خیلی از آدمها بر این نظر هستند که همیشه باید "...تر" باشند! منظم تر، متمرکزتر، ورزشکارتر، پولدارتر، مسئولیتپذیرتر و.... یعنی باید از چیزی بیشتر داشته باشند یا در چیز دیگری بهتر باشند.
نکته اینجاست که فکر میکنیم ایرادی در ما وجود دارد.فکر میکنیم به اندازه کافی خوب نیستیم، درحالیکه این احساسات معمولاً به عملکرد یا تواناییهای واقعی ما ارتباطی ندارد بلکه با برخی عوامل روانی دیگر مرتبط میباشد. ما تمام تلاشمان را میکنیم، ولی کم میآوریم. با وجود تمام تلاشهایمان چیزی جز نا امیدی نصیبمان نمیشود. چرا که راه حل در تلاش بیش از پیش نیست؛ بلکه مشکل ریشه در بخشهایی از وجودمان دارد که نمیخواهیم با آنها مواجه شویم. بخشهای تاریکی که دوستشان نداریم. حس ناکافی بودن باعث میشود با توجه به روشهای دفاعی خود، دست از کار کردن بکشیم، کنارهگیری کنیم یا پرخاشگرانه رفتار کنیم.
فرض کنید کلاس سوم دبستان هستید و در امتحان ریاضی 19 گرفتهاید، با اشتیاق پیش پدرتان میآیید، برگهتان را نشان میدهید و با لبخند میگویید:" بابا! ببین چه نمره عالی گرفتم! "یک پدر خوب در این موقعیت احتمالا فرزند خود را در آغوش میگیرد و تشویقش میکند. اما اگر پدرتان در جواب بگوید:" خب! حالا چه کسی 20 گرفت؟
" یا اگر شما عالیترین نمره یعنی 20 را گرفته باشید و باز هم به جای تشویق، بشنوید "بگو ببینم دیگر چه کسانی 20 گرفتند؟ "
احتمال بعنوان یک کودک نمرهی خوبی را که کسب کردهاید کاملا بی ارزش تصور خواهید کرد. ( از تاثیرات انتقاد بیش از حد و انتظارات بالای والدین)
این احساس بی ارزشی ممکن است در بزرگسالی به تمام جنبههای زندگیتان سرایت کند و در بعضی مواقع زندگی را حقیقتا برایتان سخت کند.
بیایید برخی از دلایل ایجاد این احساس را با جزئیات بیشتر بررسی کنیم:
همانطور که پیشتر اشاره کردیم احساس ناکافی بودن ریشه در بخشهایی از وجودمان دارد که نمیخواهیم با آنها مواجه شویم. بخشهای تاریکی که دوستشان نداریم و غالبا ریشه در دوران کودکیمان دارند. عواملی از جمله:
برخی کودکان ممکن است به دلیل طلاق یا فوت، فقدان یکی از والدین خود را تجربه کنند. این تجربه میتواند به شدت روی احساسات کودک اثر سوء داشته باشد و کودک با مقایسه خود و دیگر کودکانی که در یک کانون خانوادگی سالم زندگی میکنند احساس خود کم بینی کند.
در خانوادههایی که کودک از وجود هر دو والد برخوردار است اما والدین نسبت به کودک بیاعتنا هستند، او را نادیده میگیرند یا تحقیر میکنند، کودکان به شدت دچار احساس بیارزشی، ناکافی بودن و در نهایت خودکمبینی میشوند. آنها باور میکنند که از دیگران پایینتر هستند.
سوی دیگر در خانوادههایی که کودک از وجود هر دو والد برخوردار است اما والدین نسبت به کودک بیاعتنا هستند، او را نادیده میگیرند یا تحقیر میکنند، کودکان به شدت دچار احساس بیارزشی، ناکافی بودن و در نهایت خودکمبینی میشوند. آنها باور میکنند که از دیگران پایینتر هستند.
معمولاً اینکه گاهی افراد درباره وضعیت ظاهری و فیزیکی خود احساس خوبی نداشته باشند، قابلدرک است اما برخی افراد درباره وزن، سلامت پوست، زیبایی چهره و دیگر ویژگیهای فیزیکی بدنی خود به شدت حساس میشوند و برای حفظ زیبایی آنها وسواسگونه عمل میکنند. در این افراد کوچکترین نقص ظاهری باعث میشود خود را پایینتر از دیگران بدانند.
زمانی که کودکان در خانواده یا جامعهای فقیر زندگی میکنند، بسیاری از نیازهای آنها برآورده نمیشود و سطح آموزشها و خدمات اجتماعی که دریافت میکند نیز پایینتر است. این کودکان در مقایسه خود با دیگر کودکان درمییابند که در سطح پایینتری قرار دارند و قادر به جبران آن هم نیستند. از سوی دیگر در دوران بزرگسالی نیز احساس ناکافی بودن به دلیل ناتوانی در پیدا کردن شغل مناسب، شکستهای اجتماعی و ناموفق بودن در پیدا کردن پارتنر مناسب میتواند ایجاد شود.
نوع تربیت خانواده ، تبعیض و محرومیت اجتماعی، تعلق به گروه های اقلیت جامعه، و عملکرد تحصیلی ضعیف برخی دیگر از عوامل بروز این احساس در افراد میباشد.
انزوای اجتماعی
ناتوانی در برقراری ارتباط با دیگران
ترس از قضاوت دیگران
نگرانی در مورد ظاهر، موفقیت و خصوصیات خود
یافتن نقص در خود
نادیده گرفتن توانایی ها و موفقیت های خود
بزرگ نمایی زندگی و موفقیت های دیگران
اضطراب عملکرد
نیاز به توجه افراطی از سوی دیگران
حساسیت بیش از حد و زود رنج بودن
به خاطر داشته باشید که همه افراد تا حدی دچار این احساسات میشوند، فقط برخی افراد احساس ناکافی بودن بیشتری دارند. نتایج بررسیهای انجام شده نشان میدهد که با انجام دادن چند راهکار ساده میتوان بر حس ناکافی بودن خود غلبه کرد. این راهکارها برای شماست، در صورتی که دائماً احساس ناکافی بودن میکنید
انتظارات و ایدهآلهای خود را اصلاح کنید، ممکن است انتظارات غیرواقعبینانهای از خود داشته باشید که باعث ایجاد این حس میشود
بر روی عزت نفس خود کار کنید و جملات تاکیدی مثبت به خودتان بگویید. هرچه بیشتر خودتان را دوست داشته باشید احساس ناکافی بودن را ضعیفتر میکنید
خوبی درونی خود را ببینید . مهربانی و دوستی نسبت به خود را تمرین کنید. شما هم مانند هر انسان دیگری لایق مهربانی و احترام هستید.
با کسانی ارتباط برقرار کنید که به شما حس خوبی می دهند: آیا در روابط سمی هستید؟ از این روابط خارج شوید. این روابط احساس اعتماد به نفس را در شما می کشند.
برای کسب مهارتها و تخصصها، زمان بگذارید تا بتوانید بر حس ناکافی بودن غلبه کنید. سعی کنید خود را به خاطر مبتدی بودن در چیزی مورد تحقیر قرار ندهید.
نقاط قوت و توانایی های خود را بیابید و بر استفاده مؤثر از آنها تمرکز کنید.
رشد ذهنی خود را بهبود ببخشید تا به راحتی بتوانید مهارتهای جدید را یاد بگیرید. بدون وسواس به خرج دادن و نگران بودن درمورد نتیجه فقط تلاش کنید مهارت مدنظر را به خوبی بیاموزید.
خودتان را با هیچکس مقایسه نکنید. در نظر بگیرید که زندگی و عملکرد هیچ دو انسانی شبیه هم نیست.
در نهایت اگر این مسئله به شکل بیماری درآمده و زندگیتان را مختل کرده از مراجعه به روانشناس و درمانگر غافل نشوید.
به صورت طبیعی همه انسان ها گاهی دچار احساس ناکافی بودن می شوند. این به خودی خود اصلا بد نیست. حتی می تواند مایه پیشرفت فرد برای جبران کمبودهای خود باشد. اما در صورتی که احساس ناکافی بودن، به احساس غالب در فرد تبدیل شود، می تواند موجب افسردگی، اضطراب، خشم، ناامیدی و ناتوانی، حسادت و احساس گناه شود. و مانعی برای پیشرفت او به شمار برود. با تمرین و تکرار مواردی که در این مطلب باهم خواندیم به مرور زمان میتوانید احساسات مثبت و کارآمد را به خود هدیه دهید.منتظر معجزه تغییر در یک شب نباشید و یادتان باشد که ایجاد تغییر مستلزم صبر و ممارست است.