به گزارش سرویس مجله خانواده ساعدنیوز، آگاهی تنها جاده یک طرفهای است که امکان دور زدن یا دنده عقب گرفتن و بازگشت به دوران ناآگاهی در آن وجود ندارد. انسان با آگاهی پیوندی دیرین دارد و هر فرد، خواه یا ناخواه به این حس، میل و کشش دارد؛ خاصه آنکه بخواهد فرزندی را به این دنیا بیاورد یا اکنون دارای فرزند یا فرزندانی باشد؛ چراکه در طلب آن است تا با افزایش آگاهی خود و انتقال آن به نسل بعد، آیندهای روشنتر و شکوفاتر بسازد.
اما جاده آگاهی انتها ندارد؛ هرچه بیشتر بیاموزیم و آگاهتر شویم به ناآگاهیهای خود بیشتر پی میبریم؛ از همین روی در فرهنگ تاریخی و دینی ما بر «ز گهواره تا گور دانش بجوی» تأکید فراوانی شده است. پرورش فرزند نیز نیازمند دانش است و هرچه آگاهی ما والدین در این حوزه افزایش یابد قطعاً روزگار کم چالشتر و فرزندان بالندهتری را خواهیم داشت.
در راستای رسالت خود مبنی بر آگاهیبخشی، مجموعه بستههای مشاورهای را منتشر خواهد کرد که درباره «چالشهای کودکی و نوجوانی» برای مخاطب والدین است و مژگان هوشیار، روانشناس حوزه کودک و نوجوان در این مجموعه هر بار به موضوعی خاص میپردازد تا با راهکارهای کارشناسانه، مسیر والدگری را برای والدین تسهیل کند.
در ادامه انواع حمایتها، حمایت اطلاعاتی، اقتصادی، آموزشی و معنوی از سایر حمایتهایی است که در این قسمت شرح داده میشود.
حمایت اطلاعاتی از انواع دیگر حمایت است که در قدم نخست برای هر تصمیمی لازم است پیرامون آن تصمیم و موضوعی که با آن مرتبط است اطلاعاتی داشته باشیم؛ مثلاً فرزندمان تصمیم دارد انتخاب رشته کند و در انتخاب مردد است. لازم است اطلاعات در اختیار او قرار دهیم؛ اگر خودمان بر موضوع مسلط هستیم خودمان این کار را انجام میدهیم اگرنه شاید لازم باشد فرزندمان قبل از تصمیم قطعی با چند نفر که در آن رشته تحصیل میکنند، از چالشها و مزایای آن بپرسد اما در نهایت فرزندمان با توجه به گفته دیگران و ویژگیهای فردی خود انتخاب میکند.
شاید ما والدین لازم باشد با توجه به تعاملی که با فرزندانمان داریم چند نکته را گوشزد کنیم اما باید توجه داشته باشیم به صورت گوشه و کنایه یا نقطه ضعف مطرح نشوند مثلاً بگوییم «این رشته نیاز به قدرت بیان خوب دارد شاید لازم باشد یک کلاس هم در کنارش داشته باشی» جملاتی که مطرح میشوند صرفاً مثال هستند و هر والدی متناسب با واژگان خود و شرایط فرزند گفتوگو خواهد کرد.
یادمان باشد نظرات، انتخابها و پیامدها و ... قطعیت ندارند. کارآمد و ناکارآمد بودن هر تصمیمی در آیندهای که نیامده معلوم میشود بنابراین برای هیچ تصمیمی ما مجاب نیستیم که خودمان را سرزنش کنیم. نکته حائز اهمیت این است که هیچ چیزی قطعیت ندارد اما باید به فراوانی پیامدها توجه داشته باشیم و چندان به دنبال استثناها نباشیم.
راه متفاوت و دشوار، مرد راه میخواهد؛ باید از خود بپرسیم مرد راه هستیم یا نه؛ بعد قدم در راه بگذاریم. ازدواج به خودیخود کار بسیار پرچالشی است، حالا که تفاوت خانوادگی زیاد است چالشها چندین برابر خواهند بود لذا لازم است قبل از تصمیم نهایی چند سؤال از خود بپرسیم؛ مثلاً «آیا واقعبینانه به مسئله نگاه کردهام؟»، «با پیامدهایش آشنا هستم؟»، «پیامدهایش را پذیرفتهام؟»، «شاید همه چیز خوب پیش برود و شاید هم خوب پیش نرود؛ آماده هستم تا مسائل را حل کنم و یا بپذیرمشان؟» و... پاسخ کارآمد به این سؤالات به معنای انتخاب آگاهانه است.
چیزی که مشخص است؛ از 10 نفری که با اختلاف خانوادگی ازدواج کردهاند، تعداد کثیری دچار مشکل شدهاند و چند نفری هم از انتخابشان راضی هستند. بنابراین کاری چالش برانگیز است و باید در تصمیمگیری بیشتر تأمل و بررسی کرد تا با آگاهی و مهارت جزء آن چند نفر محدود باشیم یا اگر احساس میکنیم از پس آن برنمیآییم از همین حالا وارد کار پر چالش نشویم.
نوع دیگر حمایت، اقتصادی است؛ افراد در مسیر پر فراز و نشیب زندگی گاهی دچار مشکلات مالی میشوند که حمایت اقتصادی در این چالشها کارساز خواهد بود. توجه داشته باشیم که از فرد در ارتباط با چه موضوع و مسئلهای حمایت میکنیم. در حمایت اقتصادی باید سنجیدهتر عمل کنیم و کاملاً در فضای شفاف این کار را انجام دهیم.
مسئله باید کاملاً مشخص باشد، میزان کمک مؤثر باید تعریف شود و زمانی برای عودت مبلغ در نظر گرفته شود. گاهی کمک اقتصادی غیرمسئولانه بستر را برای مشکلات بعدی فراهم میکند؛ حتی اگر به فرزندمان برای راهاندازی پروژهای پول قرض میدهیم شاید بهتر باشد هر چند وقت یکبار گزارشی در ارتباط با روند کار از او بخواهیم و از دور نظارتی بر روند کار داشته باشیم.
در فضای مسائل مالی ما اعتماد میکنیم اما تمام تمهیدات لازم را برای حفظ این اعتماد انجام میدهیم. حاضر به اعتماد بودن یعنی من علاقهمندم که اعتماد کنم اما قبل اعتماد، احتمالات و پیشینه فرد را بررسی میکنم و با حفظ تمهیدات لازم اقدام به حمایت مالی میکنم.
حمایت آموزشی از انواع دیگر حمایتهاست؛ انسانها به پارهای از مهارتها نیاز دارند که در ژن موجود نیست و باید آنها را اصولی بیاموزیم. کودک برای گریه کردن، مکیدن سینه و... نیاز به آموزش ندارد و این توانایی در ژن او قرار داده شده است اما مهارت گفتوگو، جرئتمندی، تفکر نقاد، حل مسئله و... در ژن ما یا فرزندانمان به صورت پیش فرض نهاده نشده است بنابراین برای آنکه فرزندانمان تصمیمات و انتخابهای صحیح داشته باشند لازم است این مهارتها را بیاموزند. اگر ما والدین قبلاً آنها را آموخته باشیم فرزندانمان از طریق مشاهده و تعامل با ما از ما میآموزند اما اگر ما نیاموخته باشیم فرزندانمان برای آموختن این مهارتها باید آموزش ببینند.
اگر ما و فرزندانمان آموزش نبینیم مجبوریم با تکیه بر آزمون و خطا و تجارب دیگران تصمیم بگیریم و انتخاب کنیم. توجه داشته باشیم شنیدن تجارب دیگران به ما کمک میکند به شرطی که تفاوتهای فردی، زمانی و مکانی در نظر گرفته شوند.
معمولاً برای تربیت فرزندانمان یا از روش والدینمان و یا عکس آنها استفاده میکنیم اما باید بدانیم عکس یک رفتار، اصلاح رفتار ناکارآمد نیست؛ مثلاً والدین ما در خرید وسایل برای ما بسیار سختگیر بودهاند، حال عکس این رفتار که خرید افراطی است را برای فرزندانمان انتخاب میکنیم که باز آسیب زننده است. بین دو پیوستار افراط و تفریط بسیار راهکار و رفتار وجود دارد که باید بنا به موقعیتی که در آن هستیم و احترام به تفاوتهای فردی انتخاب شود.
آموزش این مهارتها را باید در اولویت بگذاریم زیرا آموزشهای دیگر بدون آموزش مهارتهای زندگی نمیتواند به بهرهوری برسد. تصور کنید فرزندمان در موسیقی پیشرفت خوبی داشته است و اکنون برای برگزاری یک کنسرت انتخاب شده است، اگر فرزند ما جرئتمندی و تنظیم هیجانی را نیاموخته باشد، علیرغم تواناییهایی که دارد، اضطراب و حضور جمعیت مانع عملکرد خوب او خواهد بود. تمامی مهارتها و تواناییها در بستر سالم درونی به بهرهوری میرسند. برای سرزنده و بالنده بودن فرزندانمان بستر درونی آنها را با آموزش اصولی مهارتهای زندگی آمادهسازی کنیم.
نوع دیگر حمایت، معنوی است؛ معنویات یکی از سرمایههایی است که در شرایط سخت روحی به ما کمک میکند. لازم است فرزندانمان به صورت آگاهانه این اصول را بیاموزند و با تکیه بر ایمان قوی در راه قدم بردارند.
حمایتهای بیان شده را تمرین کنید. آنهایی را که در موارد قبلی لحاظ کردهاید بررسی کنید که «کجا فرزندم به آموزش نیاز داشته و من مخالفت کردم؟» برای مواردی که مورد غفلت قرار گرفته حل مسئله کنید و راه حل پیدا کنید.