متاسفانه ایالات متحده به دلیل برخورداری از پروپاگاندای رسانه ای و تیم کارشناسی خبره و همبستگی بیشتر یا قدرت بیشتر به خوبی از آن علیه ایران بهره برداری می کند اما ما به دلیل سهل انگاری، یا غفلت و یا واگذاری کار به افراد غیرمتخصص و ضعیف در این بازی عرصه را به طرف مقابل واگذار کرده ایم.
ساعدنیوز: بعد از بی نتیجه ماندن مذاکرات دوحه، اصولاً مقامات غربی تلاش کرده اند تا عدم اقبال ایران به بازگشت به برجام را دلیل شکست این مذاکرات جلوه دهند؛ تماس تلفنی بورل با امیرعبداللهیان و نیز سخنان اخیر مکرون باز به صورتی تلویحی و خطاب به ایران درباره "تنگ بودن زمان برای توافق" همه نشان از این دارد که در زمینه دیپلماسی عمومی هدف غربی ها انداختن توپ در زمین ایران است. برخی از ناظران معتقدند که دولت در زمینه دیپلماسی عمومی دچار یک ضعف قابل توجه است و همین موضوع باعث رادیکال شدن فضا هم در داخل و هم در خارج بر علیه مواضع ایران می شود. برخی هم معتقدند اصولاً مذاکرات در این سطح به High Politics مربوط است و نیازی به شفاف سازی و گفتگوی مستقیم در خصوص روند مذاکرات ندارد. نظرتان در این خصوص چیست؟
عفیفه عابدی: بهره مندی از دیپلماسی عمومی به معنای این نیست که ایران باید تصمیم ها و شروط و خواسته های خود از توافق هسته ای را به صحنه عمومی بیاورد. مگر ایالات متحده یا سایر بازیگران چنین کاری می کنند. منظور از دیپلماسی عمومی در مذاکرات هسته ای بهره گرفتن از مهارت های فردی، سازمانی و حکومتی است که این پیام را به طور عمومی به مخاطبان منتقل می کند که اگر مذاکراتی جریان دارد، ایران با حسن نیت در آن نقش فعال ایفا می کند و اگر توافقی انجام نشده یا به تعویق افتاده، یا به دلیل الزامات فنی مذاکرات یا زیاده خواهی یا کارشکنی یا اهداف متناقض طرف مقابل است. مخاطبان این دیپلماسی در چند سطح قابل دسته بندی هستند و پیامی که به هر سطح منتقل می شود نیز متفاوت است. حتی نوع پیام هم متناسب با شرایط زمانی و مکانی مذاکرات تغییر می کند. در واقع بهره گرفتن از دیپلماسی عمومی مهارت و همبستگی فردی، سازمانی و حاکمیتی زیادی می طلبد که متاسفانه ایالات متحده به دلیل برخورداری از پروپاگاندای رسانه ای و تیم کارشناسی خبره و همبستگی بیشتر یا قدرت بیشتر به خوبی از آن علیه ایران بهره برداری می کند اما ما به دلیل سهل انگاری، یا غفلت و یا واگذاری کار به افراد غیرمتخصص و ضعیف در این بازی عرصه را به طرف مقابل واگذار کرده ایم. و به عبارت دیگر متاسفانه پروپاگاندای رسانه ای آمریکا و غرب را به شکل ناخودآگاه تقویت می کنیم.
مشکل اساسی تر به نظرم این است که فهم درستی از مذاکرات هسته ای و دیپلماسی عمومی در ما وجود ندارد. مذاکرات هسته ای به تبع هر موضوع سیاست خارجی، در حالی که ارکان ثابت و خطوط مشخص دارد، در یک محیط پویا شکل گرفته و نتیجه آن نیز متاثر از هر دو وجه است. اصلا اساس وجود مذاکرات همین است. مذاکرات یعنی گفتگو برای بده و بستان که متاثر از یک جو روانی است و توافق و معامله هم به همین نسبت متاثر از جو روانی است. نقش و تاثیر محیط پویا در مذاکرات هسته ای، یک فضای بازی ایجاد می کند که در آن نقش و قضاوت افکار عمومی در همه طرف های مذاکره متناسب با جایگاه ش تاثیر مهمی دارد. در واقع هر چند خطوط قرمز، تصمیم های سخت در سطح حاکمیت گرفته می شود، اما کنش ها و واکنش های انفعالی در پاسخ به جو روانی مذاکرات و در واقع افکار عمومی برای قدرت گرفتن یا تضعیف خطوط قرمز و به عبارت دیگر تیم مذاکره کننده موثر است.
یک نمونه ساده اینکه هر موضع گیری از طرف غربی و یا ایرانی، با این پیام که فضای مذاکره گشوده شده یا بسته شده، بر بازار ارز تاثیر دارد و پیامدهای اقتصادی مانا دارد. شاید بخشی از پیامدهای منفی در ادامه روند محو شوند اما این پیامدها بر شکل گیری روندها موثر هستند و آثار غیر قابل کتمان دارند. حتی پیامدها را می توان در سایر پرونده های جاری سیاست خارجی مثل مذاکره با همسایگان یا سایر قدرت های بین المللی هم مشاهده کرد. نمونه اخیر آن را می توان در بازی جدید ایالات متحده مشاهده کرد. آمریکا با جو رسانه ای که با مصاحبه آقای مالی و بعد آقای بورل ایجاد شد، و در واقع ایران را در تگنای تصمیم گیری و واکنش قرار داد، تحریم های جدید علیه شرکت های نفتی و پتروشیمی ایران را اعلام کرد.
در واقع کارکرد حضور آقای باقری کنی در راس مذاکرات به دلیل پیامی است که وجود چنین فردی به طرف مقابل منعکس می کند و به عبارت دیگر، شاید نباید از شخص ایشان، انتظار دیگری داشت.
ساعدنیوز: یکی از سؤالاتی که حداقل در سطح عمومی مطرح است درباره ضریب تأثیر تیم سیاسی وزارت خارجه که مسئولیت مذاکرات را بر عهده دارند، می باشد. برخی معتقدند اصولاً انتخاب تیمی قویتر می توانست روند مذاکرات را طور دیگری رقم بزند. از سویی برخی تحلیلگران معتقدند که اساساً تصمیم اصلی در شورای عالی امنیت ملی گرفته می شود و ضریب تأثیر تیم مذاکره کننده و مشخصاً آقای باقری کنی بسیار پائین است و آنها طبق نقشه راه ترسیم شده در شورای عالی امنیت ملی پیش می روند. چه اندازه رویکردها و نگرش غالب و نیز تخصص و مهارت تیم مذاکره کننده اساساً در تسریع و یا کند شدن روند مذاکرات و در نهایت تدوین متن توافق احیای برجام تأثیرگذار است؟
عفیفه عابدی: هر چند وظیفه یک دیپلمات در مذاکراتی مانند مذاکرات هسته ای ایران، صرفا انتقال پیام ها، دیدگاه ها و شروط از پایتخت به طرف مقابل مذاکره است. اما ویژگی های ذاتی نماینده حاضر در مذاکرات هم پیام خاص و منحصر خود را دارد. حضور آقای باقری در راس تیم مذکره کننده به دلیل گرایش سیاسی و مواضع گذشته ایشان، نشان دهنده مواضع سخت و غیر قابل عدول ایران در مذاکرات هسته ای است. این در نوع خود چیز بدی نیست و دلایل مختلفی دارد که مهمترین دلیل آن تجربه ایران از برجام و خلف وعده های طرف غربی و عهد شکنی آمریکا است. اما این موضوع زمانی چالش برانگیز می شود که نهادها یا بازوهای همکار تیم مذاکره کننده، نقش مکمل خود در دیپلماسی عمومی را به خوبی ایفا نمی کنند. در چنین شرایطی قطعاً مسئولیت بیشتر متوجه تیم مذاکره کننده است؛ چون در ویترین مذاکرات قرار دارد. اگر این ادعا را بپذیریم که تیم مذاکره کننده فعلی هیچ نقشی در فرآیند مذاکرات ندارد، پس انتقادها به تیم مذاکره کننده قبلی و این ادعا که توافق برجام خلاف منافع ملی بوده، بی اساس می شود. به ویژه اینکه این انتقادها از جانب حامیان تیم مذاکره کننده فعلی همواره بیان می شد.
در واقع کارکرد حضورآقای باقری کنی در راس مذاکرات به دلیل پیامی است که وجود چنین فردی به طرف مقابل منعکس می کند و به عبارت دیگر، شاید نباید از شخص ایشان انتظار دیگری داشت. در نتیجه اینجا باید دوباره رجوع کنیم به ضعف دیپلماسی عمومی ایران در مذاکرات هسته ای به عنوان بازوی جانبی و مکمل تیم مذاکرات ایران. اگر قرار است که ایران با تیم مذاکراتی به سرپرستی آقای باقری کنی به مذاکرات ادامه دهد باید دیپلماسی عمومی فعال و موثرتر داشته باشد. به این معنا که از انعکاس اخبار، مواضع، رایزنی ها و تحلیل ها از طریق رسانه ها، نهادها و نخبگان مشاور برای تقویت موضع تیم مذاکرات بهره بیشتری ببرد. اگر قادر به برطرف کردن این نقطه ضعف نباشیم، باید تاکتیک دیگری اتخاذ کنیم.