«شاهنامه آخرش خوشه» از معروف ترین ضرب المثل های فارسی است. اما این سؤال پیش می آید که با وجود پایان تلخ و شکست ایرانیان از اعراب در پایان «شاهنامه»، چرا این ضرب المثل در بین مردم رواج یافته است؟
«شاهنامه آخرش خوشه» از معروف ترین ضرب المثل های فارسی است. اما این سؤال پیش می آید که با وجود پایان تلخ و شکست ایرانیان از اعراب در پایان «شاهنامه»، چرا این ضرب المثل در بین مردم رواج یافته است؟
ضرب المثل ها از گذشته تا امروز در زندگی مردم و ارتباط کلامی آن ها جایگاه خاص خود را دارند. بیش تر ضرب المثل های رواج یافته در بین مردم از یک اتفاق یا روایت تاریخی نشأت می گیرند و در زندگی واقعی گذشتگان ریشه دارند؛ اتفاق هایی که سینه به سینه نقل شده و با گذشت زمان به ضرب المثل تبدیل شده اند.
حسن انوری در «فرهنگ امثال سخن» می گوید: این ضرب المثل اشاره ی طنزآمیز به کاری دارد که برخلاف انتظار شخص پیش می رود و پایان خوشایندی ندارد. در واقع در این کتاب این ضرب المثل به عنوان یک جمله ی معکوس در مورد یک ماجرا با پایان ناخوشایند به کار می رود.
به باور برخی از افراد هم این جمله را اعراب که در پایان «شاهنامه» با شکست یزدگرد بر ایرانیان پیروز می شوند، وارد ضرب المثل های ایرانی کرده اند. البته این باور در هیچ کتاب و پژوهشی سندیت تاریخی ندارد و به نظر بسیاری از پژوهشگران ادبیات مردود است.
در کتاب های مختلفی که درباره ی «شاهنامه»، سیر داستان ها و پایان آن نوشته شده، به این ضرب المثل اشاره شده است. در این کتاب ها «خوش» خوانده شدن آخر «شاهنامه» حاوی نوعی نگاه کنایی به شکست ایرانیان از اعراب و پایان اقتدار سلسله ی ساسانیان با شکست و مرگ یزدگرد است. «شاهنامه چگونه به پایان رسید» محمد محیط طباطبایی و «شاهنامه آخرش خوش است» محمدابراهیم باستانی پاریزی از جمله ی این کتاب ها هستند.
کتاب «ریشه های تاریخی امثال و حکم» نوشته ی مهدی پرتوی آملی که به بررسی تاریخی ریشه های ضرب المثل های ایرانی پرداخته شده، علت رواج این جمله را این می داند که در گذشته هر کس «شاهنامه» می خواند و به ستایش سلطان محمود غزنوی می رسید، از همت سلطان در تحسین «شاهنامه» خوشحال می شد؛ اما با پایان یافتن «شاهنامه» و فهمیدن حق ناشناسی سلطان محمود در قبال فردوسی و کتابش، متوجه اشتباه خود می شد. این روایت بعدها به ضرب المثل تبدیل شد و عاقلان به هر کس که دست به کار نابخردانه ای بزند و اصرار بر ادامه ی آن داشته باشد، می گویند: شاهنامه آخرش خوش است.
محمد علي اسلامي ندوشن در اين باره معتقد است: اين ضرب المثل کنايي نيست و اشاره به هسته ي اصلي «شاهنامه» يعني جنگ هاي ايرانيان و تورانيان دارد. او اعتقاد دارد که خوش بودن پايان «شاهنامه» مربوط به حمله ي اعراب و شکست ساسانيان نيست، بلکه به پيروزي نهايي پهلوانان ايراني بر لشکر توران اشاره دارد که البته اين پيروزي در قسمت هاي مياني «شاهنامه» و در بخش پهلواني آن است و به آخر «شاهنامه» که مربوط به بخش تاريخي مي شود، ربطي ندارد.
محيط طباطبايي در کتاب «شاهنامه چگونه به پايان رسيد» نظر ديگري هم در رابطه با اين ضرب المثل دارد. در گذشته وقتي نقالان از خواندن يک دوره ي کامل «شاهنامه» فارغ مي شدند، در مجلس نقل «شاهنامه» جشن کوچکي برپا مي شد و کساني که مدت ها با اشتياق دل به داستان ها و حماسه سازي هاي پهلوانان ايران زمين مي سپردند، بساط شيريني و چاي را فراهم مي کردند و معتقد بودند که هرچند پايان کار ايرانيان در آخر «شاهنامه» خوش نيست، اما به پايان رساندن نقالي کامل اين کتاب شايسته ي شادماني است.
گسترش و برداشت ضرب المثل
گفته اند که ” شاهنامه آخرش خوش است ” اما آخر شاهنامه برای ایرانیان خوش نبود. انتهای شاهنامه با شکست ایرانیان به پایان می رسد، جایی که مقاومت های یزدگرد در برابر اعراب سودی نداشت و پیروز میدان نبرد، اعراب بودند.
برخی می گویند این ضرب المثل در واقع یک کنایه است، کنایه از شکست ایرانیان و خوش نبودن پایان شاهنامه برای ایرانیان و خوش بودن آن برای اعراب و آن ها این ضرب المثل را به کنایه گسترش دادند.
و نیز برخی این ضرب المثل را بر گرفته از داستان سلطان محمود غزنوی می دانند او که در ابتدا حامی فردوسی بود و بعد که ابیات شاهنامه طبق خواسته اش سروده نشد، آن چنان شد که کمر به قتل فردوسی بست، فردوسی از دست او گریخت و سپس آنچه که لایق او بود را سرود:
آیا شاه محمود کشور گشای
ز کس گر نترسی، بترس از خدای
که بد دین و بد کیش خوانی مرا
منم شیر نر، میش خوانی مرا
و در پایان چهره ی واقعی سلطان محمود غزنوی آشکار شد، شنیدن این سرگذشت صبوری و قضاوت نکردن را به ما یاد آوری می کند.
و یا شاید این ضرب المثل مفهوم پیروزی است، پیروزی پهلوانان ایران بر پهلوانان توران، اما ریشه هر چه که باشد این شاهنامه است که برای ما خوش و شیرین است، شنیدن داستان های پهلوانان بی مثال که جنگیدند و پیروز شدند.
خود شاهنامه و خواندن آن است که برای ما خوش است، شاهکاری که زبان پارسی را ماندگار کرد و اگر نبود ما اکنون به زبان دیگری تکلم می کردیم.
“پایان شاهنامه خوش است” ما را دعوت به صبوری می کند تا از قضاوت عجولانه بپرهیزیم و به تماشای پایان کار بنشینیم کاری که ما انتظار داریم، پایان خوشی نداشته باشد اما پایان کار دور از انتظار ماست و آنچه در پایان خواهیم دید خوشی و پایان خوش است.
برداشت: کاری که از نظر ما پایان خوشی ندارد اما در انتها به خوبی تمام خواهد شد.
معنی، مفهوم و گسترش مثل شاهنامه، آخرش خوشه
۱- باید منتظر نتیجه شد و آخر کار را دید و به پیروزی های موقتی امیدوار نبود.
۲- عاقلان به هر کس که دست به کار نابخردانه ای بزند و اصرار بر ادامه آن داشته باشد می گویند: «شاهنامه آخرش خوش است.»
۳- «این گفته ی دشمنان ایران است . چه گونه می شود که آخر شاهنامه که ما همه ی هستی و دار و ندارمان را از دست می دهیم ، خوش باشد ؟ نه ! این گفته ی دشمنان ایران است. و حتّی یکی از این دشمنان کتابی به همین نام چاپ کرده است : آخر شاهنامه ، که می گوید هر که درباره ی شاهنامه کار کرده ، در آخر بدبخت شده. من ، خود ، عمر خرّم خود را در راه شاهنامه نهادم و اکنون خوشبخت ترین مرد جهانم. »
۴- در گذشته هر کسی که شاهنامه می خواند، وقتی به ستایش محمود غزنوی می رسید به گمان خود همت سلطان را در تنظیم شاهنامه تحسین می کرد اما افراد آگاه به او می گفتند: تا وقتی که به پایان شاهنامه نرسیدی، نسبت به رفتار محمود غزنوی قضاوت نکن زیرا که «شاهنامه آخرش خوش است.» یعنی در آخر شاهنامه است که حق ناشناسی محمود به خواننده تفهیم می شود. این جمله بعد ها به ضرب المثل تبدیل شد و عاقلان به هر کس که دست به کار نابخردانه ای بزند و اصرار بر ادامه آن داشته باشد می گویند: «شاهنامه آخرش خوش است.»
۵- شاهنامه آخرش خوشه از این عبارت برای گفتن این واقعیت استفاده می شود که یک وضعیت و یا موقعیتی که به صورت خوب و مناسبی شروع نشده، دارای نتیجه مناسب و خوشایندی باشد و یا به صورت رضایت بخش و با خشنود کننده ای به پایان برسد.
۶- رویدادی که دارای پایان خوبی باشد، خوشایند است حتی اگر در مسیر آن برخی از کارها به اشتباه انجام شده باشد.