به گزارش سرویس سیاسی پایگاه خبری ساعدنیوز به نقل از خاطره نگاری، محمد رضا زائری در سال 96 در صفحه اینستاگرام اش نوشت: هفت هشت سال پیش که در لبنان اقامت داشتم، به مناسبتی یکی از دوستان صاحب نام ایرانی را که در لبنان بود به روستایی از جنوب دعوت کردند و ایشان هم پیشنهاد کرد که با هم به این مهمانی برویم. جمعیتی از نیروهای فعال حزب اللهی منطقه جمع بودند و سر شام به طور طبیعی بحث از ایران شد و دکتر احمدی نژاد و …
و معلوم است که آن روزها مخصوصا برای بچه های لبنانی شخصیت و اسم “نجاد” چه مفهوم و معنایی داشت. چیزی فقط حدود یک وجب پایین تر از آقای خامنه ای و چهره آرمانی و استثنایی، و کتاب هایی هم منتشر شده بود که این مرد همان است که زمینه ظهور را آماده می کند و فرمانده لشکریان صاحب الزمان علیه السلام است و … ما هم نه گذاشتیم و نه برداشتیم، هر چه نگرانی از آینده داشتیم گفتیم و معلوم است که جماعت چه حالی شدند! مگر می شود کسی نازک تر از گل به “نجاد” بگوید؟ فکر کنم فقط به حرمت مهمان بودنمان ما را از خانه شان بیرون نیانداختند! شب موقع برگشت در نزدیکی بیروت ماشین ما دچار سانحه ای سخت شد و در برخورد شدید به گاردریلهای اتوبان به شدت آسیب دید و خلاصه فقط خودمان زنده ماندیم!
وقتی گرد و غبار حادثه فرونشست به آن فاضل ارجمند نگاهی کردم و به چیزی بین جدیت و مزاح گفتم: آه آقای احمدی نژاد بود که ما را گرفت! تا ما باشیم که دیگر پشت سر این مرد خدا حرف نزنیم!
حالا هم وقتی که به دنبال حادثه ای جزئی گرفتار اورژانس و بیمارستان شدم و بعد از کلی دردسر پایم را گچ گرفتند به یاد آن داستان افتادم و با خود گفتم: آه ائمه جمعه من را گرفت! حقانیت آقای علم الهدى و خاتمی و صدیقی ثابت شد! تا من باشم دیگر پشت سر مردان خدا حرف نزنم!