به گزارش سایت خبری ساعد نیوز به نقل از شرق، اگر مصوبه هسته ای مجلس در یکی، دو روز آینده اجرائی شود، چه اتفاقی خواهد افتاد؟ دست اندرکاران پرونده هسته ای در داخل کشور در کلیت آن باید پاسخ این سؤال را بدهند.
مخاطب اول این سؤال مجلس شورای اسلامی است. نمایندگانی که بانی و مبتکر «اقدام راهبردی برای لغو تحریم ها» بودند. آن را در قالب قانون به دولت «تکلیف» کردند و دو روز قبل نیز در بیانیه ای با 220 امضا مجدد بر آن تأکید کردند، چه تصویری از آینده دارند؟ اجازه دهید اندکی به عقب برگردیم و مروری بر تحولات منتهی به توافق هسته ای موسوم به برجام داشته باشیم.
15 سال قبل دولت اصلاحات در آخرین روزهای کار، با شکستن پلمپ تأسیسات اتمی ایران تعلیق دوساله فعالیت های هسته ای و توافق سعدآباد با سه کشور انگلیس، فرانسه و آلمان (EU-3) پایان یافت. پرونده هسته ای وارد فاز جدیدی شد. شورای حکام آژانس بین المللی انرژی اتمی 15 بهمن 1384 (چهارم فوریه 2006) به ایران اخطار داد و پس از آن در هشتم مارس 2006 (18 اسفند 1384) پرونده هسته ای ایران را به شورای امنیت سازمان ملل متحد ارجاع داد. اجماعی جهانی علیه ایران شکل گرفت. شش قطع نامه در شورای امنیت سازمان ملل متحد در رابطه با پرونده هسته ای ایران به تصویب رسید که از قضا روسیه و چین هم به هر شش قطع نامه رأی مثبت دادند. فضای جهان علیه ایران و به شدت امنیتی شد و اختاپوس تحریم های نامحدود، گریبان اقتصاد کشور را گرفت. ایران هراسی کشورهای جهان را از هرگونه تعامل اقتصادی و سیاسی با کشورمان بازداشت و قس علیهذا. طرفه آنکه، محمود احمدی نژاد که خود را مبتکر شکستن پلمب تأسیسات هسته ای اعلام کرده و در روز ۲۲ اسفند 1388 گفته بود: «خدمت رهبری گفتیم قبل از تنفیذ ما پلمب ها را باز کنیم و ایشان نیز موافقت کردند»، هرگز نگفت ارجاع پرونده هسته ای به شورای امنیت و شش قطع نامه که او «ورق پاره» می دانست، چه تبعاتی برای معیشت مردم و توسعه کشور آورد.
باراک اوباما در مقام دفاع از عملکرد خود در رویکرد دیپلماسی برای به قول او جهت ممانعت از دستیابی ایران به سلاح هسته ای به منتقدان داخلی و کشورهای دیگر خود گفته بود «قبل از روی کارآمدن من، در پرونده هسته ای ایران جهان متفرق در مقابل ایران متحد قرار داشت. اکنون شاهد جهان متحد در مقابل ایران متفرق هستیم».
در دوره ترامپ، معادله برعکس شد. با خروج آمریکا از برجام و پایبندی ایران به توافق هسته ای، گزارش های مکرر مدیر کل آژانس به اعضای شورای حکام و تأکید بر التزام ایران به توافق برجام، آمریکا را در جهان منزوی کرد. با وجود نبود توانایی کشورهای اروپایی در تعاملات تجاری - اقتصادی با ایران، آنان آمریکا را به خاطر نقض برجام نکوهش می کردند. موضع ایران در همه جای جهان مورد پذیرش بود. درست است که مقاومت سرسختانه دولت و ملت شکست خفت باری را نصیب سیاست فشار حداکثری ترامپ کرد، با وجود این نمی توان فضای عمومی جهان و حمایت ولو صوری کشورهای جهان را از ایران و مخالفت با رویکرد قلدرمآبانه آمریکا در برابر ایران (و بیشتر کشورها جهان) انکار کرد.
با روی کارآمدن جو بایدن، بار دیگر در نقطه عطفی تاریخی در پرونده هسته ایران قرار گرفته ایم. با گذشت حدود یک ماه هنوز وعده رئیس جمهور جدید آمریکا در بازگشت به برجام محقق نشده است. چند هفته قبل در همین ستون دو عامل «تغییر شرایط در منطقه و جهان و فقدان عزم ملی در ایران برای احیای این توافق و تسهیل بازگشت آمریکا به این توافق» را دلیل کندی پیشرفت در احیای برجام برشمردم. دلیل اول مشکلات عدیده آمریکا در داخل و فشارهای مخالفان توافق با ایران بر بایدن است. برخلاف دوره ترامپ، امروز موضع اروپا در برابر ایران بسیار سخت تر از موضع آمریکاست. امری که در دور قبلی مذاکرات منتهی به برجام کاملا برعکس بود. اسرائیل و عربستان، دو مدعی و مخالف جدی توافق هسته ای در کنار هم صدای واحدی دارند و فشار مضاعفی را بر واشنگتن می آورند. بایدن نمی خواهد یا نمی تواند مانند سلف خود اوباما بی اعتنا به مخالفت های داخلی و متحدان منطقه ای در مسیر احیای توافق در شاکله سابق آن حرکت کند. بایدن در هر تصمیمی درباره ایران این ملاحظات را پیش رو دارد.
از سوی دیگر رویکرد ایران از تغییر در آمریکا متناسب با آن نبود. اکثر کشورهای جهان از پیروزی بایدن استقبال و از تغییر در سیاست های کلان آمریکا اظهار خرسندی کردند. آمادگی خود را برای ایجاد فضای جدیدی در روابط با آمریکا بیان کردند؛ اما واکنش ایران به این تحول مهم به گونه ای بود که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده و قرار نیست تغییری در رویکرد آمریکا نسبت به ایران شاهد باشیم.
اگر سیاست را امری یکپارچه در نظر بگیریم، گام های اولیه دولت جدید آمریکا در کلیت آن به نحو روشنی همراهی با ایران است. بایدن تیمی منعطف و مؤید برجام را در رأس کابینه سیاسی – امنیتی خود قرار داد. چینش مهره های اصلی تیم بایدن به گونه ای بود که اعتراض علنی نتانیاهو و حامیان او در داخل آمریکا را درپی داشت. ناو هواپیمابر خود را از خلیج فارس بیرون برد. درخواست ترامپ برای استفاده از مکانیسم ماشه را از شورای امنیت پس گرفت. حوثی ها را از فهرست گروه های تروریستی خارج کرد. فروش تسلیحات به عربستان و امارات را موقتا لغو کرد. عزم جدی خود را برای پایان دادن به جنگ یمن و نسل کشی در این کشور از سوی عربستان اعلام کرد. پرونده قتل فجیع جمال خاشقچی و نقش محمد بن سلمان را بازگشایی کرد و... .
واکنش ایران در مقابل این اقدامات ولو نمادین کاخ سفید به گونه ای بود که گویی هیچ اتفاقی نیفتاده و در همچنان بر پاشنه قبلی می چرخد. کتمان واقعیت های سیاسی و اتهام خوش خیالی درباره آنها، گرهی را نمی گشاید. گشوده شدن گره کور پیوند پرونده هسته ای و نوع تعامل با مسئله آمریکا با رقابت های سیاسی داخلی راهگشای بسیاری از مشکلات داخلی و ناکامی دشمنان خارجی است.
اینک در نقطه عطفی دیگر مانند سال 84 قرار گرفته ایم. با وجود توافق با رافائل گروسی و بیانیه ای که از سوی دو طرف صادر شد، ایران براساس مصوبه مجلس از امروز (سه شنبه پنجم اسفند) اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی را تعلیق خواهد کرد. مفهوم چنین اتفاقی این است که برجام عملا پایان یافته است. ایران درگام های پنج گانه از موضعی قوی برخوردار بود. تعلیق اجرای داوطلبانه پروتکل الحاقی که از تعهدات اصلی ایران در توافق نامه است، فضای بین المللی را علیه ایران خواهد کرد.
پیام تعلیق اجرای پروتکل الحاقی، پایان برجام از سوی ایران است. اگر اصرار بر این تصمیم وجود دارد، باید تبعات آن نیز بررسی شده و تصویری روشن از روزها و ماه های آینده به مردم ارائه شود. ظاهر قضیه «اعمال سیاست فشار حداکثری» البته این بار از سوی ایران به آمریکا با هدف لغو تحریم ها کلید خورده است. موفقیت این رویکرد در برخورداری از تصویری روشن در مقابل سیاست هوشمندانه و چندوجهی بایدن در مقابل ایران است.
در غیر این صورت، ممکن است پرونده مجدد به شورای امنیت ارجاع و قطع نامه های شش گانه احیا شود. موضع روسیه و چین، دو متحد ظاهری ایران چه خواهد بود؟ آیا می توان انتظار داشت این دو که در آن شرایط به قطع نامه ها رأی مثبت دادند و در دوره ترامپ نیز ملاحظاتی جدی در همکاری با ایران داشتند، از ایران در مقابل غرب متحد حمایت کنند؟