یکی از نام های زیبایی که می توان برای دختران خود انتخاب کنید سحر می باشد. معنی اسم سحر در زبان عربی زمان قبل از سپیده دم، بیان شده است. شما عزیزان همراه در ادامه می توانید با دیگر معانی، فراوانی و اسم های مشابه این نام دخترانه عربی آشنا شوید، پس تا پایان همراه ما باشید.
مشخصات اسم سحر
- جنسیت: دختر
- افراد دارای این نام:195,298
- ابجد کبیر:268
- ابجد صغیر: 16
- ریشه نام: عربی
- نام به انگلیسی:sahar
- تلفظ به فارسی:سحر
- تلفظ نام به انگلیسی:/sahar/
معنی اسم سحر در ثبت احوال
۱- زمان قبل از سپيده دم؛ ۲- زماني است (در ماه رمضان) از نيمه شب تا اذان صبح؛ ۳- (در قديم) صبح.
معنی اسم سحر در لغت نامه دهخدا،فرهنگ معین ،فرهنگ فارسی و عمید
- لغت نامه دهخدا:سحر. [ س َ ح َ] ( ع ص ) وقت آخر شب و زمان پیش از صبح ، و بعضی شراح نوشته اند که سحر آن وقت را گویند ...
- فرهنگ معین:( سَ حَ ) [ ع . ] ( اِ. ) پیش از صبح ، سپیده - دم . ( س ) [ ع . ] ۱ - ( مص ل . ) جادو کردن . ۲ - ( اِمص . ...
- فرهنگ فارسی:جادوکردن، فریفته، جادویی، کارشگفت، حیرت انگیز، نزدیک صبح، هنگام پیش ازصبح، سپیده دم، پگاه ۱ - ( مصدر ...
- فرهنگ عمید:نزدیک صبح، هنگام پیش از صبح، سپیده دم، پگاه. ۱. فریفته ساختن کسی با کاری شگفت انگیز، جادو کردن، جادو ...
نام های هم آوا با سحر
سهند،سحاب،سبحان،سمیه،صدرا،امل،غزل،سمر،قمر،عسل،ثمر،صدف
شعر با اسم سحر
سحر از راه رسید…
زندگی جاری شد..
چه پر از غم باشی
چه سراسر خندان
زندگی…
ساعتها…
لحظه ها…
میگذرند
فکر امروزت باش
دیروز و فردا را
باید…
باید…
بِبٓرى از یادت … …
بهترین لحظه های روز و شبم
لحظه های شکفتن سحر است
که سیاهی شکسته پا به گریز
روشنایی گشوده بال و پر است
آواز ِ شب از ترانه ام می ریزد
یک خوشه ستاره،خانه ام می ریزد
در گوش علف بود که مهتاب سرود:
گیسوی سحر ز شانه ام می ریزد …
تا مرز سپیده شب کنارم می بود
در قافله اش ستاره یارم می بود
تا دست سحر رسد به دستانم باز
مهتاب مگر در انتظارم می بود
بسم حکایت دل هست با نسیم سحر
ولی به بخت من امشب سحر نمی آید
در این خیال به سر شد زمان عمر
و هنوز بلای زلف سیاهت به سر نمی آید
سکه روی زردم نبینی درست
زانکه نبود ترا التفاتی به زر
تا تو شام و سحر داری از موی و روی
شام هجران خواجو ندارد سحر
به دلارام بگو ای نفس باد سحر
کار ما همچو سحر با نفسی افتادست
بند بر پای تحمل چه کند گر نکند
انگبینست که در وی مگسی افتادست
مرا که سحر سخن در همه جهان رفتست
ز سحر چشم تو بیچاره مانده ام
مسحور دو رسته لؤلؤ منظوم در دهان
داری عبارت لب شیرین چو لؤلؤ منثور