به گزارش پایگاه خبری-تحلیلی ساعدنیوز به نقل از ورزش سه،، لیونل مسی یک "مرد ساده" در "بالاترین نقطه جهان" است. او یکشنبه گذشته کاپ قهرمانی جام جهانی را در قطر بالای سر برد. روز سه شنبه، چهار میلیون نفر نام او را در خیابان های بوئنوس آیرس فریاد زدند. در روزی فراموش نشدنی که بزرگترین جشن جمعی در تاریخ آرژانتین بود. در همان روز او مانند هر سال به روساریو، شهر زادگاهش، سفر کرد. روز پنجشنبه، او تلفن خود را برداشت و یک پیام ضبط شده برای اندی کوسنتزوف(کارشناس فوتبال و مجری رادیو) و یک نویسنده، هرنان کاسیاری، فرستاد. او به هر دوی آنها گفت که صبح هنگام صرف ماته، با همسرش آنتونلا روکوتزو گریه کرده است و دلیلش هم متن 9 دقیقه ای بود که کاسیاری، مدیر مجله اورسای، در برنامه روز چهارشنبه خوانده بود. قهرمان داستان، مسی و عنوان آن "چمدان لیونل" بود.
کاسیاری می نویسد:«همه ما از بازگشت مسی به خانه با کاپ قهرمانی جام جهانی در همان چمدانی که هرگز در کمد حبس نکرد، لذت بردیم. اگر لیونل چمدانش را در کمد پنهان می کرد، این داستان حماسی هرگز اتفاق نمی افتاد. مسی هرگز در طول همه این سال ها تسلیم نشد. او لهجه آرژانتینی اش را از دست نداد و هیچوقت فراموش نکرد که از کجا آمده است.»
کاسیاری و مجری برنامه نمی توانستند مانع ریزش اشک های شان شوند. کوسنتزوف حتی گفت که نتوانسته بود پیام مسی را تا انتها گوش بدهد.
در فصل 04-2003، لیونل مسی 37 بازی انجام داد و 35 گل به ثمر رساند تا جایی که ریتینگ صبحگاهی تلویزیون کاتالونیا از برنامه شبانه هم پیشی گرفت. در آرایشگاه ها، کافه ها و سکوهای نوکمپ، همه جا صحبت از آن پسر کوتاه قامت آرژانتینی بود. اما تنها کسی که صحبت نمی کرد، خود او بود. در مصاحبه های بعد از بازی، آن نوجوان به همه سؤال ها با «بله»، «نه» یا «متشکرم» پاسخ داد و سپس سرش را پایین می انداخت. ما آرژانتینی های مهاجر، شاید یک شارلاتان را ترجیح می دادیم، اما یک چیز خوب در مورد او وجود داشت، مسی مثل آرژانتینی ها، حرف اِس را در کلمات می خورد و به جای فالتای اسپانیایی ها(خطا)، فول می گفت. همانجا ما با خیال راحت متوجه شدیم که او یکی از خود ماست، کسی که چمدانش را در کمد حبس نکرده است.
دو نوع مهاجر آرژانتینی داریم، آنهایی که چمدان های خود را به محض ورود به اسپانیا در کمد حبس می کنند و شروع به تمرین تلفظ کلمات اسپانیایی واله، تیو و اوستیاس می کنند و دسته دیگر، آنهایی که آداب و رسوم آرژانتینی را از یاد نمی برند و مانند هموطنان شان ماته می نوشند و به جای گفتن ژوویا و کاژه، یوویا و کایه، می گویند.
زمان گذشت و مسی به شماره 10 بی چون و چرای بارسا تبدیل شد. به قهرمانی لالیگا، کوپا دل ری و لیگ قهرمانان اروپا رسید و هم او و هم ما مهاجران می دانستیم که حفظ لهجه سخت ترین چیز است.
برای همه ما خیلی سخت بود که به جای گفتن رگاته(دریبل به اسپانیایی)، گامبتا(دریبل به آرژانتینی) بگوییم، اما در عین حال می دانستیم که این سنگر پایانی ماست و مسی رهبر ما در آن نبرد بود. پسری که حرف نمی زد، راه و روش حرف زدن را برای ما زنده نگه داشته بود.
و ناگهان ما نه تنها از تماشای بازی های بهترین بازیکنی که تا به حال دیده بودیم لذت می بردیم، بلکه دیگر مطمئن شده بودیم که او در هیچ مصاحبه ای از اصطلاحات اسپانیایی استفاده نخواهد کرد.
علاوه بر گل های او، ما این واقعیت را هم جشن گرفتیم که در رختکن، او همیشه قمقمه و ماته را با خود دارد. خیلی زود مسی مشهورترین انسان در بارسلونا شد اما درست مثل ما، هرگز از آرژانتینی بودن دست برنداشت.
پرچم آرژانتین مسی در همه جشن های اروپایی حی و حاضر بود. جسارت او زمانی که بدون اجازه باشگاهش آرژانتین را در بازی های المپیک 2008 همراهی کرد و برنده مدال طلا شد، تحسین برانگیز بود. در همه کریسمس ها او همیشه در روساریو بود، علی رغم اینکه باید در ژانویه در نوکمپ به میدان می رفت. هر کاری که او انجام می داد، چراغ سبزی به ما بود، به ما که در سال 2000 و همچون او به بارسلونا آمده بودیم.
دشوار است توضیح دادن اینکه مسی چقدر زندگی را برای ما که دور از خانه زندگی می کردیم، لذت بخش کرد. اینکه چگونه ما را از کسالت و یکنواختی در جامعه خارج کرد. اینکه چقدر به ما کمک کرد که قطب نما را گم نکنیم. مسی به قدری باعث آرامش و خوشحالی ما بود که وقتی توهین ها و انتقادات به او از آرژانتین شروع شد(پس از ناکامی در دو کوپا آمه ریکای 2015 و 2016)، نمی توانستم آن را درک کنیم. مسی بی خیال و خونسرد است. او فقط به پول فکر می کند. همانجا بمان. تو قدر و ارزش پیراهن آرژانتین را حس نمی کنی، تو گالیسیایی هستی نه آرژانتینی. مزدور.
من پانزده سال دور از آرژانتین زندگی کردم و نمی توانم به کابوسی وحشتناک تر از شنیدن انتقادات تحقیرآمیز از جایی که بیشتر از همه در جهان دوستش دارم، فکر کنم. دردی غیر قابل تحمل تر از شنیدن جمله ای که مسی از پسرش تیاگو شنید، سراغ ندارم: بابا چرا در آرژانتین قصد کشتنت را دارند؟
وقتی به این جمله از یک پسر به یک پدر فکر می کنم، نفسم بند می آید. به همین دلیل است که استعفای مسی از تیم ملی آرژانتین در سال 2016 تقریباً برای ما مهاجران آرامش بخش بود. ما نمی توانستیم ببینیم او این طور رنج می کشد، چون می دانستیم که چقدر به کشورش عشق می ورزد و تلاش هایی که برای شکستن او انجام می دادند، چه اندازه غیرمنصفانه بود.
زمانی که مسی از بازی های ملی کناره گیری کرد، گویی ناگهان تصمیم گرفت برای مدتی دستانش را از آتش خارج کند. نه فقط مسی بلکه ما هم از آن انتقادات می سوختیم.
2 سال پیش