رابطه با فرد دارای مشکل روانشناختی می تواند چالش بر انگیز باشد . بیماری های روانی وضعیت های پزشکی و روانشناختی هستند که می توانند با تفکر ، احساس ، خلق ، توانایی بر قراری ارتباط با دیگران و کنش روزمره تداخل کنند . بیماری های روانی غالبا بر آمدن از از عهده ی الزامات زندگی ، چه کوچک و چه بزرگ را ضعیف می کند . بر اساس آمار به دست آمده از درمانگاه افسردگی بیماری های روانی جدی مانند افسردگی اساسی ، اختلال دو قطبی ، اختلال وسواس فکری عملی ، اختلال هراس ، اختلال استرس پس از سانحه ، اسکیزوفرنی و اختلال شخصیت مرزی هستند .
بیماری های روانی به موجب ضعیف بودن فرد ، فقدان اراده ، یا مشکل در والد گری بروز پیدا نمی کنند و نمی توان آن ها را به میل خود کنار گذاشت و نباید نادیده گرفته شوند . بسیاری از بیماری های روانی اگر درمان نشوند ممکن است که مرگبار باشند . ولی درمان موثر و مناسب در درمانگاه وسواس و دیگر اختلالات می تواند تاثیر بیماری های روانی بر زندگی فرد را تقلیل دهد ، به طوری که او بتواند عملکرد نرمالی در محل کار ، در خانه و در روابط خود داشته باشد . هر چه بیماری زود تر تشخیص داده شود و تحت درمان قرار بگیرد ، احتمال بهبود سریع و تاثیرات منفی بر بهزیستی فرد کمتر خواهد بود .
حقایقی در مورد عاشق شدن بیمار روانی
براساس یک مطالعه ، در حدود 1 درصد از مردم دچار بیماری روانی هستند. این ها افرادی هستند که با بیان انواع مختلف احساسات ، به ویژه همدلی ، ناراحتی و ترس در حال کشمکش مبارزه می کنند. با این حال روانشناسان بر این باورند که آن ها می توانند مانند بقیه افراد عاشق شوند اما راه هایی که احساسات خود را بیان و ارتباط برقرار می کنند کاملاً با سایرین متفاوت است.می دانیم که اختلالات فکری و روانی یک موضوع مبهم است ، بنابراین در این بخش می خواهیم روشن کنیم وقتی که این افراد عاشق می شوند چه اتفاقی می افتد و اینکه آیا این تقریباً به همان اندازه رمانتیک است که برخی فیلم ها به ما نشان داده اند یا خیر.
بیماران روانی هم می توانند فرد دیگری را دوست داشته باشند
روان شناسان می گویند که سطوح مختلفی از اختلالات فکری و روانی وجود دارد. اگر فرد علائم شدیدی نداشته باشد ، احتمال دارد که بتواند عاشق شود. آن ها می توانند احساس تنهایی کنند و تمایل به دوست داشته شدن داشته باشند اما با این حال به دلیل عدم وابستگی احساسی و ناتوانی آن ها در پذیرا بودن یک فرد دیگر، برای شان دشوار است که یک رابطه سالم را ایجاد کنند.
روابط آن ها بر پایه دلایل مختلفی نسبت به روش های سنتی است
از آن جا که بیماران روانی با ایجاد پیوند های عاطفی محکم و ایجاد صمیمیت در رابطه کشمکش هایی دارند ، آن ها احتمالاً وارد روابطی می شوند که مبتنی بر عقاید و نگرش های متداول به جهان است اما شریک آن ها باید مراقب باشد:آن ها بی نهایت خودخواه هستند و معمولاً سعی می کنند که شریک خود را تحریک کنند تا علایق خود را فدای آن ها کنند.
بیماران روانی نمی توانند به دیگران اعتماد کنند
بیماران روانی معمولاً به اصطلاح سبک دلبستگی اجتنابی را بیان می کنند. آن ها "به احتمال زیاد به دلیل عدم توانایی در نشان دادن همدلی و دلبستگی عاطفی به دیگران بیشتر شکست می خورند. بیماران روانی نمی توانند به دیگران اعتماد کنند و غالباً سعی می کنند از آن ها به نفع خودشان استفاده کنند. لطفا این نشانه را به خاطر بسپارید تا بعدها به راحتی بتوانید احساسات افراد روانی را درباره عشق قضاوت کنید.
بیماران روانی نمی توانند حمایت عاطفی شریک خود را تامین کنند
روانشناسان بر این باورند که بیماران روانی زیاد احساس ترس یا اضطراب نمی کنند و از آنجا که آن ها هرگز این احساسات را احساس نکرده اند، با نشان دادن همدلی و درک احساسات دیگران مبارزه می کنند. تحقیقات نشان می دهند که بیماران روانی می توانند از افراد دیگر مراقبت کنند اما تنها در مواردی این کار را می کنند که به آن مایل باشند و رغبت داشته باشند و به اندازه کافی تلاش می کنند یاد بگیرند که چطور می توانند همدل باشند.
بیماران روانی روابط کوتاه مدت را ترجیح می دهند
بیماران روانی از "استراتژی تاریخچه زندگی سریع" پیروی می کنند:آن ها ترجیح می دهند روابط کوتاه مدت و بدون وابستگی عاطفی قوی داشته باشند. آن ها به ندرت به تلاش برای ایجاد روابط بلند مدت علاقمند هستند که می تواند به طور بالقوه منجر به ازدواج شود. بیماران روانی بیشتر دوست دارند ریسک کنند و خود را در اولویت قرار می دهند که این موارد پیدا کردن شریک مناسب برای آن ها را دشوار می سازد.
بیماران روانی می دانند چطور شریک خود را تحریک کنند
این افراد می توانند به راحتی افراد دیگر را بخوانند و نیات آن ها را بفهمند. آن ها می دانند که چطور زیبا و جذاب باشند و در هر وضعیتی احساس راحتی کنند و این باعث می شود که آن ها به صورت عالی از افراد سو استفاده کنند. قابل توجه است که وقتی این کار را انجام می دهند احساس گناه نمی کنند:بیماران روانی خود خواه هستند و واقعاً نسبت به پریشان کردن و عواقب کارهایشان نسبت به افراد فکر نمی کنند.
عشق آن ها می تواند مخرب باشد
از آنجا که بیماران روانی واقعاً نمی دانند چطور باید با افراد در سطح عمیق تعامل داشته باشند ، رابطه رمانتیک شان می تواند برای هر دو طرف مخرب باشد. به احتمال زیاد آن ها به شیوه ای آنی عمل می کنند و از نظر احساسی درست فکر نمی کنند. سو استفاده و عدم همدلی می تواند برای سلامت روانی همسر آن ها مخرب باشد و بی ثباتی و تنش در روابط را ایجاد خواهد کرد.
احساسات و نگرش آن ها می تواند در طول زمان بهبود یابد
عواطف نقش مهمی در زندگی ما انسان ها دارند، ما به وسیله بروز عواطفمان با دنیا ارتباط می گیریم. خبر خوب این است که بیماران روانی می توانند رفتار خود را زمانی که انگیزه کافی برای انجام این کار دارند ، بهبود بخشند. روانشناسان بر این باورند که روابط عاشقانه و برقراری ارتباط با افرادی که ابراز محبت می کنند می تواند به آن ها بیاموزد که نسبت به سایر افراد همدلی بیشتری داشته و کیفیت تعاملات اجتماعی خود را بهبود بخشند.
اختلال های روانی که با عشق اشتباه گرفته می شوند !
یک رابطه زمانی به درستی پیش خواهد رفت که هر دو طرف بر اساس هدف معین و صحیحی وارد رابطه می شوند و هر دو طرف در جهت حفظ رابطه تلاش می کنند و آن چه که از همه مهم تر است این است که رابطه زمانی موفق خواهد بود که هر دو طرف از سلامت روحی و روانی برخوردار باشند و هدف آن ها از عشق و ازدواج پر کردن کمبود ها و یا رهایی از مشکلات قبل از رابطه نباشد و البته ارتباط آن ها به دلیل وجود اختلال روانی نباشد . در ادامه ی مطلب به معرفی اختلال هایی می پردازیم که ممکن است با رابطه صحیح و اصولی فاصله بسیار زیادی داشته باشد .
خود معشوق پنداری یا اروتومانیا
نوعی بیماری اختلال هذیان است که اغلب در آن فرد معتقد است که یک فرد ثروتمند ، مشهور یا خاص و بر جسته مانند هنر پیشه یا ورزشکار و یا هر فرد دیگری که موقعیت اجتماعی بالایی دارد ، به او علاقه مند است . این نوع عشق بر اساس واقعیت و منطق نمی باشد . بدون این که شاهدی بر این عشق وجود داشته باشد آن ها به شدت به این عشق پا فشاری می کنند طبق نظر دکتر روانشناس بالینی این نوع اختلال نوع متداول از توهمات اختلال پارانوئید می باشد و به شدت اعتقاد دارد که فرد دیگری عاشق او شده است . این نوع اختلال به صورت ناگهانی شروع می شود و با شخصی خواهد بود که هیچ ارتباطی با او نداشته و یا بسیار کم بوده است .
البته نا گفته نملاند که این اختلال ممکن است همراه با اختلال دیگر که توهم و مانیک هستند ، باشد . در برخی از آن ها اعتقاد دارند که فرد دیگر به شکل پنهانی عاشق او شده است و در یک زمان چندین نفر به او علاقه دارند . از علایم کلی آن می توان به فرستادن ایمیل ، پیام و تماس های مکرر به صورت مصرانه به عشق خیالی و یا مورد دیگر این که فرد گمان می کند که عشق خیالی به او نگاه و ایما و اشاره و پیام های مخفی با او ارتباط بر قرار می کند . فعالیت های دیگر زندگی او تحت تاثیر قرار می گیرد . چنین افرادی نیازمند دارو درمانی و روان درمانی می باشند و اگر نادیده گرفته شود ممکن است آسیب زا باشد .
اختلال دلبستگی
این اختلال از دوران کودکی شروع می شود و اگر درمان نشود و تحت کنترل قرار نگیرد ، تا بزرگسالی ادامه پیدا می کند و مشکلات بسیار زیادی را در زندگی فرد به وجود می آورد . تکانشگری ، رفتار های منفی ، کنترل گری ، کمبود اعتماد ، عصبانیت ، حس بیچارگی و درماندگی ، فقدان حس مسئولیت ، آشفتگی و ... می باشد . زمانی که افراد به اختلال دلبستگی مبتلا هستند ممکن است به شیوه های کاملا متفاوتی واکنش نشان دهند یکی از آن ها به این صورت است که فرد به شدت از برقراری رابطه صمیمانه هراس دارد و هیچ گونه اعتماد و اطمینانی برای شروع رابطه ندارد . اما برخی دیگر هستند که به شکل متفاوتی واکنش نشان می دهند یعنی خواستار یک ارتباط عاطفی شدید هستند .
دوران کودکی بسیار مهم می باشد و زمانی که از سوی والدین به ویژه مراقب اصلی خود یعنی مادر ارتباط عاطفی کافی را به دست نیاورد ، در کودکی و بزرگسالی احتمال ایجاد اختلال دلبستگی وجود خواهد داشت مشاوره خوب خانواده نشان می دهد که والدین باید به روابط صمیمی با کودکان خود از همان دوران نوزادی بسیار دقت کنند تا دلبستگی سالم در آن ها تشکیل شود .
اختلال شخصیت وابسته
چنین افرادی نیاز شدید به مراقبت شدن دارند و اعتماد به نفس پایینی دارند و به دنبال کسب راهنمایی و اطمینان خاطر از سوی دیگران هستند او همواره در تلاش است تا اطرافیانش را از خودش راضی نگه دارد . چنین افرادی بسیار مهربان و فداکار هستند و انقدر به طرف مقابل می چسبند که در نهایت او را از خود می رنجانند . چنین فردی برای این که دیگران را از دست ندهد از بالاترین سطح هماهنگی برخوردارند . چنین افرادی بسیار حرف گوش کن هستند چنین فردی از تعارض مزمن در زمینه عدم اعتماد به دیگران رنج می برد او دارای ترس نا معقول در مورد رها شدن از سوی دیگران دارد و به همین دلیل همواره تلاش می کند که دیگران او را مطمئن سازند که نسبت به او وفادار خواهند بود و او را دوست خواهند داشت چنین فردی اعتماد به نفس کافی ندارد و همواره می ترسند که بدون کمک دیگران نتوانند زندگی خود را بگذرانند . افرادی که در دوران کودکی والدینی کنترل گرا ، مراقبت کننده و بسیار با محبت داشتند و یا فردی همواره تلاش می کند تا همه ی نیاز های فرزند او را بر آورده سازند .