ما می توانیم رابطه ای عاشقانه را تجربه کنیم. رابطه ای که سرشار از صمیمیت، مهربانی متقابل و تعهد واقعی باشد. اما برای رسیدن به اوج عشق، به تمام مهارت های هوش هیجانی نیاز داریم. هوش هیجانی یا عاطفی (EQ) راز روابط صمیمانه پایدار است. می پرسید چرا؟ چون ما را به تغییرات کوچک و بزرگی که مدام در خودمان و دیگران رخ می دهند آگاه می کند. با بهبود هوش هیجانی احساساتی را خواهید داشت که همیشه در پی آن هستید. با وجود هوش هیجانی ما این پتانسیل را داریم که به عشقی برسیم که همه آرزویش را داریم - صمیمیت عمیق، مهربانی متقابل، تعهد واقعی، مراقبت روحی - صرفاً به دلیل همدلی بیشتر و توانایی ذاتی ما برای به اشتراک گذاشتن تجربیات عاطفی. می خواهیم در این مقاله تاثیر هوش هیجانی بر رابطه عاطفی را بررسی کنیم و ببینیم چگونه می توانیم از آن برای افزایش صمیمیت در رابطه، حفظ ارتباط و ایجاد عشقی پایدار استفاده کنیم. با ما همراه باشید.
هوش هیجانی چیست؟
هوش عاطفی که به نام ضریب عاطفی یا EQ نیز شناخته می شود عبارت است از تصدیق و مدیریت احساسات خودمان و دیگران. داشتن هوش هیجانی بالا در روابط بسیار مهم است، زیرا احساسات ما پایه ای هستند که از طریق آن ارتباطات شخصی مان را شکل می دهیم. هوش هیجانی توانایی برقراری ارتباط با خودمان است و هرچه بیشتر بتوانیم با خودمان ارتباط برقرار کنیم، می توانیم با احساسات خودمان و دیگران بهتر برخورد کنیم. بیشتر مردم به احساسات خود آگاه نیستند و به روابطشان پایان می دهند، زیرا نمی توانند با افراد دیگر همدلانه ارتباط برقرار کنند. هوش هیجانی را می توان به ۵ عنصر تقسیم کرد که مؤلفه های هوش هیجانی نیز نامیده می شوند و از این قرارند:
- خودآگاهی: اولین نکته هوش هیجانی خودآگاهی است. باید به واکنشمان در موقعیت های مختلف آگاه باشیم.
- خودتنظیمی: خودتنظیمی به ما کمک می کند که احساسات و پیامدهای اعمالمان را درک کنیم.
- انگیزه: روابط با هوش عاطفی بالا نه به واسطه عوامل خارجی، بلکه از استانداردهای درونی انگیزه می گیرند.
- همدلی: همدلی به معنی درک نیازها، خواسته های طرف مقابل و قدردانی از آنهاست.
- مهارت های اجتماعی: مهارت های اجتماعی مانند حفظ تماس چشمی، گوش دادن فعال و زبان بدن یکی از مؤلفه های اصلی هوش هیجانی اند.
اهمیت هوش هیجانی
این مهم است که هوش هیجانی خود را توسعه دهیم زیرا زوج هایی که از نظر عاطفی باهوش هستند قادر به درک رابطه خود هستند. آنها نقش و هویت خود را به عنوان یک زوج و عوامل منفی در رابطه می دانند. ما را از تغییر رفتار خود یا دیگران آگاه می کند. افراد می توانند از طریق هوش هیجانی در روابط، ثبات و هماهنگی را تقویت کنند. افراد بدون هوش هیجانی در رابطه خود به ندرت می دانند چه چیزی بگویند یا چه چیزی را نگویند. آنها ممکن است ناآگاهانه چیزی غیر حساس بگویند که ممکن است به شریک مقابل آسیب برساند. علاوه بر این، زمانی که هوش هیجانی کم باشد، زوج ها هر بار که مشکلی پیش می آید، سرزنش یکدیگر را به گردن می گیرند. همچنین، اگر هوش عاطفی در رابطه وجود نداشته باشد، ممکن است یکی از طرفین تشخیص دهد که شریک دیگر چه احساسی دارد، ابراز یا احترام به نیازهای عاطفی خود را به چالش بکشد. اینها ممکن است مشکلاتی را در رابطه ایجاد کنند. شاید یکی از شرکا برای پذیرش انتقاد مشکل داشته باشد. یا شریک ممکن است حل تعارض را چالش برانگیز بداند و در برقراری ارتباط با عزیزان دچار مشکل شود.
تاثیر هوش هیجانی بر رابطه عاطفی
هوش عاطفی در ازدواج بسیار مهم است. ازدواج، به عنوان یک نهاد، با مجموعه سخت گیری ها و انتظارات خاص خود همراه است که اغلب می تواند بار سنگینی بر روابط در قلب آن باشد. هوش عاطفی به ما کمک می کند تا روی رابطه و اهداف زناشویی خود تمرکز کنیم و انتظارات واقع بینانه داشته باشیم. ازدواج می تواند یک نعمت بزرگ و یک چالش بزرگ در عین حال باشد. مشکلات اغلب به این دلیل به وجود می آیند که ما مردها زمان لازم را برای ارتباط عاطفی و بهبود روابط عاطفی با همسرمان صرف نمی کنیم. اما برای اکثر زنان، ارتباط عاطفی یک عنصر ضروری در رابطه است. به عنوان مرد، نمی توانیم متوجه باشیم که با همسرمان دچار کمبود عاطفی هستیم که معمولاً منجر به افزایش استرس و مبارزه می شود.
1. خوشبختی پایدار
آیا تا به حال از خود پرسیده اید که زوج های متاهل چقدر خوشبخت می مانند؟ همانطور که مشخص است، زوج های خوشبخت تقریباً مانند هر زوج دیگری هستند. آنها بحث های داغ دارند. استرس شغلی دارند. آنها برای بزرگ کردن فرزندان خود تلاش می کنند. موقعیت های خانوادگی دشوار ظاهر می شوند و اغلب شرکایشان چشم به هم نمی بینند. بنابراین چه چیزی زوج های متاهل خوشبخت را متمایز می کند؟ چه چیزی آنها را نسبتاً خوشحال و راضی نگه می دارد؟ یکی از تمایز مهمی که زوج های متاهل شاد را از زوج های متاهل ناراضی متمایز می کند، ظرفیت بیشتر هوش هیجانی (EQ) در روابط آنهاست. می پرسید دقیقاً هوش هیجانی چیست؟ می توان آن را به عنوان مهارت در آگاهی از احساسات، درک احساسات و مدیریت عواطف خود به روشی عاقلانه و همدلانه تعریف کرد. زوج های شاد هوش هیجانی خود را در تعاملات روزانه خود با یکدیگر به کار می گیرند. آنها مسائل را به شیوه ای مودبانه بحث می کنند. آن ها گوش میدهند. تعاملات مثبت آنها بر تعاملات منفی آنها بیشتر است. آنها تمایل به ابراز تحسین، درک و احترام برای یکدیگر دارند. این احساس وجود دارد که شریک زندگی شما همراه شماست، پشت شماست و هر چه باشد از شما حمایت خواهد کرد. این ویژگی ها یک جو عاطفی مثبت ایجاد می کند که منجر به احساس نزدیکی، صمیمیت بین زوجین، رضایت و شادی کلی بیشتر می شود.
2. ابراز احساسات درست
احساسی که نسبت به احساسات خود به عنوان فرااحساسات دارید، بر نحوه تعامل شما با شریک زندگی خود تأثیر می گذارد. اگر در کودکی به شما یاد داده اند که احساسات و افکار منفی بد هستند و از ابراز آنها دلسرد شده اید، ممکن است متوجه شوید که درگیری را تا حد امکان به حداقل می رسانید یا از آن اجتناب می کنید یا ممکن است متوجه شوید که احساسات خود را انکار می کنید و سخت تلاش می کنید تا دیگران را راضی نگه دارید. احساسات منفی ناخوشایند مانند عصبانیت، ترس یا صدمه، سیگنال های مفیدی هستند که به شما اجازه می دهند بفهمید چیزی اشتباه است و باید به آن توجه کنید. اجتناب از این احساسات قدرتمند تنها تأثیر منفی آنها را بر شما و رابطه تان تقویت می کند، بنابراین وقتی بارها و بارها ظاهر می شوند، مقابله با آنها دشوارتر می شود.
3. تاثیر هوش هیجانی در رضایت زناشویی
بر اساس یک مطالعه، 37 درصد از رضایت زناشویی توسط هوش هیجانی قابل پیش بینی است، به این معنا که کسب و یادگیری EQ برای روابط عاشقانه و زناشویی مهم است.با افزایش هوش هیجانی خود، می توانیم الگوی رفتار خود را تشخیص دهیم تا بتوانیم احساسات خود را کنترل کنیم. با ایجاد هوش هیجانی، می توانیم ارتباط موثر و موفق با دیگران اگر درک کنیم که افکار ما احساسات ما را ایجاد می کنند، در مکان بهتری برای مدیریت درگیری ها و انتخاب بهتر در زندگی خواهیم بود. هر چه بیشتر با نیازهای دیگران هماهنگ باشیم، از نظر عاطفی به آنها نزدیکتر می شویم. اهمیت هوش هیجانی نباید نادیده گرفته شود. توانایی درک و مدیریت احساسات اولین قدم در تحقق پتانسیل واقعی شماست. چگونه می توانیم به پیشرفت معنی داری دست یابیم اگر نقطه ای را که از آنجا شروع کرده ایم تشخیص و تصدیق نکنیم؟ هنگام بررسی مسیرها در ناوبری ماهواره ای، مقصد بی فایده است مگر اینکه مبدأ را بدانیم. چه ارتباط با دیگران و بهبود ارتباطات بین فردی، دستیابی به موفقیت در محیط کار یا روابط اجتماعی، مقابله با استرس و بهبود انگیزه یا اصلاح مهارت های تصمیم گیری – هوش هیجانی نقش اساسی در تحقق موفقیت در زندگی شخصی و حرفه ای دارد.
تقویت هوش هیجانی
لازم نیست EQ شما قبل از شروع عشق به اوج خود رسیده باشد. در واقع، برای بسیاری از مردم پس از ورود به رابطه به دنبال افزایش هوش هیجانی خود هستند. افزایش هوش هیجانی معمولاً زمان می برد. اگر عادت به ابراز احساسات خود ندارید، صحبت کردن در مورد احساسات ممکن است سخت و ناخوشایند باشد.با این حال، هرچه آگاهی عاطفی خود را بیشتر منعطف کنید، تنظیم احساسات و استفاده از آنها به نفع خود آسان تر می شود. در اینجا چند راه وجود دارد که می توانید هوش هیجانی خود را در رابطه خود افزایش دهید.
1. گرایش به تغییر
وقتی ترس خود را از تغییر کنار می گذارید، متوجه می شوید که متفاوت بودن لزوماً به معنای بدتر بودن نیست. چیزها اغلب بهتر از همیشه پس از تغییر ظاهر می شوند. روابط خود ارگانیسم هستند و طبیعتاً باید تغییر کنند. هر رابطه ای که به سمت رشدی که می خواهید سوق داده نشود، به سمت تغییری از نوع دیگری سوق پیدا می کند – شاید رابطه ای که شما نمی خواهید. توانایی شما در پذیرش تغییر با شهامت و خوش بینی نتیجه می دهد. از خود بپرسید آیا معشوق شما به چیز جدیدی از شما نیاز دارد؟ آیا برای ارزیابی مجدد با هم نیاز به برنامه ریزی زمانی دارید؟ آیا تأثیرات خارجی خواستار تغییر در نقش های مربوطه شما هستند؟ آیا مثل گذشته خوشحال هستید؟ بدون EQ، چنین سؤالاتی اغلب ترسناک هستند، بنابراین بسیاری از عاشقان سیگنال های تغییر را تا زمانی که خیلی دیر شده نادیده می گیرند.
2. پذیرش احساسات خود
به جای نادیده گرفتن احساساتی که به وجود می آیند، تصدیق کنید که چیزی را احساس می کنید، خوشایند یا چیزهای دیگر، حتی اگر هنوز نامی برای آن ندارید. ردیابی احساسات خاص به کارهایی که انجام می دادید، موقعیت مکانی یا افرادی که با آنها هستید می تواند به شما کمک کند تا بررسی کنید که چرا ممکن است احساس خاصی داشته باشید. تا جایی که ممکن است احساسات خود را مشخص کنید. برای آشنایی با طیف وسیع تری از احساسات، چرخه احساسی را امتحان کنید. توجه به شناسایی احساسات بسیار مهم است، از اینرو لازم است آموزش شناخت احساسات به کودکان را از همان سنین پایین شروع کنید. با احساسات خود دوست شوید. مشخص کنید چه احساسی دارید و چه چیزی باعث این احساس شده است. در صورت لزوم، مدتی را از شریک زندگی خود دور کنید تا بفهمید چه چیزی باعث این احساس شما شده است. آیا این احساس سابقه ای دارد؟ به خود اجازه دهید که احساس خشم، عصبانیت، آسیب دیدگی یا ترس کنید. احساسات شما مشخص نمی کند که شما چه کسی هستید.
3. بیان آن ها
در مورد احساسات به جای انکار آنها یا محو کردن آنها صحبت کنید. موقعیت های مختلف به انواع مختلفی از بیان نیاز دارند، البته - شما احتمالاً احساسات را به بهترین دوست خود به همان روشی که برای والدین ابراز می کنید، ابراز نمی کنید.روزنامه نگاری و هنر می تواند به شما کمک کند تا زمانی که احساس کنید آماده به اشتراک گذاشتن آنها با دیگران هستید، به صورت خصوصی بیان احساسات را تمرین کنید.فراموش نکنید که از دیگران بپرسید که چه احساسی دارند و از آنها دعوت کنید تا احساسات خود را با شما در میان بگذارند.
4. آرامش
احساسات منفی راهی برای غلبه بر ما و تیره شدن قضاوت ما دارند. وقتی مملو از دیدگاه منفی باشد، دشوار است که عینی باشیم و به طور متعادل به مسائل نگاه کنیم. ممکن است متوجه شوید که بیش از حد معمول منتقد یا تدافعی هستید. با فاصله گرفتن از مشکل، تنش خود را کاهش دهید. با فعالیت هایی که از آن لذت می برید، مانند گوش دادن به موسیقی، مطالعه، پیاده روی یا مدیتیشن، ذهن و بدن خود را آرام کنید.
5. توجه به احساسات همسر
پس از اینکه احساسات خود را شناسایی کردید و به حالت آرام تر بازگشتید، آماده هستید تا گفتگوی سازنده تری را شروع کنید. نیازهای خود را به شیوه ای قاطعانه اما غیر تهاجمی بیان کنید. سعی کنید بدون وقفه به صحبت های همسرتان گوش دهید. احساسات شریک زندگی خود را بپذیرید و محبت به همسر را فراموش نکنید. اگر احساسات منفی دوباره شعله ور شد، دوباره از این موضوع فاصله بگیرید. از 20 دقیقه تا 24 ساعت دوباره بحث را شروع نکنید. متعهد شوید که بدون استفاده از انتقاد، سرزنش یا قضاوت احساسات خود را بپذیرید، درک کنید و ابراز کنید. احساسات منفی دشمن نیستند. نحوه بیان آنها می تواند مشکل ساز باشد. وقتی احساسات منفی بروز کرد، کمی استراحت کنید، آرام شوید و سپس سعی کنید دوباره به طرف شریک زندگی خود بچرخید تا با هم صحبت کنید. انجام این کار به احتمال زیاد منجر به ارتباط و تفاهم بیشتر بین شما و افزایش سطح رضایت از زندگی و شادی شما در رابطه می شود.
6. کنترل و مدیریت احساسات
یادگیری مدیریت احساسات ممکن است دشوار به نظر برسد، اما در واقع گزینه های زیادی دارید.زمانی که احساسی را تأیید کردید، حواس پرتی های موقتی می توانند به شما کمک کنند تا زمانی که فرصت رسیدگی به آن را داشته باشید، آن را کنار بگذارید.شما ممکن است امتحان کنید:
- یک پیاده روی کوتاه یا مدیتیشن سریع یا یوگا
- موسیقی یا ویدیوهای خنده دار
- ارسال پیامک به یک دوست یا یکی از عزیزان برای حمایت عاطفی
- یک سرگرمی مورد علاقه
تمرینات زمینی می تواند به شما کمک کند تا در کنار آمدن با احساسات دشوار در لحظه، بهتر بشوید. مدیتیشن می تواند به بهبود آگاهی عاطفی کلی و مهارت های تنظیم کمک کند، بنابراین ممکن است مزایای طولانی مدت بیشتری ارائه دهد.