علّامه میر شمسُ دین ادیب سلطانی (1310 بروجرد-1402 تهران) را از چه بُعد و کدام عمقِ شخصیت چند وجهی اش مورد توجه قرار دهیم تا او را تمام و کمال بشناسیم؟
پزشکی متعهد؟ فیلسوفی آرمان خواه؟ مترجمی خلّاق؟ زبان شناسی کاوشگر؟ تحلیلگری موشکاف در موضوعات تاریخی؟ نگارگری صاحب سبک و در آن سوی تخیّل زیبایی شناختی اش: ریاضیدانی عملگرا؟ یا ویراستاری نگاهبان زبان پارسی که دغدغه ی کاربرد رسم خطی بسامان داشت؟
بی شک، برای یک کلیّت برخوردار از اجزا و عناصر متنوع، به شناختی جامع و در هر افق، به تخصّصی روزآمد نیاز است. در باره ی اندیشمندی خستگی ناپذیر که بی ادعا و تفاخر، به بیش از یازده زبان زنده ی جهان چیره بود و تاریخ فراز و نشیب زبان پارسی را در سینه داشت، آن هم برخوردار داده های روشنگرانه ای در باره ی ریشه هایش در روزگار پارتیان(باشندگان سرزمینی که امروز خراسان نامیده می شود و اشکانیان را پدید آوردند) تا شاخ و برگ های پربارش: ظهور زبان اوستایی، رو به نوزایی پارسی باستان و بالندگی های پس از آن...
از این رو، کنکاش در کارنامه ی این حکیم بی بدیل، کارِ یک تن، مانند این کمترین: من نیست که خوشه چین تنها گوشه هایی از کشتگاه ترجمه های ی او بوده ام و دارم ادای دین احترام آمیز می کنم.
ببینید! اگر بخواهیم از همین امروز دست به کار نوشتن زندگی نامه(بیوگرافی) ی این دانش مردِ ادیب شویم، به یک گروه فرهیخته و خبره نیاز داریم تا حق مطلب ادا شود و هیچ برهه و بخش از عمر پربارش نادیده نماند. پس پیشنهاد می کنم اهل فن با برپایی یک نشستِ بزرگداشت، نخستین گام را در این راستا بردارند تا زمینه ی انتشار یادنامه ای باشد نشان دهنده ی خدمات ماندگارش جوابگوی نیازهای نسل کنونی و برآورنده ی انتظارات آیندگان.
آن چه استاد ادیب سلطانی در برگردان آثار فلسفی و ادبی(به عنوان نمونه: "منطق ارسطو"/1390 و "ویلیام شکسپیر، سوگنمایش شاه ریچارد سوم"/1379) انجام داده، برابر یابی هایی است رسا و بسیار نزدیک به واژگان زبان مبداء. توانایی شگفت انگیز او در این زمینه ها، بهترین اندرزها را به مترجمان می دهد که در روندی پویا، پدیدآورنده ی مورد نظرشان را آن چنان وارد زبان پارسی کنند که با حفظ سبکش، به این زبان سخن بگوید. برای آن که بهتر و بیشتر باشیوه های کار او آشنا شویم، بایسته است پیشاپیش ساختار زبان پارسی(به عنوان نمونه امکانات "وند"ی آن) را بشناسیم. در این زمینه دکتر محمود حسابی، فراتر از روزگار خود تحلیل های آماری جالبی انجام داده بود(«وندها و گهواژههای فارسی»، 1368 و «فرهنگ حسابی»/نگلیسی به پارسی، 1372).
آقایان امیر حسین آریانپور، محمد مصاحب و داریوش آشوری کوشش های مشکوری در یافت برابرها برای واژه های بیگانه داشته(یک نمونه: برای process از پروسه به فرایند و فرایند رسیده) اند.
شماری از صاحب نظران در واکنش به برابرهای دکتر ادیب سلطانی، بعضی از آن ها را دیریاب و دشوار یافته اند. خودِ استاد به این سلیقه ها آگاه بودند، اما آن چه برایش مهم بود نه آسانگیری و یا تنزّل کیفیت کار، بلکه وفاداری به رسایی و اصالت واژه ی پارسی بوده تا در انتقال پیام امانتداری کرده باشد.
آخرین کاری که از او به زبان انگلیسی بیرون آمده The Question of the Left & Its Future... "مسئله ی چپ و آینده ی آن" نام دارد. یکی از آرزوهای من معرفی و برگردان آن به پارسی و در موقعیّتی مناسب، در یک جستار جداگانه، پرداختن به توانایی های این استاد همیشه زنده و زایا در فرهنگ ایرانیست.