اغلب ما انسانها دوست داریم مهار و کنترل همه چیز را در دست داشته باشیم و هنگامی که اختیار امور از دستمان خارج میشود ناراحت میشویم. در واقع نیاز به تسلط بر اوضاع داشتن تا حدی طبیعی است اما برخی از افراد میخواهند به هر قیمتی که شده اداره امور در دست خودشان باشد و دیگران را نیز تحت کنترل داشته باشند. سوال اینجاست که آیا ازدواج کردن با زنان یا مردان سلطه جو میتواند موفقیت آمیز باشد؟
سلطه جویی در روابط در حقیقت یک هنجار اجتماعی کاملاً متداول و بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ ارتباطی همهی ما است که ما حتی در زمان اجرای آن هم متوجه آن نیستیم. در واقع ما اصلاً به این مسئله فکر نمیکنیم که سلطهی ما بر دیگران، از همسر و فرزند گرفته، تا کارمند و دیگر اعضای اجتماع، چه تاثیری روی آنها میگذارد.اما اگر کمی روی ارتباطات فردی و اجتماعی خود تامل کنیم متوجه میشویم که روابط مبتنی بر سلطه و تبعیت، تقریباً در تمام ابعاد مختلف زندگی ما حضور دارد.
وقتی در روابط عاشقانه صحبت از تقسیم قدرت به میان میآید، معمولاً مردان به عنوان فرد مسلط و زنان به عنوان طرف مطیع رابطه شناخته میشوند. اما در مقابل گاهی اوقات هم تصویر یک زن فمنیستِ سلطه جو و مردی مطیع و فرمان بردار را مشاهده کردهایم.
سلطه جویی در روابط در حقیقت یک هنجار اجتماعی کاملاً متداول و بخشی جدایی ناپذیر از فرهنگ ارتباطی همهی ما است که ما حتی در زمان اجرای آن هم متوجه آن نیستیم. در واقع ما اصلاً به این مسئله فکر نمیکنیم که سلطهی ما بر دیگران، از همسر و فرزند گرفته، تا کارمند و دیگر اعضای اجتماع، چه تاثیری روی آنها میگذارد.اما اگر کمی روی ارتباطات فردی و اجتماعی خود تامل کنیم متوجه میشویم که روابط مبتنی بر سلطه و تبعیت، تقریباً در تمام ابعاد مختلف زندگی ما حضور دارد.
سلطه جویی و سلطه پذیری پدیدهای است که حتی در مسئلهی ازدواج و روابط زن و مرد نیز امری بدیهی و جدایی ناپذیر محسوب میشود. در بیشتر روابط، طرف مسلط کسی است که در مورد بیشتر چیزها اظهار نظر و تصمیم گیری میکند، از انتخاب برنامههای تلویزیونی گرفته تا اینکه آن زوج به کجا بروند و به کجا نروند، چه چیزی بخورند و چه چیزی نخورند و سایر تصمیمات مرتبط با زندگی مشترک. طرف مطیع رابطه نیز تنها نقش حمایتی را ایفا میکند و قبل از انجام هر فعالیتی به دنبال دریافت تایید از شخص مسلط است.
تحقیقات نشان داده است که مردان، غالباً در ازدواج طرف مسلط رابطه بوده و زنان طرف مطیع و سلطه پذیر رابطه هستند. اما همیشه هم تقسیم قدرت در زندگی مشترک به این شکل نیست. در مواردی که مرد به دلایلی قادر نباشد تا نقش مردانه و مسلط خود را ایفا کند، معمولاً زن سلطه جو میشود. در برخی از موارد هم سلطه جویی در روابط ممکن است مربوط به عدم توانایی مرد در مدیریت هزینهها و تامین معاش خانواده باشد. در چنین شرایطی زن ممکن است جایگاه او را به عنوان سرپرست خانواده بگیرد تا خانواده از هم نپاشد.
تحقیقات صورت گرفته نشان میدهد که راز موفقترین ازدواجها این است که غالباً یکی از شرکا مطیع دیگری باشد. بدون تردید، همهی ما به عنوان انسان با یکدیگر برابر هستیم، اما در هر رابطهای یک نفر باید مسئولیت هدایت رابطه را بر عهده بگیرد. در واقع این امکان وجود ندارد که دو راننده همزمان یک ماشین را هدایت کنند، به همین شکل این امکان ندارد که زن و مرد هر دو در خانواده فرد مسلط باشند.
در زیر ، نکات روانشناسی را ذکر کرده ایم که توضیح خواهد داد چرا برخی زنان ،دوست دارند مردها یا شوهرانشان را تحت سلطه نگاه دارند.
او توسط مادری سلطه طلب و کنترل کننده بزرگ شده است : انسانها میتوانند ، چیزها را از یکدیگر یاد بگیرند و خانواده ، یکی از مهمترین منابع یادگیری است.اگر یک زن ، در خانواده ایی بزرگ شده باشد که مادر یا یکی از نزدیکان اش(که جنسیتش زن است) ، غالب بوده باشد ، دختر نیز به همین صورت بزرگ شده و باور خواهد داشت که باید مرد خود را کنترل کند.
زنانی که حس نا امنی در درون خود دارند ، میتوانند علاقمند به سلطه بر مردان باشند : زمانی که افراد ، از درون حس نا امنی داشته باشند ، سعی خواهند کرد که دیگران را کنترل کنند تا دوباره ، حس کنترل را بدست بیاورند.به همین علت ، برخی زنان که حس نا امنی درونی دارند ، مردانشان را تحت کنترل نگاه میدارند و از این مساله لذت میبرند، زیرا دوباره حس کنترل را بدست می آورند.
زنانی که ضد مردان هستند : گروهی از زنان ، در طول عمر خود ، مدام مورد ظلم مردان قرار گرفته و از شرایط مذکور ، به شدت ناراضی بوده اند.همچنین تبعیضهای بسیاری را دیده و به همین علت ضد مردان شده اند.به همین علت ، چنین زنانی ، عاشق این هستند که به مردان مسلط شوند تا ثابت کنند که بهترند.
ازدواج کردن و داشتن رابطه با زنان و مردان سلطه جو میتواند موفقیت آمیز باشد به شرطی که شما نیز از موضع ضعف و ناتوانی برخورد نکنید و خودتان را فراموش نکنید. هنگامی که با فردی معتاد به سلطه جویی بر دیگران ازدواج میکنید سازوکار رابطه تبدیل به برد و باخت میشود و از عشق و محبت و برابری و تساوی فاصله میگیرد. تا زمانی که همسر شما احساس کند برنده همیشگی اوست، تنها او احساس خوشحالی و خوشبختی میکند. در واقع دستور جلسه پنهان روابطش هم همین است. اینکه برنده باشد نه اینکه همسری مهربان باشد که به فکر خوشبختی زنش است. تنها چیزی که او میخواهد این است که قدرت خود را تداوم بخشد. شما نیز ممکن است هرکاری که همسرتان میگوید انجام دهید و همیشه خودتان را راضی و خوشحال نشان دهید و در نتیجه هیچ کس او را به مبارزه نمیطلبد تا با کاستیهایش روبرو شود.
سلطه جویی زنان و مردان سلطه جو مشکلاتی جدی در روابط آنان ایجاد میکند. مشکلاتی از قبیل:
افراد معتاد به سلطه جویی به سختی میتوانند احساسات خود را ابراز و از آسیبپذیریهای خود با شما صحبت کنند.
آنان دوست ندارند اعتراف کنند که به کسی احتیاج دارند.
یا برعکس، چنان خود را محتاج شما نشان میدهد که در عمل میخواهد تمام وقتتان را صرف او کنید و در این زمینه احساس مالکیت و حسادت فراوان می کند.
معتاد به سلطه جویی به آسانی افسرده میشوند و خشم خود را بروز میدهند، به ویژه وقتی احساس کنند سررشته اوضاع از دستشان درآمده است.
معتاد به سلطه جویی به همه کار آدم کار دارد؛ عادتها و رفتارها و مسائل شغلی و… زندگی کردن با زنان و مردان سلطه جو سخت است.
فرد سلطه جو به کار همه کار دارد؛ همکاران، رفقا، فرزندان و شما
معتاد به سلطه جویی دوست ندارد بشنود چه باید بکند و چه نباید بکند، چرا که باعث میشود احساس کند اختیار امور را از دست داده است.
معتاد به سلطه جویی در برقراری روابط جنسی مشکلات عمده دارد، از یک طرف میخواهد به شما بگوید چه باید بکنید، از طرف دیگر میترسد خویشتنداریاش را از دست بدهد.
فرد سلطه جو به سختی میتواند استراحت کند و آرام بگیرد؛ چه در انتهای روز و در پایان کار و چه در تعطیلات آخر هفته یا مرخصی، شاید معتاد به کار قابلی بشود.
معتاد به سلطه جویی به احتمال خیلی کم طاقت، بیحوصله و تحریکپذیر است.
زنان و مردان سلطه جو اغلب پدر یا مادری بسیار خودکامه، ایرادگیر و سرزنشگر میشوند چرا که نوزادان و خردسالان را در اصل نمیشود مهار کرد و این آنان را دیوانه میکند.
اگر شما شوهر و یا مردی هستید که از این کنترل ها رنج می برید دو انتخاب پیش روی تان قرار دارد:
شما یا باید به همسرتان کمک کنید تا نیاز های روانشناختی خود را درک کند. منظور از نیازهای روانشناختی نیازهایی است که به او انگیزه ی سلطه گری می دهند و راه دوم این است که باید بدون برآورده ساختن خواسته هایش کاری کنید تا او خودش را تحت کنترل احساس کند.راه اول آنطور که به نظر می رسد ساده نیست، هیچ زنی به سلطه گری اش اقرار نمی کند مگر این که واقعا برای کمک به خود مصمم شود.
بعضی از مردها به اشتباه سعی دارند تا با زور زنان خود را کنترل کنند غافل از اینکه نتیجه ی این کار درگیری بر سر قدرت بوده و باعث افزایش مشکلات می شود. اگر ساختار روانشناختی یک زن باعث شده تا ویژگی سلطه گری در او ایجاد شود، تلاش شما برای مجبور کردن او به اطاعت از دستوراتتان بیهوده بوده و تنها باعث احساس سرخوردگی و تحریک به قطع رابطه در او می شوید.
افراد سلطه جو به احتمال زیاد تحت سلطه پدر و مادر یا مقتضیات زندگی بودهاند و برای همین احساس عجز و درماندگی میکردند. آنان در گذشته به طرزی ناخودآگاه تصمیم گرفتهاند وقتی بزرگ شدند اجازه ندهند کسی یا چیزی بر زندگیشان تسلط یابد. به همین دلیل سلطه جویی یکی از آسیب های عاطفی – روانی جدی محسوب میشود و التیام آن ممکن است کمی مشکل باشد.
روش درمان و التیام سلطه جویی این است که فرد در قدم اول به مشکلش اعتراف کند و در اصل این دسته از افراد هیچ میانهای با آن نداشته و این درمان برایشان ناخوشایند است.
چنانچه نامزد/همسر فرد سلطه جو به او اخطار دهد باز هم در اغلب موارد بیفایده است چرا که پذیرفتن این اخطار به این معناست که او موضع خود را رها کرده و دیگر سررشته اوضاع را در دست ندارد.
زندگی کردن با زنان و مردان سلطه جو هر احساسی به شما می دهد جز خوشبختی. اما شما به منظور ترک نامزد/همسر خود نیاز به کمک و حمایت دارید. حتی اگر همسر شما موافقت کند از کمک حرفهای بهرهمند شود و به راستی هم تغییر کند و دستخوش تحولاتی عمیق و حیرتانگیز شود، شما باید هنوز به لحاظ جسمانی و نیز احساسی – عاطفی از او فاصله بگیرید تا این چرخه معیوب را بشکنید. قبل از اینکه به رابطه و ازدواجتان فرصت مجدد بدهید باید خودتان را دوباره پیدا کرده و این توانایی را پیدا کنید تا دیگر نقش یک قربانی که نیاز دارد کسی زندگیاش را برایش اداره کند را بازی نکنید.
یادتان باشد که عشق سالم عشقی است که به شما توان، اقتدار و اعتمادبهنفس ببخشد نه اینکه شما را زندانی کند.
1 سال پیش