ضرب المثل یک روز من، یک روز استاد
یکی بود، یکی نبود. مرد کشاورزی بود که خودش سواد نداشت اما می گفت: «بی سواد کور است.» و خیلی دلش می خواست بچه اش با سواد شود و خواندن و نوشتن یاد بگیرد. در آن روستا مدرسه نبود تا کشاورز بچه اش را به آنجا بفرستد.
به همین دلیل، تصمیم گرفت که پسرش را برای درس خواندن به شهر بفرستد. با آنکه وضع او چندان خوب نبود تلاش کرد تا وسایل مختصری برای زندگی در شهر فراهم کند.
خلاصه یک روز که همه چیز آماده شده بود پسرش را به شهر برد. به مدرسه ای رفت و پسرش را به استادی سپرد تا درس و سواد یادش بدهد. بعد از آن که از جا و مدرسه ی پسر خیالش راحت شد خودش به روستا برگشت. توی راه همه اش به این فکر می کرد که به زودی پسرش با سواد می شود و به روستا بر می گردد.
در مدرسه های قدیمی هر معلمی یکی دو شاگرد بیشتر نداشت. شاگرد و معلم برای ساعت های درس و بحث با هم قرار می گذاشتند. این طور نبود کلاس و درس هر روز سر ساعت مشخصی شروع بشود.
مدت ها مرد کشاورز به خودش و زن وبچه های دیگرش سختی می داد تا پسرش در شهر به راحتی زندگی کند و درسش را بخواند. بعد از مدتی از شهر به روستا خبر رسید که در تابستان درس و مدرسه تعطیل می شود و پسر کشاورز به ده بر می گردد.
در آن روستا ملایی هم بود که تنها با سواد آنجا به حساب می آمد. یک روز ملا پسر روستایی را صدا کرد و پیش خودش نشاند. از درس و مدرسه پرسید و چند بار امتحانش کرد. آخر کار متوجه شد که پسر اصلا چیزی نیاموخته و سواد ندارد. ملای ده که اصلا انتظار نداشت پسر کشاورز چیزی یاد نگرفته باشد ناراحت شد و رو به او گفت: «تو در این مدت توی شهر چه می کردی؟ می بینم که همچنان بی سوادی و چیزی یاد نگرفته ای».
پسر گفت: «تقصیر من چیست؟ هفته هفت روز بیشتر ندارد.»
ملا پرسید:«هفت روز هفته چه ربطی به بی سوادی تو دارد؟» از آن به بعد درباره ی کسی که برای انجام کاری که وظیفه ی اوست بهانه های بی دلیل بیاورد و بخواهد از زیر کار شانه خالی کند به طعنه می گویند: «یک روز من یک روز استاد.»
حدیث در باب تنبلی:
پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله)
1. طَلَبُ الحَلالِ فَرِيضَةٌ عَلَي کُلِّ مُسلِمٍ و مُسلِمَةٍ. کار کردن براي کسب مال حلال، بر هر مرد و زن مسلمان واجب است.
جامع الاخبار، ص 389، حديث 1079
پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله)
2. امْنُنْ عَلَيْنَا بِالنَّشَاطِ وَ أَعِذْنَا مِنَ الْفَشَلِ وَ الْکَسَلِ وَ الْعَجْزِ وَ الْعِلَلِ وَ الضَّرَرِ وَ الضَّجَرِ وَ الْمَلَلِ. (خدايا) نعمت سرزندگي و کوشايي را به ما ارزاني دار و از سستي، تنبلي، ناتواني، بهانه آوري، زيان، دل مردگي و ملال، محفوظمان دار.
ميزان الحکمه، ج11، ص5184
پيامبر اکرم(صلي الله عليه و آله)
3. إنَّ مِنَ الذُّنُوبِ ذُنُوباً لا يُكَفِّرُها صَلاهٌ وَ لا صَدَقَهٌ، قِيلَ يا رسولَ اللهِ فَما يُكَفِّرُها قالَ الهُمُومُ في طَلَبِ المَعِيشَهِ. بعضي از گناهان به وسيله نماز و صدقه هم آمرزيده نمي شوند. سؤال شد يا رسول الله! پس چه چيز موجب آمرزش آن است؟ فرمود: جديت و تلاش در طلب معيشت.
مستدرك الوسائل، ج 13، ص 13
رسول الله (صلي الله عليه و آله)
4. اَلْعِبادَةُ عَشَرَةَ اَجْزاءٍ تِسْعَـةٌ مِنْها في طَلَبِ الْحَلالِ. عبادت ده جزء است که نه جزء آن در کار و تلاش براي به دست آوردن روزي حلال است.
مستدرک الوسائل، ج13، ص12
امام علي (عليه السلام)
5. العَمَل العَمل، ثُمَّ النَّهاية النَّهاية، والاستِقامة الاستِقامَة، ثُمَّ الصَّبر الصَّبر، والوَرَع، إِنَّ لَكُم نَهايَة فَانتهوا اِلي نَهايَتِكُم. كار كنيد و آن را به پايانش رسانيد و در آن پايداري كنيد؛ آن گاه شكيبايي ورزيد و پارسا باشيد. همانا شما را پاياني است؛ پس، خود را به آن پايان (بهشت) رسانيد.