آداب و رسوم چهارشنبه سوری
جشن «سور» از گذشته بسیار دور در ایران زمین مرسوم بوده است که جشنی ملی و مردمی است و «چهارشنبه سوری» نام گرفته است که طلایه دار نوروز است.
در ایران باستان در پایان هر ماه جشن و پای کوبی با نام سور مرسوم بوده است و از سوی دیگر چهارشنبه نزد اعراب «یوم الارباع» خوانده می شد و از روزهای شوم و نحس بشمار می رفت و بر این باور بودند که روزهای نحس و شوم را باید با عیش و شادمانی گذراند تا شیاطین و اجنه فرصت رخنه در وجود آدمیان را نیابند.
چهارشنبه سوری یکی از جشن های رایج ایرانی است که در شب آخرین چهارشنبهٔ سال با آئین خاص و تشریفات گوناگون در هر ناحیه برگزار می شود و افراد این روز را خیلی گرامی می دارند جشن آتش در واقع پیش درآمد جشن نوروز است که نوید دهنده رسیدن بهار و تازه شدن طبیعت است.
واژه چهارشنبه سوری از دو واژه چهارشنبه که نام یکی از روزهای هفته است و سوری که به معنی سرخ است ساخته شده است.طبق آیین باستان آتش بزرگی تا صبح زود و برآمدن خورشید روشن نگه داشته می شود که این آتش معمولا در بعد از ظهر زمانی که مردم آتش روشن می کنند و از آن می پرند آغاز می شود. چهارشنبه سوری جشنی نیست که وابسته به دین افراد باشد و در میان پارسیان یهودی و مسلمان،ارمنیها،ترکها،کردها و زرتشتیها،به ویژه ایرانیان رواج دارد.
رسم است که به عنوان پایان یافتن مشقات هر سال و فرا رسیدن عید نوروز در شب های چهارشنبه آخر سال ، خار ، بوته ، گون ، لیق ، کلوش ( یعنی همان کاه ، ساقه خشک برنج ) و هر چیز قابل اشتغال را در فواصل معین خرمن کرده و در غروب آفتاب آن را آتش بزنند و زن و مرد و پیر و جوان از روی آتش بپرند و بگوئید :
« گل گل چهارشنبه ، بحق پنجشنبه، زردی بشه ، سرخی بایه ، نکبت بشه ، دولت بایه گل گل چهارشنبه »
« یعنی :ای شعله آتش چهارشنبه ، به حق پنجشنبه زردی و ضعف و بیماری و رخت و بدی ها را بربند و نوبت سرخی و نشاط و خرمی فرا رسد ، دوره نکبت و ناکامی و بیچارگی به سرآید و دولت اقبال روی نماید .
این مراسم یکی از سنن باستانی است که به نام « چهارشنبه سوری » معروف است. دود کردن اسپند هم یکی از رسوم متداول بود که معمولا سعی می کردند از کسی اسپند بخرند که از سادات باشد و مغازه او هم رو به قبله قرار گرفته باشد و هنگام دود کردن اسفند این نغمه را زمزمه می کردند .
« آتیلاکون ، باتیلا کون ، بدی یا ن بیرون کون »
کوزه شکنی یکی از مراسم چهارشنبه سوری :
یکی دیگر از مراسم مخصوص چهارشنبه سوری آن بوده که کوزه کهنه ای را برمی داشتند و در آن مقداری نمک و ذغال و سکه ده شاهی می انداختند و هر یک از افراد خانواده یک بار کوزه را دور سر می چرخاند و نفر آخری آن کوزه را از پشت بام ، به کوچه می افکند و می گفت :درد و بلای ما بـِرَه توی کوزه و بـِرَه توی کوچه
آجیل چهارشنبه سوری :
رسمی که از قدیم در ایران متداول است ، تهیه و خوردن آجیل چهارشنبه سوری است . این آجیل شور و شیرین ، مانند آجیل مشگل گشاست؛ یعنی علاوه بر مواد اصلی بو داده ی شور و شیرین، مانند آجیل، برگه هلو و زردآلو ، قیسی ، کشمش سبز ، مویز ، باسلـُق ، پسته و بادام ، فندق بو نداده ، نقل ، شکر ، پنیر ، و مغز گردو هم اضافه می کنند. تهیه این آجیل را برای استجابت یک مراد نذر می کنند . خوردن این آجیل در شب چهارشنبه سوری ، به اعتقاد مردم باعث شگون و خوش یمنی است.
فالگوش ایستادن ،یکی از مراسم چهارشنبه سوری:
دیگر از مراسم مربوط به چهارشنبه سوری ، فالگوش ایستادن است ؛ بدین معنی که کسانی که حاجتی دارند ، نیت می کنند و سر چهار راه یا در معبری فالگوش می ایستند و به حرف نخستین عابری ، که از کنارشان می گذرد توجه می کنند و هر کلام که از دهان او درآید در استجابت مراد خود به فال بد یا خوب می گیرند ، اگر گفته عابری موافق با آرزوی صاحب حاجت باشد آن آرزو را برآورده شده می دانند.
بعضی ها به جای رفتن به چهارراه و معابر ، این کار را در پشت در اطاق هم انجام می دهند و نخستین سخنی که از پشت در اطاق شنیدند به فال بد و یا خوب در اجابت حاجتشان فرض می کنند.
بوته افروزي
در ايران رسم است كه پيش از پريدن آفتاب، هر خانواده بوته هاي خار و گزني را كه از پيش فراهم كرده اند روي بام يا زمين حياط خانه و يا در گذرگاه در سه يا پنج يا هفت «گله» كپه مي كنند. با غروب آفتاب و نيم تاريك شدن آسمان، زن و مرد و پير و جوان گرد هم جمع مي شوند و بوته ها را آتش مي زنند. در اين هنگام از بزرگ تا كوچك هر كدام سه بار از روي بوته هاي افروخته مي پرند، تا مگر ضعف و زردي ناشي از بيماري و غم و محنت را از خود بزدايند و سلامت و سرخي و شادي به هستي خود بخشند. مردم در حال پريدن از روي آتش ترانه هايي مي خوانند.
زردي من از تو ، سرخي تو از من
غم برو شادي بيا ، محنت برو روزي بيا
اي شب چهارشنبه ، اي كليه جاردنده ، بده مراد بنده
خاکستر چهارشنبه سوري، نحس است، زيرا مردم هنگام پريدن از روي آن، زردي و ييماري خود را، از راه جادوي سرايتي، به آتش مي دهند و در عوض سرخي و شادابي آتش را به خود منتقل مي کنند. سرود "زردي من از تو / سرخي تو از من"