مجموعه اشعار کوتاه و خنده دار اجتماعی
طنز یکی از شاخه های ادبیات انتقادی و اجتماعی است که در ادبیات کهن فارسی، به عنوان نوع ادبی مستقل شناخته نشده و مرزهای مشخصی با دیگر مضمون های انتقادی و خنده آمیز چون "هجو"، "هزل" و "مطایبه" نداشته است. از واژه ی طنز ، اغلب معنی لغوی آن یعنی "مسخره کردن" و "طعنه زدن" مورد نظر شاعران و نویسندگان بوده است ولی معنی امروزی آن، که جنبه ی انتقاد غیرمستقیم اجتماعی با چاشنی خنده، که بُعد آموزشی و اصلاح طلبی آن مراد است، از واژه ی satire اروپایی گرفته شده است. طنز در اصطلاح ادبیات ، یکی از انواع ادبی است که شاعر در آن عیب ها و مفاسد و ناروایی های دردناک جامعه را ، به قصد اصلاح با چاشنی خنده ، به گونه ای برجسته و اغراق آمیز و همراه با اشاراتی به وضع معمول زندگی بیان می کند.
سرشارم از زر و مال بی هیچ مدّعایی
چون صبحدم رمیدم از خواب ناز دیدم
من هستم و لحافی همراه متکّایی
گفتم خدا چه می شد گرخواب من شدی راست
می گشتمی گدایی بی چون و بی چرایی
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
چون کاسب کوچه کار می باید داشت
در بالش خود دلار می باید داشت
تا خوش گذرد چو پادشاهان قدیم
صد خانه، هزار یار می باید داشت
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
در زخم زبان، فوق تخصص دارد
یک ریز، کنایه بر سرت می بارد
او جز خود احمقش، کسی دیگر را
یک آدم ساده هم نمی پندارد
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
از دور که می آمد چون کبک خرامان بود
زلفان پریشانش بر شانه نمایان بود
آمد چو به نزدیکم، هوش از سر من بربود
چون گنده سبیل او تا زیر زنخدان بود
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
او از همه شکوه و شکایت دارد
از دست خودش فقط رضایت دارد
در گوشه خانه می نشیند تنها
چون جغد به تک نشینی عادت دارد
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
ساعتی از ته دل می نالید
که بسی زنگ زدم در عالم
خواب سنگین چه فراوان دیدم
اهل بیدار شدن اما کم
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
پیری دیدم قباله ای در دستش
یک تیشه و چمچه، ماله ای در دستش
می آید و باوقار و هشتاد و سه سال !
دست زن بیست ساله ای در دستش !
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
زنی دارم که ناترس و دلیر است
شجاعت هاش خیلی چشمگیر است
نمی ترسد ز سوسک و موش هرگز
تو گویی که ز جان خویش سیر است
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
هرچند دلش ز غصّه ها خون شد و رفت
صدبار ادراه رفت بیرون شد و رفت
چون دید که افتاده گره درکارش
بادادن رشوه سخت ممنون شد و رفت !
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
بی همگان به سر شود، بی تو بسر نمی شود
این شب امتحان من، چرا سحر نمی شود؟!
مولوی او که سر زده، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب، درس به سر نمی شود !
خر به افراط زدم، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم، باز سحر نمی شود !
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
به بانک عشق تو دارم وثیقه
نگاهی کن بر این حسن سلیقه
چو دانستم که فردا روز موزه است
تو را تبریک گفتم ای عتیقه
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
بله، من شاعر عصر فضایم
برای این که از امواج موزون کلاسیک،
جدایم
– به جان بچه هایم !_
زبان بنده مقداری دراز است !
چرا؟ چون شعر من پر رمز و راز است !
بیا ای جان شیرین !
بیا پهلوی من یک لحظه بنشین
بیا از راهیان شعر نو شو
کنار دفتر شعرم «ولو» شو
بخوان از دفترم، شعری به صد شوق
بگو : به به، به این ذوق
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
نفس باد صبا آفت جان خواهد شد
عید می آید و اجناس گران خواهد شد
قیمت میوه و شیرینی و آجیل و لباس
باز سرویس گر فک و دهان خواهد شد
همسرم چند ورق لیست به من خواهد داد
و سرا پای وجودم نگران خواهد شد
می زنم ساز مخالف دو سه روزی اما
عاقبت هرچه که او گفت همان خواهد شد
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
انگار که از دماغ فیل افتاده است
یا از شکم کروکودیل افتاده است
اما ورم قوزک پایش گوید
از روی درخت نارگیل افتاده است
┊ . ┊ .*┊ .*┊ . .┊ . ┊.┊ . ┊ .*┊.┊ . ┊ .*┊┊ . ┊
هلا! ای آشنای احتمالی
از این اشعار عالی
بگیر از من دو کیلو
به جایش
بده یک کاسه از آن آش آلو !
که این، با آن یکی، از حیث تأثیر
ندارند هیچ توفیر !
ابوالفضل زرویی نصرآباد
مخاطبین عزیز از اینکه با مطالعه اشعار طنز اجتماعی همراه ما بودید از شما بسیار سپاسگزاریم. آیا شما شعر خنده دار دیگری می شناسید؟! در صورتی که شعر دیگری می شناسید آن را از طریق ارسال نظر با ما و سایر مخاطبین ساعدنیوز به اشتراک بگذارید.