ضرب المثل پنبه دزد ، دست به ریشش می کشد
داستان ضرب المثل
پنبه دزد ، دست به ریشش می کشدیکی بود یکی نبود . تاجری بود که کارش خرید و فروش پنبه بود و کار و بارش سکه شده بود . تا آنجا که بازرگانان دیگر به او حسودی می کردند یک روز یکی از بازرگان ها نقشه ای کشید و شبانه به انبار پنبه ی تاجر دستبرد زد .
به تنهایی شب تا صبح پنبه ها را از انبار بیرون کشید و در زیرزمین خانه ی خودش انبار کرد . صبح که شد تاجر پنبه خبر دار شد که ای دل غافل تمام پنبه هایش به غارت رفته است . داد و فریاد کنان به نزد قاضی شهر رفت و گفت : خانه خراب شدم . قاضی هم دستور داد که مامورانش به بازار بروند و پرس و جو کنند و دزد را پیدا کنند . اما نه دزد را پیدا کردند و نه پنبه ها را .
قاضی با عصبانیت گفت : چرا دست خالی برگشتید ؟ حتی به کسی مشکوک نشدید . ماموران گفتند : چرا بعضی ها درست جواب ما را نمی دادند ما به آنها مشکوک شدیم . قاضی گفت : از این ستون به آن ستون فرج است بروید آنها را بیاورید . ماموران رفتند و تعدادی از افراد را دستگیر کردند و آوردند . قاضی تاجر پنبه را صدا کرد و گفت به کدام یک از این ها شک داری ؟ تاجر پنبه گفت به هیچ کدام . قاضی فکری کرد و گفت : ولی من دزد را شناختم . دزد بیچاره آن قدر دست پاچه بوده و عجله داشته که وقت نکرده جلو آیینه برود و پنبه ها را از سر و ریش خودش پاک کند . ناگهان یکی از همان تاجرهای محترم دستگیر شده دستش را به صورتش برد تا پنبه را پاک کند .
قاضی گفت: دزد همین است. تاجر محترم گفت: من پنبه های همکارم را ندزدیده ام؟ قاضی گفت: همین حالا مامورانم را می فرستم تا خانه ات را بازرسی کنند. یک ساعت بعد ماموران خبر دادند که پنبه ها
در زیر زمین تاجر انبار شده است و او هم به جرم خود اعتراف کرد و از آن به بعد می خواهند بگویند که آدم خطا کار خودش را لو می دهد.
می گویند: پنبه دزد، دست به ریشش می کشد.
مورد استفاده
هنگامی که فرد مجرم و خطاکار خودش با اعمال خود خودش را لو میدهد این ضرب المثل را میگویند.
حدیث در باب دزدی
امام رضا عليه السلام :
لا يَزالُ العَبدُ يَسرِقُ حتّى إذا استَوفى ثَمَنَ دِيَةِ يَدِهِ أظهَرَهُ اللّه ُ علَيهِ .
آدمى آن قدر دزدى مى كند تا با بهاى ديه دستش برابر شود ؛ در اين هنگام خداوند دزدى او را بر ملا مى كند .
( عيون أخبار الرِّضا : ۱/۲۸۹/۳۶ )
امام صادق عليه السلام :
السُّرّاقُ ثلاثةٌ : مانِعُ الزَّكاةِ ، و مُستَحِلُّ مُهُورِ النِّساءِ ، و كذلكَ مَنِ استَدانَ و لَم يَنْوِ قَضاءَهُ
دزدان سه گروه اند : كسى كه زكات ندهد ، كسى كه مهريه زنان را [بر خود] حلال شمارد، و نيز كسى كه قرضى بگيرد، به نيّت اين كه آن را پس ندهد .
( بحار الأنوار : ۹۶/۱۲/۱۵ )
امام رضا عليه السلام :
حَرَّمَ اللّه ُ السَّرِقَةَ لِما فِيه مِن فَسادِ الأموالِ و قَتلِ النَّفسِ لَو كانَت مُباحَةً ، و لِما يَأتي في التَّغاصُبِ مِنَ القَتلِ و التَّنازُعِ و التَّحاسُدِ ، و ما يَدعُو إلى تَركِ التِّجاراتِ و الصِّناعاتِ في المَكاسِـبِ ، و اقتِناءِ الأموالِ إذا كانَ الشَّيءُ المُقتَنى لا يكونُ أحَدٌ أحَقَّ بِهِ مِن أحَدٍ ···و عِلَّةُ قَطعِ اليَمينِ مِنَ السّارِقِ ؛ لأنّهُ يُباشِرُ الأشياءَ بِيَمِينِهِ ، و هِي أفضَلُ أعضائهِ و أنفَعُها لَهُ ، فَجُعِلَ قَطعُها نَكالاً و عِبرَةً لِلخَلقِ لِئلاّ يَبتَغُوا أخذَ الأموالِ مِن غَيرِ حِلِّها ، و لأنّهُ أكثَرَ ما يُباشِرُ السَّرِقَةَ بيَمينِهِ
خداوند دزدى را حرام فرمود؛ چون اگر مباح بود موجب تباهى اموال و آدم كشى مى شد و نيز به خاطر اين كه غصب اموال يكديگر ، موجب كشتار و درگيرى و حسد ورزى به يكديگر مى شود . و همچنين موجب ترك تجارت و پيشه ورى ، و كسب اموال و ثروتهاى به ناحق و ناروا مى گردد ··· علّت بريدن دست راست دزد آن است كه وى با دست راست خود با اشياء تماس دارد و اين دست، بهترين و كار آمدترين عضو بدن اوست . پس بريدن آن كيفرى براى دزد و درس عبرتى است براى ديگران تا در صدد تصرّف اموال، از راه ناروا نيايند و نيز چون بيشتر با دست راست دزدى مى كنند .
( نور الثقلين : ۱/۶۲۷/۱۸۳ )