چکیده ای از بیوگرافی امیر کبیر
- نام اصلی: میرزا محمد تقی خان فراهانی
- تولد : ۱۱۸۶ خورشیدی
- روستای هزاوه، اراک
- درگذشت : ۲۰ دی ۱۲۳۰
- باغ فین، کاشان
- ملیت: ایرانی
- پیشه: سیاستمدار
- سال های فعالیت: ۲۲ ذیقعدهٔ ۱۲۶۴ – ۱۸ محرم ۱۲۶۸ ه.ق
کودکی امیر کبیر
میرزا تقی فراهانی در ۱۹ دی سال ۱۱۸۵ خورشیدی در روستای هزاوه در منطقه فراهان متولد شد. این روستا بر اساس تقسیمات کشوری، از توابع شهرستان اراک است. پدر او کربلایی قربان نام داشت. به دلیل نزدیکی قریه مهرآباد اراک که اصل خاندان قائم مقام از آن جا بود، با هزاوه موطن و مسکن پدر او، این مرد جزو خدمتکاران قائم مقام اول یعنی میرزا عیسی معروف به میرزا بزرگ درآمد و بعدها در پیش قائم مقام ثانی ناظر آشپزخانه و در پیری قاپوچی او شد. مادر امیر نیز فاطمه نام داشت و عمری طولانی کرد و مرگ هر دو فرزندش محمدتقی و محمدحسن را دید. میرزا محمدتقی خان با اطفال خردسال قائم مقام اول هم بازی بود. نقل شده است که در کودکی ناهار اولاد قائم مقام اول را می آورد و در حجره معلم آنها می ایستاده تا ظروف غذا را برگرداند. در این زمان آنچه را معلم به آنها می آموخت فرامی گرفت. روزی قائم مقام برای گزینش فرزندانش وارد شد و هر چه از آن ها پرسید جواب درست ندادند و میرزا تقی پاسخ می داد. او وقتی هوش و درایت و علاقه وافر این پسر را دید در تعلیم و تربیت وی کوشش کرد. امیر در خانهٔ قائم مقام تربیت شد و در جوانی توانست سمت منشی گری قائم مقام را به دست آورَد. هنگامی که میرزا ابوالقاسم قائم مقام به صدارت به منصب صدارت محمدشاه رسید، میرزا تقی خان را به برادرزادهٔ خود میرزا اسحاق سپرد.
عناوین امیر کبیر
کربلایی محمد تقی، میرزا محمدتقی خان، مستوفی نظام، وزیر نظام، امیر نظام، امیر کبیر، امیراتابک اعظم، همچنین وی شوهرخواهر ناصر الدین شاه نیز شد.
اقدامات امیر کبیر در زمان صدارت
- ایجاد نظم در جامعه؛ در پی نظمی که او در جامعه برقرار کرد کمتر ظالمی قادر بود بر بیچارگان فقیر تعدی کند. وی دزدی و هرزگی و شرارت را درجامعه به حداقل رساند
- براندازی رشوه خواری در جامعه
- براندازی رسم قمه کشی؛ در تهران آن زمان رسم بود که جوانان قمه می بستند
- سروسامان دادن به خزانه مملکت و قطع حقوق بسیاری از درباریان و وابستگان آنها
- تأسیس اداره آگاهی؛ وی برای این که از روابط کارگزاران و مأموران دولت با مردم مطلع باشد اداره ای مخصوص و سرّی تشکیل داد و مأموران این اداره با لباس چوپان، گدا، فروشنده دوره گرد، راهزن و ... همه جا نفوذ داشتند و هر جا کار خلافی از کسی سر می زد، بی درنگ امیر را با خبر می کردند
- واگذاری محاکم شرع به علمای صالح و براندازی رسم شکنجه
- ساخت بیمارستان و مایه کوبی اجباری آبله در جامعه؛ هر کس از بیماری آبله می مرد، بستگان او را ۵ تومان جریمه می کرد
- ایجاد چاپارخانه برای مرسولات پستی، ایجاد میدان توپخانه و عمارت آن و همچنین سبزه میدان تهران
- ساخت ۲۰۰خانه در بیرون شهر برای مردم
- تاسیس مدرسه دارالفنون و راه اندازی نخستین روزنامه در ایران به نام وقایع اتفاقیه
- ایجاد کارخانه های پارچه بافی، شکر ریزی، چینی و بلورسازی، کاغذ سازی، چدن ریزی
- فرستادن ایرانیان به خارج برای تحصیلات و تدریس در ایران
- استخدام استادان خارجی و تصمیم به جایگزینی آنها با ایرانیان
- ترویج ترجمه و انتشار کتب علمی
- ترویج ساده نویسی و لغو القاب
- مرمت ابنیه تاریخی
- فرستادن صنعتگر به روسیه و مقابله صنعتی با روسیه توسط دست توانای استاد کاران اصفهانی
- بسط فلاحت و آبیاری
- توسعه تجارت داخلی و خارجی
- کوتاه کردن دست اجانب در امور کشور
- تعیین مشی سیاسی معینی در سیاست خارجی
- اصلاح امور مالی و تعدیل بودجه
امیرکبیر، یکی از صدراعظم های ایران در دوره ناصرالدین شاه قاجار بود. اصلاحات وی، اندکی پس از رسیدن به صدارت و با توجه به سن کم شاه (۱۶ سال) آغاز شد و تا پایان صدارت کوتاه مدت او (سه سال و سه ماه) ادامه یافت. دشمنی افرادی مانند آقاخان نوری و مهدعلیا و نادانی ناصرالدین شاه باعث شد تا در ۲۰ محرم سال ۱۲۶۸ هجری قمری، امیرکبیر از صدارت معزول و در ۲۵ محرم از امارت نظام و از تمام مشاغل دولتی برکنار و چند روز بعد به کاشان تبعید شود. اما دشمنان وجود او را بیش از این تحمل نکرده و سرانجام وی به فرمان ناصرالدین شاه در روز جمعه ۲۰ دی سال ۱۲۳۰ به دست نالایقی چون حاج علیخان مراغه ای معروف به حاجب الدوله در حمام فین کاشان به شهادت رسید.
امیرکبیر و روحانیت
رابطهٔ او با روحانیّت خصمانه نبود. روحانی مورد اعتماد امیرکبیر در تهران، شیخ عبدالحسین تهرانی بود که امیر، منصب قضا را در پایتخت به وی سپرد ولی میرزا ابوالقاسم تهرانی (امام جمعه وقت تهران) در ترور امیرکبیر دست داشت.
ازدواج و فرزندان امیر کبیر
امیرکبیر دو بار ازدواج کرد. ازدواج اول وی با «جان جان خانم» دختر حاج شهبازخان (عموی امیرکبیر) بود. به نوشته پولاک، امیر در زمان صدارت خود از این زن جدا شده و «جان جان خانم» حدود سال ۱۲۴۸ در آذربایجان درگذشت. دومین همسر امیر، یگانه خواهر تنی ناصرالدین شاه بود که «ملک زاده خانم» نام داشت و به عزت الدوله ملقب بود که در ۲۶ بهمن ۱۲۲۷ (۲۲ ربیع الاول ۱۲۶۵ ق) با وی ازدواج کرد. او دختر محمد شاه و مهد علیا بود. او در شانزده سالگی به عقد امیر درآمد. امیر در این هنگام حدود چهل و سه ساله بوده است. این ازدواج ظاهراً به خواست و اشاره ناصرالدین شاه صورت گرفته است. این معنا از نامه ای که امیر به پادشاه نوشته است بر می آید: از اول بر خود قبله عالم معلوم است که نمی خواستم در این شهر صاحب خانه و عیال شوم. بعد، به حکم همایون و برای پیشرفت خدمت شما، این عمل را اقدام کردم. امیر از نخستین همسر خود «جان جان خانم» سه فرزند داشت. میرزا احمد خان ساعد الملک مشهور به «امیرزاده» که با منورالسلطنه دختر فرمانفرمای بزرگ ازدواج نمود و دو دختر که نام یکی از آن ها سلطانه ثبت شده است. از عزت الدوله نیز دو دختر داشت که یکی «تاج الملوک خانم» و دیگری «همدم الملوک خانم» نام داشتند.
قتل امیر کبیر
چاکر آستان ملائک پاسبان، فدوی خاص دولت ابد مدت، حاج علی خان پیشخدمت خاصه، فراشباشی دربار سپهر اقتدار مأمور است که به فین کاشان رفته، میرزا تقی خان فراهانی را راحت نماید؛ و در انجام این مأموریت بین الاقران مفتخر و به مراحم خسروانی مستظهر بوده باشد. صبح آنروز خبر آوردند که پیکی از تهران خواهد رسید که فرمان وزارت امیر و خلعتی شاه را می آورد. عزت الدوله البته باز هم نگران بود و خبر را باور نداشت. امیر اما به حمام رفت. شاید خبر رسیدن خلعت را باور کرده بود. حاج علی خان فراش که به باغ فین رسید چاپار دولتی را در کنار در حمام دید که منتظر امیر بود که از حمام خارج شود و پاسخ نامه ای را از وی بگیرد. علی خان فراش دست وی را گرفت و با خود به حمام برد که وی زن امیر را از آمدنش مطلع نکند. مأمورانش در دیگر حمام را مسدود کردند. امیر با حق نعمتی که بر علی خان داشت پرسید شما چرا مأمور اینکار شدید. امیر خواست عزت الدوله را ملاقات کند و نزد وی وصیت کند اما علی خان نپذیرفت. سرانجام امیرکبیر در روز شنبه ۲۰ دی ۱۲۳۰ در حمام فین کاشان به قتل رسید. رگ های دست و پاهایش را گشودند و پس از مدتی خون ریزی علی خان فراش به میر غضب اشاره ای کرد. میرغضب با چکمه به میان دو کتف امیر کوبید. چون امیر به زمین در غلطید دستمالی در گلویش کرد تا جان داد. فراش به سرعت برخاست و گفت دیگر کاری نداریم. وی و همراهانش با اسبان تند رو به تهران بازگشتند. سال مرگ او، ۱۲۶۸، را به حساب ابجد در یک گفتگو بیان کرده اند. اولی می پرسد: «کو امیر نظام» و دومی جواب می دهد «مردی بزرگ تمام شد» در شرح حال ناصرالدین شاه آمده است که بعد از قتل امیرکبیر بسیار نادم و پشیمان شده بود و پس از آن واقعه اگر فردی از رجال خود را برکنار می کرد حتی اگر خائن بودند دستور به قتل آنها نمی داد.