آیا اسرائیل بدون موافقت آمریکا به غزه حمله زمینی می کند؟
گذشت زمان به نفع حماس و به ضرر اسرائیل است. حماس تا اینجا پیروز میدان است اما اسرائیل دستاوری همتراز حماس نداشته است.به زعم اسرائیل چند گزینه می تواند دستاورد بزرگ یا حداقل همتراز با دستاورد حماس باشد:
1- حمله به غزه و پایگاههای حماس
2-برگرداندن بدون پیش شرط گروگان ها
3- خارج کردن کنترل غزه از دست حماس یا خلع سلاح آن
4- امتیاز بزرگ نظامی و اطلاعاتی آمریکا به اسرائیل در قبال حماس و ایران
5- عادی سازی سریع روابط با عربستان
اگر اسرائیل این امتیازات را از آمریکا نگیرد ممکن است تنهایی به غزه حمله کند. اما اگر امتیاز بگیرد ای بسا بخواهد فضای روانی داخلی را مدیریت کرده حمله به غزه را مشمول مرور زمان کند. اما در این تحلیل باید منافع شخصی سیاسی نتانیاهو را هم وارد کرد. یعنی حل بحران نباید شکست سیاسی نتانیاهو را در پی داشته باشد. این صورت بندی بوضوحگویای پیچیدگی صحنه و عدم قطعیت زیاد آن است. صحنه هر ساعت تغییر می کند.
اظهارات بایدن در این مورد که اشغال غزه یک فاجعه خواهد بود و سفر مجدد بلینکن به اسرائیل بعد از سفر اردن نشان می دهد آمریکامی خواهد مانع ورود زمینی ارتش اسرائیل به غزه شود ولی تل آویو اصرار بر انجام این کار دارد تا بتواند نارضایتی افکار عمومی را مدیریت کند. تاخیر اسرائیل برای آن است که بتواند رضایت و همراهی آمریکا را جلب کند. آمریکا تنها زمانی موافقت می کند که مطمئن شود دامنه جنگ به غزه محدود خواهد شد و فراتر نخواهد رفت.
شاید آمریکا و اسرائیل بر سر ورود محدود اسرائیل به بخشی از خاک غزه توافق کنند. اما اسرائیل بدون موافقت آمریکا هم مجبور است برای جبران تحقیری که حماس تحمیل کرده است کاری انجام دهد. نتانیاهو بدون داشتن چنین دستاوردی به بحران خاتمه نخواهد داد زیرا می داند که اگر کاری نکند آینده سیاسی او جدی تهدید خواهد شد. لذا مساله اصلی بر سر دست آوردی است که نتانیاهو بتواند به افکار عمومی عرض کند و حداقل بازنده نشود.
آمریکا تا اینجا همه تلاش خود را بکار گرفته تا مانع حمله زمینی اسرائیل به غزه شود و در این کار هم موفق بوده است. دیدار چند روز بعد بایدن از اسرائیل هم در همین راستاست.اما سوال بسیار مهم که جواب قاطعی برای آن نداریم این است: آیا اسرائیل با یک تغییر رویه استراتژیک تنهایی و بدون رضایت آمریکا به غزه حمله می کند؟ ابهام در پاسخ به این پرسش ناشی از این است که اسرائیل تقریبا از سه دهه قبل در هماهنگی استراتژیک با واشنگتن اقدامات نظامی بزرگ را انجام داده است تا سیاست خاورمیانه ای آمریکا را فلج نکند.
در عوض آمریکا همواره تل آویو را متحد استراتژیک و اصلی خود در منطقه تعریف کرده و همه جانبه از آن حمایت کرده است. نتانیاهو می داند که آمریکا در سیاست داخلی و خارجی اسرائیل نفوذ و اثرگذاری زیادی دارد و نمی تواند این واقعیت را نادیده بگیرد. لذا در شرایط بسیار سختی قرار دارد.
در یک تصویر کلان تر تلاش آمریکا برای جلوگیری از حمله زمینی اسرائیل به غزه برای آن است که ناگزیر از افزایش مجدد حضور خود در خاورمیانه نشود. زیرا این اجماع در واشنگتن و حتی بروکسل وجود دارد که خاورمیانه اهمیت گذشته خود را در سیاست جهانی از دست داده است. هم اهمیت نفت در اقتصاد و سیاست جهانی در حال افول است و هم هزینه تامین امنیت در خاورمیانه سرسام آور است. گذشته از همه اینها تجربه عراق و افغانستان، سیاستگذاران واشنگتن را متقاعد کرده است مداخله برای تامین امنیت نتیجه مطلوبی برای آنها ندارد و عمدتا به رشد آمریکا ستیزی منجر می شود. در نتیجه آمریکا تلاش می کند تا جایی که امکان دارد در مناقشات نظامی مداخله نکند و تمرکزش بر مهار چین و تضعیف روسیه را از دست ندهد. برداشت من این است که اسرائیل و لابی طرفدار آن در آمریکا نمی توانند این سیاست کلان آمریکا را تغییر دهند هر چند همه تلاش خود را در این راستا بکار گرفته اند.