
جامعه
حوادث
اقتصاد
ورزش
دانشگاه
موسیقی
هنر و رسانه
علم و فناوری
بازار
مجله خانواده
ویدیو
عکس

جستجو در ساعدنیوز

هنر و رسانه /

(عکس) همسر اوکراینی و فرزندان دو رگه احمد نجفی، بازیگر سریال 8 پا / در این خانواده به سه زبان فارسی، روسی و انگلیسی صحبت می‌شود 

شنبه، 28 مهر 1403
ساعدنیوز: احمد نجفی که این شب ها سریال 8 پا را در حال نمایش از شبکه 1 سیما دارد و همسرش بعد از 20 سال زندگی مشترک روزهای آرام و شادی دارند.

به گزارش پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از زندگی ایده آل، دریا، همسر احمد نجفی بانوی دورگه اوکراینی ـ روسی است و فرزندان این خانواده همگی چهره‌ و قد و قامتی شبیه به مردمان نژاد روس دارند. همه اعضای خانواده خوشرو و مهربان هستند و گپ و گفت با آنها لذت‌بخش است.

احمد نجفی: ما حدود 19 سال است با هم ازدواج کرده‌ایم و خدا را شکر ارتباط خوبی داریم. مثل همه زن و شوهرها با هم حرف می‌زنیم و گاهی بحث می‌کنیم ولی خوشبختانه خانه‌ای آرام داریم. همسرم مادری بسیار خوب است و همیشه در حال رسیدگی به بچه‌ها و وضعیت تحصیلی‌شان و. . . است. من مرتب به سفرهای کاری می‌روم و اگر تهران باشم هم معمولا سرگرم کار هستم ولی سعی می‌کنم در رسیدگی به وضعیت بچه‌ها تا جایی که بتوانم به دریا کمک کنم. همسر بسیار خوبی دارم و از این بابت احساس شادی و خوشبختی می‌کنم.

دریا: البته ما 20 سال است با هم ازدواج کرده‌ایم. من فکر می‌کنم این 20 سال زندگی مشترک ما خیلی زود گذشت و همان‌طور که شوهرم اشاره کردند همراه با رضایت بوده است. ابتدای ورودم به ایران برایم همه‌چیز تازه بود و خیلی سخت گذشت. من از همه‌چیز می‌ترسیدم حتی از صدای فروشنده‌ها.

احمد نجفی: منظورشان فروشنده‌های وانت‌دار است که با بلندگو در کوچه و خیابان فریاد می‌زنند. دریا فکر می‌کرد اینها اعلام می‌کنند خارجی‌ها باید از ایران بروند. (می‌خندد)

دریا: زبان فارسی بلد نبودم و از همه‌چیز می‌ترسیدم اما کم‌کم که با زبان فارسی و فرهنگ ایران آشنا شدم خیالم راحت شد و حالا بهم خوش می‌گذرد. (می‌خندد)

در خانه به زبان‌های فارسی، روسی و انگلیسی حرف می‌زنیم

دریا: من نیمه روس و نیمه اوکراینی هستم و از ابتدا با زبان مادری‌ام با بچه‌ها صحبت کردم. بچه‌هایم تسلط کامل به زبان روسی دارند و در خانه هم معمولا به این زبان و البته فارسی صحبت می‌کنیم. من خیلی زبان مادری‌ام را دوست دارم و علاقه‌مند بودم بچه‌ها نیز به این زبان با من حرف بزنند.

احمد نجفی: من هم دیگر در این سال‌ها با زبان روسی آشنا شده‌ام و به‌خوبی می‌فهمم ولی بچه‌ها مرا در حرف زدن به این زبان تنبل کرده‌اند تا می‌خواهم چیزی به روسی بگویم بچه‌ها جمله‌هایم را تکمیل می‌کنند؛ به همین خاطر حرف زدنم به زبان روسی همیشه با مکمل همراه بوده است. (می‌خندد)

با بچه‌هایم رشد کردم

دریا: من و بچه‌هایم با هم بزرگ شدیم و رشد کردیم. وقتی فرزند اولم به دنیا آمد من 22سال داشتم و کسی هم کنارم نبود تا به من کمک کند. مادرم فقط یک‌ماه کنارم بود و خانواده‌ام از من دور بودند. خیلی از فوت و فن بچه‌داری چیزی نمی‌دانستم اما با مطالعه و خواندن کتاب‌های کودکیاری کمی در مورد نگهداری نوزاد اطلاعات به دست آوردم؛ البته مادر و خواهر همسرم هم به ما سر می‌زدند و از آنها هم چیزهایی یاد می‌گرفتم. الان که به گذشته فکر می‌کنم می‌بینم واقعا کم‌تجربه بودم و شاید اگر دوباره بتوانم به گذشته برگردم کارهای دیگری انجام می دهم اما چنین چیزی امکان ندارد و بچه‌ها دیگر بزرگ شده‌اند و از چند سال دیگر هم زندگی خودشان را خواهند داشت و فقط شایان پیش ما خواهد ماند. (می‌خندد)

دخترم امسال دانشجو شد

احمد نجفی: دخترم امسال وارد دانشگاه شد و قرار است در رشته مترجمی زبان انگلیسی ادامه تحصیل دهد. این رشته انتخاب خودش بود و من هم به‌خاطر علاقه‌ای که به یادگیری زبان دارد، او را تشویق کردم. مریم به چند زبان مسلط است و کلا یادگیری زبان های مختلف را دوست دارد.
مریم نجفی: زبان‌های روسی، فارسی و انگلیسی را به‌خوبی بلدم. علت اینکه مترجمی زبان انگلیسی را انتخاب کردم این بود که دوست داشتم این رشته را به صورت آکادمیک ادامه دهم؛ البته دوست دارم در کنار اینها زبان‌های دیگر را هم یاد بگیرم؛ مثلا به زبان چینی خیلی علاقه دارم و قصد دارم یادگیری این زبان را هم آغاز کنم.
احمد نجفی: مریم استعداد و آمادگی یادگیری زبان فرانسه را هم دارد و دو سال هم این زبان را دنبال کرده است ولی به‌خاطر زمانی که باید برای تحصیل و کنکور می‌گذاشت نتوانست این رشته را ادامه دهد.

شغل بازیگری هم مانند همه شغل‌هاست

دریا: به‌نظر من بازیگری هم مانند همه شغل‌های دنیاست. برخی افراد شغلی دارند که باید صبح بروند سرکار و عصر بازگردند اما شغل همسرم زمانبندی دقیق و منظمی ندارد. ایشان گاهی مرتب سر کار یا در سفرهای کاری هستند و گاهی هم در خانه مشغول به کارند. من به این روند عادت کرده‌ام از ابتدا هم می‌دانستم با یک بازیگر و سینماگر ازدواج می‌کنم و سختی‌های این کار را می‌شناختم و آمادگی داشتم چون از همان ابتدا با هم همکار بودیم

ازدواج مثل هندوانه است

احمد نجفی: ما از ابتدا به فکر ازدواج نبودیم؛ یعنی ازدواج در برنامه‌مان نبود. در ابتدا همکار بودیم و بعد از مدتی من به دریا زنگ زدم تا برای یک گروه دیگر او را دعوت به کار کنم. خلاصه تماس‌های تلفنی یک‌سال ادامه داشت و در نهایت با هم ازدواج کردیم. من همیشه می‌گویم ازدواج مثل هندوانه است. گاهی ممکن است هندوانه قرمز باشد ولی شیرین نباشد و گاهی ممکن است شیرین اما سفید و بی‌رنگ و رو باشد ولی بعضی وقت‌ها هم شیرین است و هم قرمز و خوشرنگ. ازدواج ما هم مثل یک هندوانه بود که خوشبختانه هم قرمز و خوشرنگ است و هم شیرین.
دریا: ولی به‌نظر من احمد از همان ابتدا قصد ازدواج داشت. (می‌خندد)

همکاری ابتدایی ما

احمد نجفی: در زمان همکاری‌مان شناختی نسبی از ایشان پیدا کردم و متوجه شدم خانمی بسیار فهمیده، مهربان و باصداقت هستند. اتفاقا در طول مدت همکاری‌مان من خیلی جدی بودم و چند بار هم از دست من به‌خاطر فشار کار گریه کرد. (می‌خندد) در کشوری که کار می‌کردیم عادت نداشتند در زمان فیلمبرداری یک فیلم ساعات طولانی کار کنند ولی ما به‌خاطر فشار مالی مجبور بودیم گاهی حتی 12ساعت در روز کار کنیم که باعث سختی و دلخوری گروه خارجی و دریا شده بود.

دریا: البته دلخوری من از کار زیاد نبود. من بنا بر وظیفه خیلی به گروه ایرانی کمک می‌کردم و از مدیران می‌خواستم مثلا راس ساعت شش صبح وسایل سر صحنه حتما آماده باشد ولی آنجا این‌طور نیست و با این فشردگی از کار آشنایی ندارند؛ حتی مدیران استادیو به من می‌گفتند: «تو با آنهایی یا با ما؟» (می‌خندد) ولی من اصرار داشتم همه‌چیز روی نظم باشد تا گروه‌های دیگر هم در کشور من کار کنند و راحت باشند و تجربه خوبی داشته باشند. خلاصه از طرفی گروه ایرانی اصرار داشت همه‌چیز مهیا باشد و از طرفی گروه اوکراینی با این روند کاری آشنا نبود و البته به دنبال پول بیشتر بودند ودر این میان فشار زیادی روی من بود و چند بار گریه‌ام گرفت

ریسکی که نتیجه داد

دریا: ازدواج من ریسک بود. مادرم همیشه می‌گوید: «نمی‌دانم چرا اجازه دادم تو ازدواج کنی و از کشور بروی؟» (می‌خندد) ما هیچ شناختی از ایران نداشتیم. یادم هست مادرم روبه‌روی عکس من در اتاق نشسته بود و می‌گفت: «من چطور به تو اجازه بدهم از کشور بروی؟ نکند بروی و همسر چهارم شوی یا اینکه تو را بفروشند» (می‌خندد) البته احمد را دیده بودند ولی چون ما آن زمان به زبان انگلیسی با هم صحبت می‌کردیم و پدر و مادرم به این زبان آشنا نیستند نمی‌توانستند با ایشان مستقیم صحبت کنند و من ترجمه می‌کردم.
من تا قبل از آشنایی با همسرم هرگز خارج از کشور هم نرفته بودم و همه خانواده‌ام نگران بودند ولی نمی‌دانم چرا من خیلی مطمئن بودم و نگرانی در وجودم نبود. من مستقیم به ایران نیامدم؛ ابتدا به ترکیه رفتم. ما در ترکیه دوست مشترکی داریم که مرا به منزل خود برد و پس از چند ساعت به تهران پرواز کردم و احمد در فرودگاه منتظرم بود و بعد هم عقد کردیم.
ما جشن عروسی نگرفتیم و الان کمی به‌خاطر این موضوع پشیمانم (می‌خندد) ولی اینها واقعا خیلی مهم نیست. من بعضی از دوستانم را می‌بینم که عروسی‌های خیلی مجلل و پرخرج داشته‌اند اما یک‌سال بعد طلاق گرفته‌اند.

به انیمیشن علاقه دارم

دانیال نجفی: من خیلی به انیمیشن علاقه دارم و هر شب با برادرم کارتون‌های مختلف را با لذت تماشا می‌کنیم. ما همه‌جور انیمیشنی را می‌بینیم؛ از باب‌اسفنجی گرفته تا کارتون‌های دیزنی و پیکسار و... . به‌نظرم با انیمیشن می‌توان دنیایی جدید خلق کرد که خیلی جذاب است. الان هم دانش‌آموز رشته انیمیشن دبیرستان صداوسیما هستم و دوست دارم در این رشته ادامه تحصیل بدهم.

سفر تابستانی ما به کی‌اف

دانیال نجفی: ما تابستان‌ها را در کی‌اف و در کنار مادربزرگ و پدربزرگم سپری می‌کنیم. کی‌اف پر است از رودخانه و یکی از تفریحات ما چادر زدن کنار رودخانه است. گاهی حتی دو یا سه هفته در چادر و طبیعت و در کنار رودخانه می‌مانیم که بسیار لذت‌بخش است.
دریا: بچه‌هایم کنار این رودخانه بزرگ شدند و کلی خاطره از آن داریم.
احمد نجفی: وقتی کنار رودخانه هستیم یا بچه‌ها آنجا چادر می‌زنند کاملا از تکنولوژی دور می‌شویم؛ یعنی از برق و آنتن موبایل خبری نیست. غذا و ماهی را که از رودخانه می‌گیرند روی آتش می‌پزیم. همسرم خودش هم از بچگی همراه خانواده کنار این رودخانه چادر زده‌اند و کلی از این مکان خاطره دارند.
دریا: این منطقه حدود 40 کیلومتر از شهر کی‌اف دور است؛ البته در زمان کودکی ما با قایق به آن منطقه می‌رفتیم ولی الان دیگر همه تنبل یا پولدار شده‌اند و با ماشین کنار رودخانه می‌روند. منطقه‌ای زیبا و بکر است و ماندن در آنجا حس آرامش به انسان می‌دهد.
احمد نجفی: همه‌چیز این منطقه عالی است به‌جز پشه‌هایش. (می‌خندد) واقعا تحمل پشه‌های کنار رودخانه را ندارم وقتی هم بچه‌ها چادر می‌زنند من یکی، دو روز می‌مانم و برمی‌گردم شهر تا تجدید قوا کنم و بعد از چند روز دوباره برمی‌گردم. وقتی هم در منطقه جنگلی هستم مرتب از داروهای دورکننده حشرات استفاده می‌کنم ولی بچه‌ها دیگر عادت کرده‌اند و اذیت نمی‌شوند.

هر سال لحظه سال تحویل در خرمشهر هستیم

دریا: من خیلی به جنوب ایران سفر کرده‌ام. ما سال نوی ایرانی را آنجا سپری می‌کنیم.
احمد نجفی: ما هر سال سال تحویل در خرمشهر هستیم؛ البته دیگر آنجا فامیلی نداریم و فقط چند دوست خانوادگی داریم.
دریا: من جنوب ایران را دوست دارم. ما به اهواز، آبادان، خرمشهر و شوشتر سفر کرده‌ایم. در این شهرها گاهی حتی هنوز جای گلوله‌ها روی دیوارها را می‌بینیم و ناراحت می‌شویم.
احمد نجفی: بچه‌ها همیشه از سفر به جنوب استقبال می‌کنند و آنجا را دوست دارند. شایان دوست داری در جنوب چی بخوری؟
شایان نجفی: دل و جگر. (می‌خندد)
احمد نجفی: زیر پل خرمشهر منطقه‌ای وجود دارد که از معدود نقاط آباد شهر است. آنجا پر است از بساطی‌ها و مغازه‌های دل و جگرفروشی و بچه‌ها عاشق این غذا هستند.

تلاش برای ورود به تیم ملی نوجوانان بسکتبال

احمد نجفی: دانیال و شایان خیلی به بسکتبال علاقه دارند. دانیال که به صورت جدی این رشته را دنبال می‌کند و برای ورود به تیم ملی نوجوانان هم تست داده که امیدواریم به‌زودی خبر‌های خوبی به ‌ما برسد. فعلا حدود 80 نفر انتخاب شده‌اند و ما امیدواریم و دعا می‌کنیم دانیال هم در انتخاب نهایی باشد.
دانیال نجفی: به خاطر علاقه‌ام به بسکتبال همیشه تمرین می‌کردم و وقتی دبستانی بودم کلاس بسکتبال می‌رفتم که بعد کلاس را رها کردم سراغ فوتبال رفتم ولی بعد از مدتی باز هم به کلاس‌های بسکتبال در باشگاه انقلاب رفتم و تمرین‌های شخصی هم زیاد داشتم. پیشرفتم بد نبود و قد و فیزیک بدنی‌ام هم برای این ورزش خوب است. در تست‌های ابتدایی انتخابی تیم ملی شرکت کرده‌ام و خیلی دوست دارم موفق شوم.
احمد نجفی: این قد و قامت البته بی‌مشکل هم نیست و ماشاالله پای دانیال 48 است که ما برای پیدا کردن کفش برایش مشکل داریم. (می‌خندد) معمولا عمه‌اش از آمریکا برایش کفش می‌فرستد چون اگر هم اینجا کفش ورزشی با سایز بزرگ پیدا شود، خیلی گران است.

بچه‌هایم با ملاحظه هستند

احمد نجفی: بچه‌هایم خیلی باملاحظه‌اند و خرج‌تراشی نمی‌کنند. من گاهی می‌شنوم که والدین می‌گویند بچه‌های امروز خیلی پرتوقع شده‌اند اما واقعا بچه‌های من این‌طور نیستند. بچه‌های من هم کامپیوتر و لوازم ضروری زندگی امروز را نیاز دارند که خب، طبیعی است اما واقعا اهل توقعات بالا و خرج گذاشتن روی دست من و مادرشان نیستند. من هرگز از بچه‌هایم نشنیده‌ام که به من یا مادرشان بگویند: «چرا فلان چیز را نداریم؟» یا «چرا فلان چیز را برای‌مان نمی‌خرید؟» خدا را شکر مادرشان خیلی خوب تربیت‌شان کرده‌ است.

از اوکراین خرید می‌کنیم

دریا: ما اکثر خریدهای‌مان را از کی‌اف می‌کنیم. سه ماه در سال آنجا هستیم و موقعیت خوبی در اختیار ما قرار می‌دهد تا چیزهایی راکه نیاز داریم از همان شهر تهیه کنیم. من از همسرم ممنونم که از ابتدای ازدواج‌مان این موقعیت را برایم فراهم کرده تا در سال چند ماه در شهر خودم و در کنار خانواده‌ام باشم چون واقعا بدون کشورم و بدون حضور در کنار خانواده‌ام نمی‌توانم زندگی کنم. نیمی از وجودم متعلق به آن کشور و خانواده‌ام است.
احمد نجفی: بچه‌ها تعطیلات تابستان را کنار پدربزرگ و مادربزرگ‌شان سپری می‌کنند. قطعا آنها هم این حق را دارند که نوه‌ها و دخترشان را ببینند و در کنار آنها باشند. در مورد خرید هم باید بگویم واقعا آنجا هزینه‌ها کمتر است و شاید نصف اینجا باشد. همسرم هم در خرید خیلی بادرایت است و اغلب در حراج‌ها با دقت خرید می‌کند.

اهل سینما و تئاتر هستیم

دریا: بچه‌ها به تئاتر و سینما علاقه دارند و یکی از تفریحات تابستانی‌مان تماشای تئاتر و فیلم در سینماست؛ حتی گاهی تئاترهای خوب را چند بار تماشا می‌کنیم.
احمد نجفی: در کی‌اف حتی تئاترها و کنسرت‌هایی مخصوص بچه‌ها اجرا می‌شود که شایان می‌تواند از این نمایش‌ها استفاده کند. بسیار خوشحالم که بچه‌هایم از این تفریحات فرهنگی استقبال می‌کنند و به جنبه‌هایی که خودم علاقه دارم نزدیک می‌شوند.
دریا: من از سه سالگی با مادرم به تئاتر و اپرا می‌رفتم. به‌نظرم این مهم است که من همیشه به یاد دارم که با مادرم به تئاتر و اپرا رفته‌ایم و دوست دارم بچه‌هایم هم همیشه این خاطره را با خود داشته باشند.

کی‌اف؛ شهری در پارک

دریا: چیزهایی که در ایران شاید نداشته باشیم یا کم باشد و دل‌مان برای‌شان تنگ شود به نحوی در کی‌اف جبران می‌کنیم. شهر تهران طبیعت سرسبز کمی دارد یا هوا آلوده است و موزه‌ها در این شهر کم هستند اما شهر من پر از موزه و پارک است و در قلب طبیعت بنا شده و هوای خوبی دارد.
احمد نجفی: اصلا معروف است که می‌گویند همه شهر‌ها پارک دارند اما کی‌اف در پارک ساخته شده است.

به موزه جنگ اوکراین حسادت می‌کنم

احمد نجفی: همان‌طور که همسرم اشاره کرد، شهر کی‌اف پر از موزه‌های تخصصی است. یکی از موزه‌های آنها موزه جنگ است که من وقتی می‌بینم اذیت می‌شوم. آنها چهار سال جنگیده‌اند و موزه‌ای به این عظمت و زیبایی دارند ولی ما که سابقه هشت سال دفاع را داریم هنوز موزه‌ای آبرومند در این زمینه نداریم. من هر سال موزه جنگ اوکراین را بازدید می‌کنم اما در خرمشهر وقتی از جلوی موزه دفاع مقدس رد می‌شوم، غصه می‌خورم. به‌تازگی شنیده‌ام قرار است باز هم یک موزه دفاع مقدس ساخته شود که امیدوارم این خبر صحت نداشته باشد چون فقط حیف کردن پول مردم است.

آرزویم برای همسر و فرزندانم سلامت است

احمد نجفی: بزرگ‌ترین آرزویم برای همسر و فرزندانم سلامت است چون همه‌چیز بر پایه سلامت است و بقیه مسائل با داشتن آن حل می‌شود. سالم که باشید می‌توانید به اهداف‌تان برسید، کار، پول و درآمد داشته باشید و به آرزوهای‌تان هم دست یابید. من هر شب برای سلامت خانواده‌ام دعا می‌کنم و از خدا برای‌شان تندرستی می‌خواهم.
دریا: آرزوی من هم برای همسر و فرزندانم سلامت است و دوست دارم بچه‌هایم به اهداف و آرزوهای‌شان برسند.

اسم فرزندان‌مان بین‌المللی است

دریا: نام بچه‌ها را طوری انتخاب کرده‌ایم که بین‌المللی باشند و هم در کشور من و هم در ایران نام‌هایی آشنا محسوب شوند. اسم دخترم مریم همان ماریاست. یان هم یک نام روسی است و ما نام شایان را برای پسر کوچکم انتخاب کردیم که در هر دو کشور اسمی متداول است و اسم پسر بزرگم هم دانیال است که این اسم هم در هر دو کشور وجود دارد.
احمد نجفی: سعی کردیم اسم بچه‌ها هم در هر دو کشور معنا داشته باشند و هم به سید بودن‌شان بخورد؛ مثلا نمی‌شد اسم‌شان را بگذاریم سید داستایوفسکی. (می‌خندد) به همین خاطر روی پیدا کردن اسامی خیلی دقت کردیم. توجه داشتیم اسم‌ها زیبا، خوش‌آهنگ و خوش‌معنا باشند و به سید بودن بچه‌ها بخورند و همچنین اقوام همسرم بتوانند اسم آنها را راحت تلفظ کنند. اسم هر سه فرزندمان را با هم انتخاب کردیم و در انتخاب‌شان مشارکت داشتیم.

به علایق بچه‌هایم اهمیت می‌دهم

احمد نجفی: هر پدر و مادری برای فرزندان‌شان برنامه‌هایی دارند و دوست دارند بچه‌ها گاهی ادامه‌دهنده راه آنها باشند؛ مثلا من خودم خیلی به موسیقی علاقه داشتم و دو سال هم در دوره دبیرستان موسیقی خواندم ولی به دلایل بچگانه موسیقی را کنار گذاشتم؛ مثلا یکی از دلایلم این بود که به حرف دوستم گوش دادم که به من می‌گفت تو مطرب شده‌ای!

در حالی که من موسیقی را به شکل حرفه‌ای و تخصصی می‌آموختم؛ به همین خاطر خیلی دوست داشتم بچه‌ها جذب موسیقی شوند ولی هیچ‌کدام علاقه‌ای نشان نداند. پیانویی را که در خانه‌مان می‌بینید از اوکراین و با زحمت به ایران آوردم اما بچه‌ها نسبت به یادگیری موسیقی هیچ‌وقت مشتاق نشدند و تنها شنیدن موسیقی را دوست دارند. واقعا دلم می‌خواست بچه‌ها نواختن ساز را یاد بگیرند اما وقتی دیدم خودشان دوست ندارند به هیچ‌وجه اصرار نکردم. کلا نه من و نه همسرم این‌طور نیستیم که چیزی را به بچه‌ها اجبار کنیم و همیشه به علایق‌شان احترام می‌گذاریم و از آنها در مسیر استعدادها و علاقه‌مندی‌های‌شان حمایت می‌کنیم.


وسوسه بازیگری نداریم

دانیال نجفی: شغل پدرم را دوست دارم و حتی دوست دارم بازیگری را امتحان کنم اما دغدغه این کار را ندارم و علاقه اصلی‌ام انیمیشن است. در آینده ،فیلمسازی کاملا به انیمیشن متکی خواهد شد و همه‌چیز کامپیوتری خواهد شد.
مریم نجفی: من بارها به بازیگری فکر کرده‌ام و حتی اطرافیان و دوستانم از من می‌پرسند حالا که پدرت یک سینماگر است چرا بازیگری را امتحان نمی‌کنی؟ واقعیت این است که من هم مثل برادرم چندان دغدغه این کار را ندارم و نمی‌دانم در این زمینه استعدادی دارم یا نه؟ اما اینکه بازیگری را یک‌بار امتحان کنم برایم جذاب است.
شایان نجفی: من هم بازیگری را دوست دارم ولی دلم می‌خواهد نقاش شوم.


25 پسندیدم 29 دیدگاه

استخاره آنلاین
فال حافظ آنلاین
فال امروز جمعه 02 آذر
از سراسر وب
دیدگاه ها
کریمی
4 هفته پیش

خانم امیرسلیمانی من خیلی دوستتان دارم هرکجاهستین موفق و سربلند باشیدواقعا خوبه که هستی
پاسخ
نرگس
1 ماه پیش

آن شاءالله همیشه سلامت و تندرست باشید
پاسخ
فرناز
1 ماه پیش

سلام ایشلا هر کجا هستید سالم و همیشه شاد باشید
پاسخ
مغز پویا
1 ماه پیش

ماشالله
پاسخ
محمد
1 ماه پیش

😀😀😀😀😀👌👍🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹🌹
پاسخ
دیدگاه خود را ثبت نمایید
بهترین ترجمه با بهترین مترجم آنلاین + معرفی 8 پلتفرم برتر ترجمه
تبدیل پایان نامه به مقاله
استخراج مقاله از پایان نامه کارشناسی ارشد و دکتری و چاپ در مجلات isi، علمی پژوهشی، Scopus + پاورپوینت آموزشی
تعرفه استخراج مقاله از پایان نامه
اکسپت فوری مقاله علمی پژوهشی
شیلا خداداد: موهامو رنگ نمیکنم چون همینجوری و نچرال بودن رو دوست دارم؛ وقتی عروسی برم لاک میزنم و برمیگردم پاک میکنم+ ویدیو
سامان صفاری، امیرِ دلدادگان: قطعا با یک بازیگر ازدواج خواهم کرد+ویدیو
خلاقیت خنده دار کارمند باهوش برای خوابیدن در اداره بدون اینکه کسی متوجه بشه+عکس/مغز تو رو باید طلا گرفت😂
بهترین ترجمه با بهترین مترجم آنلاین + معرفی 8 پلتفرم برتر ترجمه
پذیرش و چاپ مقاله در مجلات خارجی