یلدا ابتهاج فرزند هوشنگ ابتهاج بامداد چهارشنبه در صفحه شخصی اینستاگرام خود اعلام کرد که "سایه ما با هفت هزار سالگان سر به سر شد.» وی اواخر تیر به دلیل نارسایی کلیوی در بیمارستانی در شهر کلن آلمان بستری و تحت درمان بود.
امیر هوشنگ ابتهاج روز یکشنبه ۶ اسفند ۱۳۰۶ شمسی در رشت متولد شد. پدرش «آقاخان ابتهاج» از مردان سرشناس و مدتی رئیس بیمارستان پورسینای این شهر بود. پدربزرگ او یعنی «ابراهیم ابتهاج الملک» گرگانی و مادربزرگش اهل رشت بود.منزل شخصی سایه در سال ۱۳۸۷ با نام خانه ارغوان به ثبت سازمان میراث فرهنگی رسیده است. دلیل این نام گذاری وجود درخت ارغوان معروفی در حیاط این خانه است که سایه شعر معروف ارغوان خود را برای آن درخت گفته است.
او هم مانند دیگران شاعران معاصر نیما همچون شهریار در ابتدا سعی کرد تا راه نیما را دنبال کند؛ اما پس از مدتی راه خود را از شعر نیمایی جدا کرد و تنها به سرودن غزل پرداخت. دوره تحصیلات دبستان را در رشت و دبیرستان را در تهران گذراند و در همین دوران در سال ۱۳۲۵ اولین دفتر شعر خود را با نام نخستین نغمه ها منتشرکرد که سبکی کلاسیک دارد. از سال ۱۳۵۰ تا ۱۳۵۶ شمسی سرپرست برنامه گل ها در رادیوی ایران (پس از کناره گیری داوود پیرنیا) و پایه گذار برنامه موسیقایی گلچین هفته بود.
از مهم ترین آثار او تصحیح غزل های حافظ با عنوان «حافظ به سعی سایه» است که نخستین بار در سال ۱۳۷۲ به چاپ رسید او سال های زیادی را صرف پژوهش و حافظ شناسی کرده که این کتاب حاصل تلاش بی وقفه و عشق او به لسان الغیب غزلسرای بزرگ بوده است که در مقدمه آن را به همسرش پیشکش کرده است.
دکتر علی عباسعلی زاده حافظ پژوه و استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه فسا در یادداشتی اختصاصی برای ساعدنیوز به مناسبت درگذشت امیرهوشنگ ابتهاج از هنر شاعری سایه گفته است:
امروز 19 مرداد 1401، سایه – شاعر درخشان و بزرگ ایران زمین-از دنیا رفت. اگر چه او پرکشید و این آشیانه را خالی گذاشت، اما حقیقتا سایه ی اشعار او همچون سایه ی شعر حافظ بر سر شعر پارسی پایدار خواهد بود. اگر صادقانه داوری کنیم، می بینیم که شعر سایه همچون شعر حافظ مقبول طبع اهل زمانه افتاد و به دل مردمان روزگار نشست، همه می دانیم که رسیدن به چنین جایگاهی کار مردان مرد است، کاری است کارستان، که کمتر نصیب کسی خواهد شد، اگر انصاف دهیم می بینیم که نه تنها شعر او بلکه کلام و گفتار او نیز در فضای مجازی دست به دست می شود و مردم با عشق به یکدیگر نشان می دهند؛ فضای صادقانه ی گفتارش، لحن و آهنگ صمیمانه صدایش، حکایت از تجربه ای دیرینه دارد که شنونده را مجذوب کلام و گفتارش می کند. اگر بخواهم بی پرده صحبت کنم باید بگویم همین "صدق عاطفی" اش رمز دلنشین شدن شعرهایش هست، خودش بارها گفته بود که هر چه گفته و سروده از باور خودش گفته و با صداقت گفته است و هیچ چیزی را به خودش نبسته و ادایی در نیاورده است و این تنها چیزی است که به خاطر آن به خوش می بالد
به این بیتش نگاه کنید:
تو آب گوارایی جوشیده ز خارایی
ای چشمه مکن تلخی گر زهر چشانندت
سایه مصداق همین چشمه بود، اگر چه زهرها چشید و تلخی ها دید اما آب گوارایی بود که زندگی بخش بود و درخت امید را سیراب می کرد، به قول مولانا:
مه فشاند نور و سگ عوعو کند
هر کسی بر طینت خود می تند
طینت و خاک وجود سایه با عشق و امید سرشته شده بود، عشق و امید را صادقانه گسترش داد، بدون هیچ چشمداشتی.
چقدر این مثنوی سایه را دوست دارم: