ضرب المثل آش شله قلمکار
ضرب المثل ، سخن کوتاه و مشهوری است که به قصه ای عبرت آمیز یا گفتاری نکته آموز اشاره میکند . تاریخ پیدایش امثال و حکم به مدت ها پیش بر می گردد چنانچه از قدیم الایام جملات و ماجراهایی وجود داشتد که بخاطر یک اتفاق بازگو می شدند و ربطی به این اتفاقی که افتاده بود داشته است. بسیاری از این داستان ها از یاد رفته اند، و پیشینهٔ برخی از امثال بر بعضی از مردم روشن نیست؛ با این حال، در سخن به کار می رود. شکل درست این واژه «مَثَل» است و ضرب در ابتدای آن اضافه است. به عبارتِ دیگر، «ضرب المثل» به معنای مَثَل زدن (به فارسی:داستان زدن) است. بدون شک هر ضرب المثلی ریشه دیرینه دارد که به سالها قبل مربوط می شود برخی ها ماجرای این ضرب المثل ها را می دانند و به وقتش از آن استفاده می کنند اما برخی هیچ اطلاعی از تاریخچه آن ندارند برای همین در ادامه شما را با داستان و کاربرد ضرب المثل آش شله قلمکار آشنا خواهیم کرد با ساعدنیوز همراه باشید.
داستان ضرب المثل آش شله قلمکار
ناصر الدین شاه قاجار معمولاً در اواخر فصل ییلاق و شکار که از گرمی هوا کمی کاسته می شد، به شهرستانک یا سرخه حصار رفته و در مراسم پخت آش شله قلمکار شرکت می کرد.بـه نوشتۀ عبدالله مستوفی، آش شله قلمکاررا مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه، نذر پسر تاج دارش کرده بود و بعدها پختن این آش نذری از صورت اصلی خود منحرف و به وسیله ای برای تفریح و تجمل بدل شد اما فوریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، در مورد پخت آش نوشته است:«سالی که وبا در ایران همه گیر شده بود، ناصرالدین شاه این آش را نذر کرده بود تا از وبا جان سالم به در برد و چون از ابتلای به آن بیماری مصون ماند، همه ساله طی مراسمی این نذر را ادا می کرده و به آن اعتقاد بسیار داشته است». اما ناصرالدین شاه در یادداشتهای روزانۀ خود می نویسد:«رفتیم امامه، از راه ورجین ... ، برای شب آش آبگوشت غریبی به اختراع من پخته شد. دیگ را آقا ابراهیم [امین السلطان بعدی] بار کرد. علی رضاخان [عضدالملک بعدی] و محمدعلی خان خدمت می کردند. 40 قسم ادویه و سبزی، گوشت و غیره، مخلوط به هم کرده، چیز غریبی شده است» (نک :قاضیها، 13؛ مراسم ... ، 7). خلاصه این آش افزون بر جنبۀ تفریحی و تفننی، جنبۀ نذری نیز داشته و ناصرالدین شاه سالی یک بار آش نذری می پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد.
آش شله قلمکار از مواد غذایی مختلفی مانند چهارده رأس گوسفند و مقدار زیادی حبوبات، سبزی ها و ادویه های مختلف تشکیل می شد و به دستور شاه دوازده دیگ آش بار می گذاشتند. برای پخت این آش اغلب رجال مملکت جمع می شدند و هر یک کاری انجام می دادند، بعضی سبزی پاک میکردند، بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند. عده ای دیگ های بزرگ را روی اجاق میگذاشتند و هرکس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود تا نهایت خدمت و ارادت خود را به این وسیله به شاه نشان دهند.
خود شاه هم بالای ایوان می نشست و قلیان میکشید و از آن بالا نظاره گر کارها بود. مراسم پختن این آش، آنقدر شلوغ و بی نظم بود که بعدها برای بی نظمی و شلختگی، ضرب المثل شده است. به همین دلیل هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، به آش شله قلمکار تشبیه می شود.
کاربرد ضرب المثل آش شله قلمکار
هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، تشبیه می شود به:آش شله قلمکار. این مثل، نشان از هرج و مرج و ریخت و پاش آن کار دارد.