در فرهنگ ما نقش خانوادهها در تصمیم گیری برای ازدواج بسیار پررنگ است چراکه پدر و مادر شان و منزلت ویژهای دارند و رعایت احترام و رضایت آنها یکی از شرطهای اساسی برای ازدواج است. در واقع در ایران ازدواج تنها پیوند دو نفر نیست، بلکه پیوند دو خانواده نیز هست. اما مشکل مخالفت خانوادهها با ازدواج امری است که قدمتی به طول تاریخ دارد. بسیاری از والدین با فرزندانشان در انتخاب فرد مناسب برای ازدواج توافق نظر ندارند. این مخالفت در هر فرهنگ و خانوادهای با توجه به ارزشها و شرایط، دلایل متفاوتی میتواند داشته باشد.
مطالعات نشان میدهد در ایران، ازدواج بدون رضایت والدین احتمال طلاق را چند برابر افزایش میدهد. اصلی ترین پیامد ازدواج خودگزین این است که زوج از از حمایت والدین ناراضی، چه در شروع و چه در ادامه زندگی مشترک برخوردار نخواهند بود. بدیهی است در این صورت معاشرتها و رفت و آمدها بعد از ازدواج همواره با تنش و اختلاف مواجه خواهد شد. همچنین ممکن است با وجود پذیرش ازدواج آنها، حس منفی والدین نسبت به عروس یا دامادشان ادامه یابد. و این موضوع بر کیفیت زندگی و روابط زن و شوهر در زندگی مشترکشان نیز تاثیر خواهد گذاشت. چراکه در صورت بروز اختلافات میان دونفر، ممکن است نظر منفی خانوادهها به مشکلات بیشتر دامن بزند.
البته که افرادی وجود دارند که بر خلاف خواست والدینشان با فردی ازدواج کردهاند و در اصل شادند و گاهی حتی والدینشان نظرشان تغییر کرده. به یاد داشته باشید والدینتان همواره در زندگیتان خواهند بود و پدربزرگ و مادربزرگ بچههایتان خواهند بود بنابراین از خود بپرسید آیا واقعا شایسته است بدون دعای آنها ازدواج کنید. سرانجام، موفقیت یک ازدواج وابسته به هر دو طرف در ازدواج است در هر حال اساس ازدواج نیز مشابه موفقیت بسته به هر دو طرف است.
گاهی والدین فراموش میکنند که دیگر گذشت آن دورانی که در مهمانیها برای پسرانشان همسر انتخاب میکردند، حالا بچهها میخواهند خودشان انتخاب کنند. و اکنون احتمالا به این دلیل مخالفت میکنند که اعتماد لازم نسبت به فرزندشان در آنها وجود ندارد. آنها نه تنها به بچههایشان اعتماد ندارند بلکه به تربیت خودشان و آنچه به فرزندشان یاد دادهاند نیز چندان اعتمادی ندارند.
در برخی مواقع نیز این عدم اعتماد والدین به انتخاب های عشقی فرزندانشان از آنجا ناشی میشود که گمان میکنند عشثق و هوس منطق فرزندشان را کور کرده و از پشیمانی که در آینده به سراغ فرزندشان خواهد آمد نگران هسند.
تفاوت سلیقه و نگرش دو نسل نیز باعث میشود که بین پدر و مادرها و بچهها فاصله بیفتد و آنها حرف یکدیگر را درک نکنند. و نمیتوانند مانند دوستان علت انتخاب ها و احساسات فرزندشان را درک کننند. از طرف دیگر گاهی ملاکهای پدر و مادر خیلی متفاوت از فرزندانشان است. عموما از نظر آنها ظاهر، میزان تمکن مالی، اصالت خانواده و… مهم است در حالی که فرزندان این طور فکر نمیکنند.
این روزها فاصله سلیقه و نگرش پدر و مادرها و فرزندانشان در موقع ازدواج و انتخاب های عشقی زیادتر شده است. به خصوص در شهرهای بزرگ آمار ازدواجهای سنتی پایین آمده و جوانان همسر خود را خودشان انتخاب می کنند. در این میان در برخی از مواقع انتخاب فرزند مورد پسند پدر و نادرشان قرار نمیگیرد و مخالفت آنان با ازدواج فرزندشان موجب ایجاد تنش در خانواده میشود. پدر و مادر چگونه میتوانند در مرحلهای مثل ازدواج به جای جنگیدن و مخالفت، نقشی تاثیرگذار داشته باشند؟
والدین باید یاد بگیرند چگونه با فرزندانشان دوست باشند و کنار فرزند بهعنوان یک راهنما قرار بگیرند و شرایطی را فراهم کنند که فرزندشان بتواند تمام حرفهایش را با آنها بزنند و بتواند بدون ناراحتی، بدون خشم و کینه، بدون غرض و ترس به راحتی با والدینش حرف زده و دلایل انتخابش را برای آنها بگوید. در اینجا ممکن است پدر و مادر نظرشان منفی باشد و به گونهای دیگر فکر کنند، مسلما در اینجا، ایستادن در مقابل بچهها مشکلی را حل نمیکند چون یا بچهها کار خودشان را میکنند یا این قضیه تبدیل به یک مشکل بغرنجی با گره کور میشود.
راه حل این است که والدین در فضایی باز که بین خودشان و فرزندشان به وجود آوردهاند موقعیتی را فراهم کنند که هم حرفهای فرزندشان را بشنوند و هم فرزندشان حرفهای آنها را بشنود. در حقیقت اگر پدر و مادر بلد باشند چگونه فضای گفتوگو را در خانه ایجاد کنند و پذیرش داشتهباشند، حتما فرزندان نیز به آنها این فرصت را میدهند که حرفهایشان را بزنند. در واقع هیچ مشکلی نیست که نتوان درباره آن صحبت کرد. وقتی پدر و مادر فضای گفتوگو را در خانه به وجود بیاورند طبیعتا میتوانند به فرزندشان خوراک فکری داده و راه و چاه را به او نشان دهند.
اما این را بدانید که هرگز نمیتوانید فرزندتان را متقاعد یا مجبور کنید این فردی را که انتخاب کرده فراموش و او را ترک کند. در واقع هرچه بیشتر پشت سر عشق فرزندانتان بد بگویید فرزندتان بیشتر در مقابل شما شورش خواهد کرد. بهتر است به شخصیت، منش و مرام فرزندتان اعتماد داشته باشید و بدانید دیر یا زود از شورش در مقابل شما یا تنبیه کردن خودش یا به هر دلیلی که چنین فرد نامناسبی را انتخاب کرده است خسته خواهد شد و به این حقیقت خواهد رسید که این فرد برایش مناسب نیست.
در این میان بهتر است حامی فرزندتان باشید بی آنکه انتخاب او را تایید کرده باشید. به او بگویید (آن هم به گونهای که گویی نظر شما را نمیداند) که با قبول کردن آن فرد به عنوان عروس آیندهتان کمی مشکل دارید اما…سپس به اینجای جمله که رسیدید کمی مکث کنید و نفس عمیقی بکشید و سپس بگویید که حال که میبینید او کسی را پیدا کرده است که احساس میکند همسر مناسبی برایش خواهد بود خوشحال هستید چرا که خوشحالی او را میخواهید.
بگذارید بفهمد شما جز خوشحالی و خوشبختی واقعی چیزی نمیخواهید و بالاتر از همه اینکه هرگز او را طرد نکردهاید و هر اتفاقی بیافتد همواره حامی و پشتیبان او خواهید بود. این رویکرد شاید فرزندان را متعجب و غافلگیر کند و به آنها فرصت خواهد داد خودشان قضاوتی عاقلانهتر در مورد انتخاب های عشقیاشان به خرج دهند. قضاوتی که انتظار داشتند از شما بشنوند. سپس بر سر همین موضع بمانید و دیگر هیچ نگوید و هرگز تغییر موضع ندهید.