معنی شک را میتوان بدگمانی، بدخیالی، سوء ظن، فکر و ذهنیت بد داشتن نسبت به کسی، دانست. در معنای دیگر، شکاک، فردی است که درمورد افکار و گفتار سایر افراد، خیال و ذهنیت نادرست دارد؛ این نوع از افکار، میتواند آنقدر بر ذهنیت فرد تأثیر بگذارد که موجب تصورات اشتباه شود؛ در این شرایط، فرد تصور میکند که آن چه را که در ذهنیت و اندیشه او شکل گرفته، درست یا اشتباه، آن را واقعی میداند.
در کشور ما، این اختلال روانی، به وفور قابل مشاهده است؛ در بسیاری از موارد، برای فردی که دارای مشکل شکاک بودن است و به آن مبتلاست، نمایان و شناخته شده نیست. در فرهنگ جامعه ما، اغلب مردم، این مشکل را با غیرت مردانه و تعصب و حسادت زنانه، اشتباه میگیرند.در نتیجه، آنها با دلسوزی، حمایت و مراقبت سکوت میکنند و فرد بدبین را به اشتباه میگیرند. این همان اختلال شخصیت شکاک است. در موارد حاد، به دلیل بروز علائم مخرب ناشی از آن، این بیماری زودتر تشخیص داده میشود و حتی ممکن است که کار بیمار، به بستری شدن و درمان نیز بیانجامد.
فرد فکر میکند که دیگران از او سوءاستفاده میکنند، به او آسیب میرسانند و یا فریبش میدهند. بدون آنکه دلیل کافی برای این ادعا داشته باشد.
فکر و ذهنش دائماً مشغول شک و تردیدهای ناموجه درباره وفاداری و قابل اعتماد بودن دوستان و همکاران است.
به درد دل کردن با دیگران تمایل ندارد زیرا بی دلیل میترسد اطلاعاتی که در میان میگذارد با بدجنسی علیه او به کار بروند.
حرفهای بی منظور و مهربانانه دیگران و رویدادهای کاملاً خنثی را حرفها یا رویدادهایی تحقیرآمیز یا تهدیدآمیز تلقی میکند.
به طور دایم کینه نگه میدارد.
جملاتی را علیه شخصیت و آبروی خود کشف میکند که برای دیگران مشخص و آشکار نیست و به سرعت، با عصبانیت یا با حمله متقابل به آنها واکنش نشان میدهد.
بیشتر کسانی که اغلب ساعات روز و حتی شبهایشان را در تنهایی میگذرانند شکاک می شوند و از طرفی ،چنانچه فردی از خانواده او نیز به راههای گوناگونی مانند: ازدواج، مسافرت خارج از شهر و یا کشور به مدت طولانی و ... و کلا از محیط خانه دور شوند این مشکل را شدیدتر میکند زیرا شخص تنها در تنهائی افکار زیادی به سراغش می آید .
از طرفی دیگر ممکن است کسانی به جز افراد خانواده باشند پنهانی با ایشان مثلاً تلفنی، در ارتباط هستند و با مشورت با مادرتان صحبت می کنند وشک او بیشتر می شود.به هرحال با توجه در موارد بالا ،پیشنهاد میکنم کمتر ایشان را تنها بگذارید و بیشتر بیرون برود تا و با دیگران بیشتر ارتباط داشته باشد تا حس و حال بهتری پیدا کند و از این شکاک بودن دور شود.
ولی اگر او راضی نمی شود پیش روانپزشک برود به او بگویید خودتان می خواهید پیش روانپزشک بروید و از او بخواهید شما را همراهی کند. از قبل نیز با روانپزشک هماهنگ کنید که طوری وانمود کند که می خواد مشکل شما رو حل کند.