بنویسید...
نام : محمد
نام خانوادگی : مصدق
تولد - وفات : 26 خرداد 1261 – 14 اسفند 1345
تحصیلات : دکتری رشته حقوق
سمت فعلی : وی در قید حیات نمی باشد
محمد مصدق در 26 خرداد 1261 در محله سنگلج تهران به دنیا آمد. پدرش میرزا هدایتالله، وزیر دفتر ناصرالدینشاه، از نوادگان میرزا محسن آشتیانی و از رجال متجدد روزگار و اطرافیان میرزا تقی خان امیرکبیر بود. مادر محمد مصدق ملک تاج خانم نجمالسلطنه دختر شاهزاده فیروز میرزا نصرتالدوله و نوه عباس میرزا ولیعهد بود که موقوفه بیمارستان نجمیه تهران را بنا نهاد.
مصدق در 1287 خورشیدی به فرانسه رفت و پس از پایان یافتن تحصیل علوم مالیه در مدرسه علوم سیاسی پاریس به سویس رفت و به دریافت درجه کارشناسی و دکتری در رشته حقوق در دانشگاه نوشاتل نائل آمد. موضوع پایاننامه کارشناسی او مسئولیت دولت برای اعمال خلاف قانونی مستخدمین در موقع انجام وظایف و قاعده منع استرداد مقصرین سیاسی بود. او تز دکترای خود را در مورد وصیت در فقه اسلام و مذهب شیعه نوشت که بعداً به فارسی ترجمه شد و در تهران به چاپ رسید. مصدق اولین ایرانی است که در رشته حقوق دارای مدرک دکترا میباشد.
در سال 1280، مصدق 19 ساله با زهرا دختر میرزا زینالعابدین تهرانی، سومین امام جمعه تهران، ازدواج کرد. زهرا ابتدا ملقب به شمسالسلطنه بود. پس از مرگ مادرش که دختر ناصرالدین شاه بود و لقب ضیاءالسلطنه داشت، این لقب به زهرا داده شد. ازدواج این دو 64 سال تا پایان زندگانیشان ادامه یافت. ضیاءالسلطنه در سال 1342 بر اثر ابتلا به ذات الریه در بیمارستان نجمیه تهران درگذشت.
این زوج صاحب سه فرزند دختر و چهار فرزند پسر شدند که دو تن از فرزندان به نامهای محمود و یحیی در کودکی درگذشتند و دو فرزند پسر به نامهای احمد و غلامحسین و سه دختر به نامهای منصوره و ضیاء اشرف و خدیجه باقی ماندند.
مصدق در زمان انتقال سلطنت از قاجار به پهلوی، اگر چه از سلاطین قاجار ناامید بود با توجه به این که معتقد بود رضاخان با شاه شدن حکومتی برمبنای دیکتاتوری و بازگشت به استبداد ایجاد میکند، با این کار مخالفت کرد و بعد از آن یکی از منتقدان سرسخت او بود. در زمان حکومت رضاشاه، مصدق زندان رفته و مدتی را در تبعید گذرانید. او سلطنت پهلوی را مخلوق سیاست بریتانیا میدانست.
وی پس از سقوط رضاشاه، از تبعید به عرصه سیاست بازگشت. در سال 1328 با چندین حزب وارد اتحاد شد و با همکاری ملیونی مانند حسین فاطمی به تأسیس جبهه ملی ایران اقدام کرد. جبهه ملی و در رأس آنها مصدق، به پیشنهاد فاطمی برای شروع استعمارزدایی از ایران، ملی شدن صنعت نفت را مطرح کردند. مصدق در سال 1330 به نخستوزیری رسید و در نخستین قدم، قانون ملی شدن نقت ایران را اجرایی کرد. به همین دلیل طرح سقوط دولت او توسط بریتانیا (که شرکت بریتیش پترولیوم آنان تا پیش از ملیشدن نفت، صاحب عمده نفت ایران بود) ریخته شد و سرانجام در کودتای 28 مرداد که توسط سیا و ام آی 6 و با حمایت شاه و روحانیون و ارتش شاهنشاهی انجام شد، دولت مصدق برکنار شد.
در شهریور 1271، پدر میرزا محمد درگذشت. پس از درگذشت پدر ، به رسم زمامداری آن زمان، محمد به تصدی استیفای خراسان رسید که وظائف رسیدگی به کلیه حسابهای ایالات یا ولایات مربوط و دستورالعملهای امور مالی را برعهده داشت. او ابتدا از سررشتهداران راهنمایی گرفت ولی خیلی زود بر امور مسلط شد و در ردیف مستوفیان کارآمد قرار گرفت.
در ایران عهد قاجار، انقلاب مشروطه موجب تغییر کلیه ارکان حکومتی و ایجاد نهادهای نوین به جای دوایر سنتی از جمله دیوان استیفا شد. مصدق نیز از مستوفیگری استعفا داد.
تلاش برای نمایندگی در مجلس دوره اول : پس از صدور فرمان مشروطیت، مصدق از سوی طبقه اعیان اصفهان برای نمایندگی آنها به مجلس راه یافت؛ همسرش بهدلیل داشتن دو ملک در اصفهان، باعث آشنایی مصدق با رجال و اعیان این شهر شده بود. همچنین مصدق با حاکم اصفهان ارتباط داشته بود. بهعلت نداشتن سن قانونی 30 سال، اعتبارنامه او رد شد. مصدق در این باره میگوید: اما «اعتبارنامه بعضی از نمایندگان کمتر از سی سال به تصویب رسید».
مجلس شورای کبرای دولتی : محمد مصدق در دوران سلطنت محمدعلی شاه توسط برادر ناتنیاش حشمتالدوله والاتبار به عنوان یکی از اعضای طبقه اعیان و اشراف به عضویت «مجلس شورای کبرای دولتی» انتخاب شد که شاه ایجاد کرده بود. عضویت در مجلس شورای کبرای دولتی باب طبع مصدق نبود که خود جزء مشروطهخواهان محسوب میشد.پس از این جلسه، مصدق با وساطت برادرش حشمتالدوله والاتبار در خواست گذرنامه کرد و برای ادامه تحصیل به اروپا رفت.
فعالیتهای علمی : مصدق در سال 1293 خورشیدی به ایران بازگشت و به درخواست ولیالله خان نصر تدریس در مدرسه سیاسی مشغول شد. او در این دوران به دلیل علاقهای که به مسائل حقوقی و مالی و سیاسی داشت، چهار کتاب نوشت:
کاپیتولاسیون و ایران
دستور در محاکم حقوقی
شرکتهای سهامی در اروپا
اصول قواعد و قوانین مالیه در ممالک خارجه و ایران قبل از مشروطیت و دوره مشروطه
مصدق همچنین در نشر مجله حقوقی-اقتصادی علمی با محمدعلی تهرانی و عدهای دیگر همکاری کرد. این مجله به مدت یک سال منتشر گردید.
والی فارس : اندکی بعد از این که میرزا حسن خان مشیرالدوله که به جای وثوق الدوله به نخستوزیری انتخاب شده بود، به دکتر مصدق تلگراف زد و از او خواست به ایران برگردد و وزارت عدلیه(دادگستری) را به عهده بگیرد، مصدق به ایران وارد شد. در بازگشت از راه بندر بوشهر، پس از ورود به شیراز بر حسب درخواست محترمین فارس، در نوزدهم مهر 1299 به والی گری (استانداری) فارس منصوب شد.
کودتای سوم اسفند: شب سوم اسفند 1299 سیم تلگراف شیراز و تهران قطع شد و تا شب ششم اسفند که تلگراف احمد شاه رسید، مصدق و اهالی فارس از کودتای سید ضیاءالدین طباطبایی در تهران بیخبر بودند. احمد شاه در تلگراف خود، تعیین سید ضیاء را به نخستوزیری اعلام کرد و مصدق در جواب شاه نوشت که اگر خبر تصمیم او در فارس پخش شود، «اسباب بسی انقلاب و اغتشاش خواهد شد و اصلاح آن خیلی مشکل خواهد بود». بلافاصله پس از تلگرام مصدق، بیانیه سید ضیاء در فارس منتشر و مردم از کودتا در تهران با خبر شدند.
وزیر مالیه : هنوز مدت زیادی از توقف مصدق در ایل بختیاری نگذشته بود که کابینه سید ضیاءالدین سقوط کرد. با سقوط کابینه سید ضیاء، قوام السلطنه به نخستوزیری رسید و مأمور تشکیل کابینه شد و مصدق را به وزارت مالیه انتخاب کرد.
والی آذربایجان : با سقوط دولت قوام السلطنه در اواخر دی 1300 و روی کار آمدن دوباره مشیرالدوله، با توجه به فتنه سردار عشایر حاج علیلو و نظر به شهرتی که والیگری مصدق در فارس ایجاد کرده بود از مصدق خواسته شد که والی آذربایجان شود. مصدق به شرطی قبول کرد که نیروهای ارتش ایالت به دلایل امنیتی زیر نظر او عمل کنند. پس از موافقت مشیرالدوله و رضاخان، مصدق به آذربایجان رفت و تبریز را آرام، سردار عشایر را دستگیر و نان را در نانواییها فراوان کرد اما بعد به سبب سرپیچی فرمانده قشون از دستورهایش و ادامه پیروی از اوامر رضاخان سردار سپه، وزیر جنگ وقت، از این سمت مستعفی گشت و به تهران مراجعت کرد
وزارت امورخارجه : در 26 خرداد 1302 مشیرالدوله مصدق را به عنوان وزیر خارجه کابینه خود به مجلس معرفی کرد. مصدق با خواسته انگلیسیها برای دو میلیون لیره که مدعی بودند برای ایجاد پلیس جنوب خرج کردهاند بهشدت مخالفت و به حضور آنان در جزیره شعیب و ابوموسی اعتراض کرد. پس از استعفای مشیرالدوله، رضاخان سردار سپه به نخستوزیری رسید و بعد از آن با وجود پیشنهادهای مختلف مانند ریاست دیوان عالی تمیز و نخستوزیری را چه در دوران نخستوزیری سردار سپه و چه بعد در دوران سلطنت رضا شاه نپذیرفت واز همراهی با او خودداری کرد.
مخالفت با پادشاهی رضا شاه : مصدق در سال 1302 کتاب حقوق پارلمانی در ایران و اروپا را تألیف کرد و در دوره پنجم مجلس شورای ملی به نمایندگی تهران انتخاب شد.
در آغاز مجلس در آستانه نوروز 1303 طرفداران رضاخان سردارسپه که رئیسالوزرا بود سعی کردند حکومت ایران را به جمهوری تغییر دهند اما با مخالفت افرادی چون مدرس و ملک الشعرای بهار موفق نشدند. در 9 آبان 1304، جناح اکثریت نمایندگان مجلس، ماده واحده «انقراض سلطنت قاجار و خلع احمدشاه» را با دو فوریت به شور گذاشتند. از 85 نماینده حاضر هشتاد نفر رأی موافق و پنج نفر رأی مخالف دادند. یکی از این پنج نفر مصدق بود و مصدق نطقی نیز کرد. استدلال مصدق این بود که اگر رضاخان شاه شود، چون در نظام مشروطه شاه مسئولیت ندارد، دیگر نمیتواند به خدماتی که تا آن وقت میکرده ادامه دهد و کشور را اداره کند، اگر هم بخواهد اداره کشور و حکومت را به دست بگیرد، به معنای بازگشت به دوران استبداد و ضد مشروطیت خواهد بود.
پیشنهاد راهآهن شرق به غرب : او دو ایراد اساسی به خط آهن سراسری وارد میدانست: اول این که انتخاب مسیر بندر محمره (خرمشهر) به بندر جز (گز) به نظر او درست نبود و این مسیر بیشتر جنبه نظامی داشت تا حمل بار و مسافر که در نهایت همین خط آهن باعث اشغال ایران توسط متفقین شد!
دلیل دوم او اقتصادی بودن و تأمین بودجه ساخت راهآهن بود. پیشنهاد مصدق ساخت راهآهن شرقی-غربی بود تا علاوه بر حمل و نقل داخلی بتواند کالاهای بینالمللی را (در مسیر قدیمی جاده ابریشم) نیز جابجا کند.
دوره ششم مجلس : انتخابات دوره ششم مجلس شورای ملی در سال 1305، نخستین انتخاباتی بود که در زمان رضا شاه انجام شد. مداخله شهربانی در انتخابات سبب شد که سید حسن مدرس جلسهای در منزل حاج مهدی سلامت برای اتخاذ موضع در برابر دخالت در انتخابات برگزار کند. رضا شاه که باخبر شد دستور داد آرائی را که تا آن وقت در تهران گرفته بودند و شش هزار و اندی برگه رأی میشد، در حیاط مدرسه دارالفنون سوزاندند و انتخابات را زیر نظر مشیرالدوله گذاشت. بدین ترتیب، کسانی که با سلطنت رضا شاه مخالفت کرده بودند، همچون مدرس و مصدق توانستند به مجلس راه یابند.
زندان بیرجند و تبعید به احمدآباد : در 1305، مصدق به سبب ادامه مخالفت با دستگاه حاکم، خانهنشین شد و تا سال 1319 به اداره املاک خود در روستای احمدآباد و تولیت بیمارستان نجمیه مشغول بود و از فعالیت سیاسی دوری کرد. او نسبت به آینده نگران بود تا جایی که به گفته خودش گاهی به سرش میزد به زندان قصر برود و بخواهد او را زندانی کنند تا از این نگرانی و هراس از آینده رها شود. پس از برکناری دامادش احمد متین دفتری از نخستوزیری، شهربانی مصدق را در پنجم تیر 1319 بدون آنکه دلیلی ارائه دهد، چند روز در زندان موقت تهران در بازداشت نگاه داشت و از آنجا به زندان بیرجند انتقال داد. مصدق در طول راه و در زندان به گفته خودش دو بار دست به خودکشی نافرجام زد.
مصدق پس از چند ماه با اقدام پسرش غلامحسین مصدق توسط ارنست پرون از زندان بیرجند به احمدآباد برگردانده شد و در آنجا در ملک خود تحت نظر قرار گرفت.
سرآغاز جنبش نفت : در شهریور 1320 با ورود ارتش های اشغالگر شوروی و بریتانیا به ایران، رضا شاه مجبور به استعفا و خروج از کشور شد و همه محکومان سیاسی آزاد شدند، حکم آزادی مصدق هم رسید اما او تصمیم گرفت در احمدآباد بماند و در سیاست مداخله نکند.
دو سال بعد که انتخابات دوره چهاردهم مجلس شورای ملی آغاز شد، از مصدق خواسته شد در انتخابات به عنوان نامزد نمایندگی تهران شرکت کند. مصدق پذیرفت و در این انتخابات، بیشترین رأی را میان نامزدهای تهران آورد.
از سال 1322 شرکتهای نفتی آمریکایی و انگلیسی مذاکراتی را با دولت ایران برای کسب امتیاز نفت شمال آغاز کردند. پس از آن که در پایان این سال، دولت محمد ساعد روی کار آمد، شوروی نیز نسبت به کسب امتیاز نفت شمال ابراز علاقه کرد و موضوع نفت به مطبوعات و مجلس کشید.
ادامه اعتراضها به مذاکرات و آمد و رفتهایی که بر سر نفت به تهران میشد، دولت ساعد را در آبان 1323 به سقوط کشید. نمایندگان جناح اکثریت مجلس به نخستوزیری دکتر مصدق ابراز تمایل کردند اما او پذیرفتن نخستوزیری را مشروط به این کرد که مجلس قانونی بگذارند که اگر دوره نخستوزیریاش پیش از پایان دوره مجلس به سر رسید، بتواند به کرسی نمایندگی بازگردد. نمایندگان این شرط را نپذیرفتند و سهامالسلطان بیات، خواهرزاده دکتر مصدق را برای نمایندگی برگزیدند. مصدق از جانب جناح اکثریت، شرط رأی اعتماد به دولت بیات را این تعیین کرد که عقد هر گونه قرارداد برای اعطای امتیاز نفت به هر دولت یا شرکت خارجی ممنوع شود.
شرطی که دکتر مصدق برای رأی اعتماد به دولت بیات گذاشت به صورت طرحی دو فوریتی در مجلس به رأی گذاشته شد و به تصویب رسید. جریانی که به ملی شدن نفت انجامید از همینجا سرچشمه گرفت. دکتر مصدق در مجلس گفت که ابتکار این طرح از خود او نبود بلکه یکی از نمایندگان مبتکر آن است که صلاح نیست نامش برده شود.
ملی شدن صنعت نفت : فردای قتل رزمآرا، روز 17 اسفند 1329 کمیسیون نفت پیشنهاد ملی کردن صنعت نفت را تصویب و اعلام کرد. قانون ملی شدن صنایع نفت در مجلس شورای ملی در تاریخ 27 اسفند 1329 و در مجلس سنا در تاریخ 29 اسفند 1329 به تصویب رسید.
دور اول نخست وزیری : در مجلس جمال امامی خوئی نماینده طرفدار دربار در حین مذاکرات به مصدق تعارف نخستوزیری مینماید که برخلاف انتظار او این بار پذیرفت. به این شرط که در همان جلسه قانون خلع ید از شرکت نفت ایران و انگلیس به تصویب برسد. دولت مصدق در مورخ 15 اردیبهشت 1330 توانست از میان 102 نفر عده حاضر با کسب 99 رأی موافق رأی اعتماد مجلس را کسب نماید.
مصدق بلافاصله پس از نخستوزیری اجرای خلع ید از انگلیسیها را در دستور کار قرار داد؛ و هیئتی به ریاست مهدی بازرگان و با حضور حسین مکی را به این منظور به آبادان فرستاد. بیرون راندن شرکت انگلیسی باعث اعتراض دولت بریتانیا شد. با شکایت دولت انگلیس از دولت ایران در شورای امنیت سازمان ملل، مصدق به نیویورک رفت و به دفاع از حقوق ایران پرداخت. نتیجه به نفع ایران شد.
دوره دوم : در پی تظاهرات در 30 تیر 1331 که به کشته شدن چند نفر انجامید، قوام به دلیل عدم پذیرش انحلال مجلس از سوی شاه استعفا کرد و مصدق با رأی تمایل مجلس (61 رأی از 64 نماینده) بار دیگر به نخستوزیری ایران رسید.
کودتای 28 مرداد : در روز کودتای 28 مرداد 1332 حرکت دیگری ضد دولت انجام شد که اینبار باعث سرنگونی دولت مصدق گشت. بنابر کتاب «ضد کودتا» نوشته مأمور سیا کیم روزولت، او در این روز با خریدن فتوای برخی از روحانیون و همچنین دادن پول به ارتشیان، ولگردان و اوباش تهران آنها را به خیابانها کشانید. در این عملیات ماشینهای وابسته هوایی سفارت آمریکا در تهران با انتقال نفرات گارد شاهنشاهی و ارتشیان تحت حمایت خود به سمت منزل مصدق و پرداخت دلار به افراد فعال در کودتا باعث پیشروی این کودتا گردیدند. امری که در کودتای 25 مرداد ناموفق بود.
محمد مصدق را پس از کودتای 28 مرداد در دادگاه نظامی محاکمه و با توجه به تبرئه او از اتهامات اصلی چون «تلاش برای برهم زدن اساس سلطنت» و «کودتا علیه قانون اساسی» به سه سال حبس مجرد (انفرادی) محکوم شد.او پس از گذراندن سه سال حکم خود به احمد آباد تبعید شد و اجازه خروج از خانه خود را نداشت.
پس از درگذشت مصدق در 14 اسفند 1345 در بیمارستان نجمیه تهران، به وصیت او قرار بود وی را کنار کشتهشدگان 30 تیر در ابن بابویه دفن کنند، ولی با مخالفت شاه از دفن وی در قبرستان ابن بابویه جلوگیری شد و او را در یکی از اتاقهای خانهاش در قلعه احمدآباد در روستای احمدآباد به خاک سپردند. پیکر او توسط دکتر یدالله سحابی غسل داده شد و نماز میت توسط سید رضا زنجانی اقامه گردید.
دکتر محمد مصدق در قید حیات نبوده و هیچ سمتی ندارد.
دکتر محمد مصدق صفحه رسمی در اینستاگرام به نام خود ندارد.