نام : امیرعباس
نام خانوادگی : هویدا
تولد - وفات : 1297/11/28 - 1358/01/18
تحصیلات : کارشناسی علوم سیاسی از دانشگاه بروکسل
سمت فعلی : وی در قید حیات نمی باشد
امیرعباس هویدا در 28 بهمن 1297 هجری شمسی در تهران زاده شد. پدرش حبیبالله نام داشت؛ او مردی از طبقه متوسط با زمینهٔ بهائی بود، هر چند مدارک کمی دربارهٔ اعتقاد شخص حبیبالله به بهائیت در بزرگسالی وجود دارد و مدارک باقیمانده نشان نمیدهد که او فرزندان خود را بهعنوان بهائی بار آورده باشد. حبیبالله معلم فرزندان سردار اسعد بختیاری بود و احمدشاه مطابق پیشنهاد سردار اسعد، به او لقب عین الملک بخشید. زمانی که در عهد رضاشاه داشتن نام خانوادگی اجباری شد، عین الملک نام خانوادگی هویدا را برای خود برگزید. مادر امیرعباس هویدا، افسر الملوک سرداری بود. افسر الملوک زنی از سلسلهٔ قاجار و شیعهای معتقد بود.
امیرعباس هویدا پس از تحصیل در مدرسه فرانسوی بیروت، برای ادامه تحصیل به اروپا رفت و پس از گرفتن مدرک در رشتهٔ علوم سیاسی از دانشگاه آزاد بروکسل، به ایران بازگشت. او چند ماه پساز بازگشت به ایران، وارد دانشکده افسری شد و هشت ماه بعد، 1322، درخواستش برای کار در وزارت خارجه پذیرفتهشد.
امیرعباس هویدا چندی پس از مرگ منصور با خواهرزن او لیلا نظامالدین امامی که نوه دختری حسن وثوق (وثوق الدوله) بود، ازدواج کرد ولی این ازدواج در اوج اقتدار وی به طلاق انجامید؛ ولی دوستی او و همسرش تا پایان عمر هویدا پابرجا بود.
امیرعباس هویدا فرزندی نداشت.
بعد از اتمام تحصیل امیرعباس هویدا در سال 1321 به تهران بازگشت. ایران در این زمان در اشغال نیروهای شوروی و بریتانیا بود. او مدت کوتاهی بعد از بازگشت به کشورش، توسط وزارت امور خارجه استخدام شد. وی همچنین بهعنوان افسر وظیفه وارد ارتش شد. هویدا با نسل جدید نویسندگان و فلاسفهٔ فرانسوی آشنایی داشت و همین باعث شد به معروفترین محافل روشنفکری تهران وارد شود. این موضوع زمینهساز آشنایی او با صادق هدایت و صادق چوبک شد. هویدا و هدایت تا زمان خودکشی صادق هدایت دوستان نزدیک یکدیگر بودند. او همچنین تا پایان عمر خود بهصورت جستهوگریخته با چوبک در مکاتبه بود.
هویدا با دو تن از پسران زینالعابدین رهنما دوستی نزدیکی داشت. مطابق پیشنهاد رهنما، او را در سال 1323 به عنوان آتاشهٔ سفارت ایران در پاریس انتخاب کردند. این اولین منصب دیپلماتیک هویدا بود و درگیر شدن سفارت ایران در یک رسوایی باعث شد تقریباً آخرین هم باشد.
هویدا در پاریس با عبدالله انتظام نیز آشنا شد. انتظام یکی از فراماسونهای معروف ایران بود و هویدا نیز سالها بعد به تشویق او فراماسون شد. زمانی که انتظام را به ریاست دفتر کنسولی ایران در اشتوتگارت آلمان گماشتند، او ترتیبی داد که هویدا نیز به آن کشور منتقل شود. هویدا بعد از 3 سال خدمت در اشتوتگارت به ایران بازگشت. این زمان مصادف بود با نخستوزیری محمد مصدق و جنبش ملی شدن صنعت نفت. دو وزیر خارجهٔ مصدق در وزارت امور خارجه — باقر کاظمی و پس از او حسین فاطمی — بسیاری از پرسنل وزارت را اخراج کردند. فاطمی یکی از معروفترین متهمکنندگان اعضای سفارت ایران در پاریس بود و احتمالاً اگر هویدا در ایران میماند، توسط فاطمی از وزارتخانه اخراج میشد؛ در نتیجه، هویدا بیماری مادرش را بهانهٔ ترک ایران کرد و به خدمت سازمان ملل متحد درآمد. خروج از ایران در این زمان به هویدا این امکان را داد که مجبور نشود در منازعات سیاسی عهد مصدق طرف یکی از جناحین را بگیرد.
در زمان سفارت علی منصور در ترکیه هویدا را برای ماموریت به ترکیه فرستادند در این مدت دوران سفارت علی منصور به اتمام رسید که هویدا از آذر تا دی 1336 کاردار موقت ترکیه شد. سفیر جدید، سرلشکر حسن ارفع، فردی نظامی بود و در سفارت هم نظم نظامی طلب میکرد. هویدا تحت نظر او تجربهٔ دلچسبی در سفارتخانه نداشت و زمانی که عبدالله انتظام و فؤاد روحانی به او پیشنهاد شغلی در شرکت ملی نفت ایران دادند، از کارش در آنکارا استعفا داد و به تهران بازگشت.
حضور غیرمنتظره هویدا در مراتب بالای شرکت نفت، باعث بروز مخالفتهایی از جانب کارمندان شرکت شد. دیری نگذشت که او توانست خود را به عنوان مدیری لایق ثابت کند. هویدا همچنین نشریهای به نام کاوش تأسیس کرد که در آن، مقالاتی از روشنفکران مطرح زمانه را به چاپ میرساند. او خود نیز در کاوش مینوشت؛ مقالات هویدا در این نشریه دربارهٔ موضوعات مختلفی بودند که بعدها به زندگی سیاسیاش شکل دادند. او اصرار داشت که ایران باید از این «چرخه عقبماندگی» خارج شود و پیشنهاد کرد که متخصصانی تربیت شوند که جای غربیهای حاضر در ایران را بگیرند. تا این زمان، منصور نیز به تهران بازگشته بود. هویدا و منصور با کمک یکدیگر کانون مترقی را تأسیس کردند. هویدا در یادداشتی برای نخستین گردهماییهای کانون، گفت که آنان باید با شاه وارد «همکاری مشروط» شوند که بر اساس آن، تحت بیرق محمدرضاشاه، ایران به هدف مدنظر که همان تبدیلشدن به کشوری مدرن بود، دست پیدا کند.
چند روز مانده به نوروز 1343، اسدالله علم از نخستوزیری استعفا داد و حسنعلی منصور مأمور تشکیل کابینه جدید شد؛ او هویدا را وزیر دارایی دولت خود کرد.
وزارت دارایی به فساد معروف بود. هویدا با آغاز دوره وزارتش، تلاش کرد آن را اصلاح کند و در این راه، تکنوکراتهای جوان و متعهدی را با خود به آن وزارتخانه برد. در همین زمان بود که او برای اولین بار بهطور خصوصی با محمدرضاشاه دیدار کرد و شاه در همان دیدار اول او را پسندید. هر دوی آنها به زبان و فرهنگ فرانسه علاقهمند بودند و شاه همیشه از حمایت روشنفکران استقبال میکرد؛ او هویدا را روشنفکری یافت که اشتهایی سیریناپذیر دربارهٔ کتابها و تفکرات جدید دارد. به علاوه، شاه مایل بود قدرت را هر چه بیشتر در دستان خودش متمرکز کند و هویدا میتوانست در این مسیر به او یاری رساند. به نظر میرسد هویدا نیز دریافته بود که بعد از عهد مصدق، دیگر وزیری که بخواهد مستقل از سلطنت عمل کند از جانب شاه برتابیده نخواهد شد. مانند دوره کار در شرکت نفت، هویدا در وزارت دارایی نیز ساعتهای طولانی را وقف کار میکرد. کامپیوتر در دوره او برای اولین بار در وزارتخانه مورد استفاده قرار گرفت. او به چند انحصار دولتی، به خصوص انحصار بر تجارت قند، پایان داد. همچنین هویدا پذیرفت روند تدوین بودجه دولت که تا پیش از این میان وزارتخانه و سازمان برنامه و بودجه تقسیم شده بود، زین پس به صورت متمرکز انجام شود.
پس از ترور منصور توسط گروه فداییان اسلام، وی توسط محمدرضاشاه پهلوی به عنوان نخستوزیر ایران منصوب شد و 12 سال و 6 ماه در این پست ماند. در سال 1344 امیرعباس هویدا که در آن زمان رئیس دولت بود، استعفای خود را به محمدرضا پهلوی ابلاغ کرد و بار دیگر مأمور تشکیل دولت شد.
نخستوزیر امیرعباس هویدا بیشتر کالاهای ایرانی را میپسندید و راننده نیز نداشت و با پیکان خود به سر کار میرفت.
تولید اولین خودرو پیکان در ایران در سال 1346 صورت گرفت. هویدا در خرداد همین سال یک دستگاه پیکان برای خود خریداری نمود. نخستوزیر وقت ایران در ساعتهای غیر اداری سفرهای شهریاش را با پیکان انجام میداد که به گفته یکی از مجلات آن زمان این کار نخستوزیر باعث دلگرمی تولیدکنندگان پیکان شده بود چون یک مقام مسئول در کشور به جای اینکه سوار خودروهای خارجی شود از خودروی ایرانی استفاده میکند.
هویدا پس از 12 سال و 6 ماه تصدی پست نخستوزیری، در 16 مرداد 1356 از سمت نخستوزیری برکنار شد. پس از هویدا، جمشید آموزگار عهدهدار مقام نخستوزیری شد. در کابینه جمشید آموزگار، هویدا به عنوان وزیر دربار منصوب شد. هجدهم شهریور 1357، یک روز پس از وقایع میدان ژاله تهران، هویدا از وزارت دربار استعفا کرد.
هویدا تنها مقام بلندپایه رژیم پهلوی بود که بهرغم داشتن امکان فرار، از ایران نگریخت و از طریق داریوش فروهر، خود را تسلیم دولت موقت مهدی بازرگان کرد. به گفته مسعود بهنود، او در 22 بهمن 1357 پس از فرار نگهبانها از زندان بیرون آمد و به خانهٔ محمود طالقانی تلفن زد و از آن طریق خود را تسلیم کرد. او سپس به دادگاه انقلاب تحویل داده شد و به روایتی با حکم صادق خلخالی قاضی دادگاه اعدام شد و با روایتی دیگر او قبل از اتمام دادگاه در وقت تنفس به قتل رسید. برادر او فریدون هویدا و بسیاری از سیاستمداران برجسته جهان تلاش بسیاری برای فرار، آزادی یا حداقل محاکمه آرامتر او در یک دادگاه دیگر نمودند، ولی هیچ نتیجهای نداشت.
سیاستمدار علیاکبر ناطق نوری در خاطراتش نوشتهاست «زمانی که برای رسیدگی پرونده اقتصادی هویدا شروع به تحقیق کردیم تا اموال وی را مصادره کنیم، هرچه گشتیم و تلاش کردیم نتوانستیم چیزی پیدا کنیم زیرا هویدا مال و اموالی نداشت!!!
امیرعباس هویدا در قید حیات نمی باشد.
امیرعباس هویدا در قید حیات نمی باشد و صفحه رسمی در اینستاگرام ندارد.