ضرب المثل طمع از نجاست سگ هم نجس تر است
داستان ضرب المثل
یکی بود یکی نبود . روزی پادشاهی وزیرش را صدا کرد و گفت : دلم می خواهد بدانم در دنیا چه چیزی از چیزهای دیگر بدتر و نجس تر است حتی از نجاست سگ هم نجس تر است .
وزیر که برای پیدا کردن جواب یک هفته فرصت داشت ، لباس گران بها پوشید و بر اسب زیبا و گران قیمتی سوار شدتا برود و جواب پادشاه را پیدا کند دو ، سه روزی به اینجا و آنجاسر زد .
اما جواب به درد بخوری نشنید خسته شد و کنار رودی نشست .
چوپانی را دید که برای گله ی گوسفندانش نی می زند .
با خود گفت : او چیزی بارش نیست اما بد نیست سوالم را از او بپرسم .
به او گفت : بگو ببینم نجس ترین چیزها چیست ؟
چوپان نگاهی به سگ انداخت بلافاصله وزیر گفت حرفی از نجاست سگ نزن . من خودم قبلاً گفتم اما شاه قبول نکرده چوپان گفت می دانم اما راستش خبری دارم که به شنیدنش می ارزد .
من پشت این تپه ، گنجی پیدا کرده ام ، می ترسم اگر آن را خودم به بازار ببرم ، ماموران شاه خبر دار شوند و مرا دستگیر کنند . اما تو چون وزیری می توانی این کار را بکنی و بعد از فروش با من نصف کنی .
وزیر گفت : زود باش عجله کن ، به سر وقت گنج برویم چوپان گفت : اما شرکت در این کار یک شرط دارد . شرط من این است که سه بار با زبانت پشت سگ مرا لیس بزنی .
وزیر گفت : چه شرط احمقانه ای ! ولی دوباره با خودش گفت : این کار را می کنم وقتی به گنج رسیدم . چوپان گفت : گنجی در کار نیست می خواستم عملاً جواب سوالت را پیدا کنی.
مورد استفاده
درباره کاربرد باید گفت این مثل را راجع به آدم های طمع کار می گویند.
شعر در مورد طمع کاری
صبر بر جور رقیبت چه کنم گر نکنم
همه دانند که در صحبت گل خاری هست
نه من خام طمع عشق تو می ورزم و بس
که چو من سوخته در خیل تو بسیاری هست
درباره حرص و طمع
از چشم خود ندارد ، سلمان طمع که چشمش
آبی زند بر آتش ، کان بی جگر نباشد
حدیث در باب طمع و حرص
امام على عليه السلام :
أَعْجَبُ مَا فِي الْإِنْسَانِ قَلْبُهُ وَ لَهُ مَوَارِدُ مِنَ الْحِكْمَةِ وَ أَضْدَادٌ مِنْ خِلَافِهَا فَإِنْ سَنَحَ لَهُ الرَّجَاءُ أَذَلَّهُ الطَّمَعُ وَ إِنْ هَاجَ بِهِ الطَّمَعُ أَهْلَكَهُ الْحِرْصُ وَ إِنْ مَلَكَهُ الْيَأْسُ قَتَلَهُ الْأَسَفُ ... فَكُلُّ تَقْصِيرٍ بِهِ مُضِرٌّ وَ كُلُّ إِفْرَاطٍ بِهِ مُفْسِد
شگفتترين عضو انسان قلب اوست و قلب مايه هايى از حكمت و ضد حكمت دارد. اگر آرزو به آن دست دهد، طمع خوارش مى گرداند و اگر طمع در آن سر بركشد، حرص نابودش مى كند و اگر نااميدى بر آن مسلّط شود، اندوه، او را مى كُشد... هر كوتاهى برايش زيانبار است و هر زياده روى برايش تباهى آفرين.
الْكَفُّ عَمَّا فِي أَيْدِي النَّاسِ عِفَّةٌ وَ كِبَرُ هِمَّة
طمع نداشتن به آنچه در نزد مردم است، (نشان) عزت نفس و بلند همتى است.
امام صادق عليه السلام:
حُرِمَ الْحَرِيصُ خَصْلَتَيْنِ وَ لَزِمَتْهُ خَصْلَتَانِ حُرِمَ الْقَنَاعَةَ فَافْتَقَدَ الرَّاحَةَ وَ حُرِمَ الرِّضَا فَافْتَقَدَ الْيَقِينَ.
حريص از دو خصلت محروم شده و در نتيجه دو خصلت را با خود دارد: از قناعت محروم است و در نتيجه آسايش را از دست داده است، از راضى بودن محروم است و در نتيجه يقين را از دست داده است.
تصنیف غررالحکم و دررالکلم ص 398
1 سال پیش