ضرب المثل دل دادن و قلوه گرفتن
كلمه” مثل ” عربي است و كلمه فارسي آن “ متل ” است . وقتي مثل گفتن صورت بي ادبانه پيدا كند آن را متلك مي گويند . البته ضرب المثل يك تركيب عربي است به معناي مثل زدن .در همه زبانهاي دنيا ضرب المثل فراوان است . بعضي از مثل ها در همه زبانها به هم شباهت دارند . هر قدر تاريخ تمدن ملتي درازتر باشد بيشتر حادثه در آن پيدا شده و مثل هاي بيشتري در آن وجود دارد . و در زبان فارسي نيز ده ها هزار ضرب المثل وجود دارد .
عبارت مثل گاهي كوتاه است و در دو يا سه كلمه خلاصه مي شود مانند (فيل و فنجان ) كه مي فهماند دو چيز از جهت كوچكي وبزرگي با هم تناسب ندارند . اين مثل در اصل داراي 5 كلمه بوده ( آب دادن فيل با فنجان ) ولي معمولا با همان دو كلمه به اصل مثل اشاره ميكند .
عبارت مثل گاهي دراز است مانند ( آفتابه و لولهنگ هر دو يك كار را مي كنند ولي ارزش آنها وقت گرو گذاشتن معلوم مي شود ) چون لولهنگ از سفال ساخته شده ارزشش از آفتابه كه از مس است كمتر است .
مثل گاه يك عبارت ساده است و گاه يك خط شعر
( شتر در خواب بيند پنبه دانه گهي لپ لپ خورد گه دانه دانه )
داستان ضرب المثل دل دادن و قلوه گرفتن
این ضرب المثل به صورت کنایی می خواهد بگوید که دو نفر دارند اعضای بدن خود را مبادله می کنند و رفته رفته تبدیل به یک نفر می شوند.و البته گوشه چشمی هم به دل دادن به معنای عاشق شدن است، دارد.این ضرب المثل اشاره به گفت و گوهای بسیار صمیمانه و حتی عاشقانه دارد.
معنی ضرب المثل دل دادن و قلوه گرفتن
- یعنی بسیار با صمیمیت و عاشقانه با یکدیگر سخن می گفتند و شوق فراوان داشتند.
- کنایه از نهایت اشتیاق در سخن گفتن با کسی که دوستش داری؛ به طوری که جز به سخنان او، به کسی گوش نمی دهی و فقط در چشمان او خیره می شوی. اینجاست که اگر کسی از کنار شما عبور کند و برق ذوق زدگی را در چشمانتان ببیند، حتما به دیگری خواهد گفت: اینها چقدر بهم دل میدن و قلوه می گیرن!
- گرم گفتگو بودن با کسی که از ته دل او را دوست میداری.
- عاشقانه سخن گفتن.
ضرب المثل های دیگری درباره دل
از اون ماست کل عباس، چشام دید و دلم خواست : هوس بازی که هر چه بیند، دلش بخواهد.
از دور دل میبرد، از نزدیک زَهره : کسی یا چیزی که از دور خوب و جالب باشد، اما از نزدیکگ بد و زشت.
آب تو دلش تکان نمیخوره :اشاره به آدم راحت و بیدغدغه و آسوده، کسی که هیچ زحمت و اذیت و فشاری برایش وجود ندارد.
آرزو بر دل : نا امید و محروم از چیزی که به آن دل بسته شده باشد.
بند دل پاره شدن : یکباره و به شدت ترسیدن و وحشت کردن.
به دل چسبیدن : لذتبخش و مقبول قرار گرفتن چیزی.
به دل کسی راه رفتن: مطابق میل کسی رفتار کردن.
تا گوساله گاو شود، دل صاحبش آب شود: اشاره به انتظاری سخت و طولانی جهت رسیدن به نتیجه مطلوب.
توی دل ریختن : مشکل یا غصه و ناراحتی را درون خود نگه داشت و تحمل کردن و به رو نیاوردن.
چشم و دل سیر: نسبت به مال یا خوردن بیتفاوت بودن و طبع بلند داشتن.
چنگی به دل نمیزند: چیزی که جالب و دلچسب نباشد و مطبوع و مطلوب واقع نشود.
حسرت به دل کچل خدیجه، مُردم ندیدم نوه و نتیجه : حرف آدم حسود یا حسرت کس در مورد کسی که به مقصود خود رسیده و دق میکند اما خود از مثل آن محروم است.
همراهان عزیز نظرات خود را درباره این ضرب المثل با ما به اشتراک بگذارید.