نام : لئون
نام خانوادگی : تروتسکی
تولد - وفات : زاده 7 نوامبر 1879 – درگذشته 21 اوت 1940
تحصیلات : -
سمت فعلی : وی در قید حیات نمی باشد
لئون تروتسکی در سال 1879 در خانوادهای یهودی و ثروتمند در روستایی در اوکراین با نام لف داویدُویچ برونشتاین زاده شد. پدر او از زمینداران بزرگ اوکراین بود و خود او همیشه از بیان آن خودداری میکرد. او به گفته طرفدارانش به دوری از زندگی مرفه باور داشت که پس از مرگ پدر، سهمالارث خود را مطالبه نکرد.
در 9 سالگی به همراه یکی از اقوام خود به اودسا رفت تا تحصیل در مدرسه ابتدایی را آغاز کند. در آن جا در خانه اسپنتسر پانسیون شد. دوره مدرسه ابتدایی به سر آمد و عازم رفتن به دبیرستان شد، اما مشکل بزرگی در برابر او وجود داشت. یک یهودی به سختی میتوانست به دبیرستان راه یابد زیرا سهمیه مشخصی برای دانش آموزان یهودی وجود داشت. اما با کمک دوستان با نفوذ، به دبیرستان «سنت پالوس» راه یافت. دوران تحصیل در دبیرستان، افقهای تازه ای را در برابر او گشود: در پاییز که به دبیرستان رفت، زبانهای آلمانی و فرانسه را یادگرفت. عادت به مطالعه در او پدید آمد و به مطالعه آثار نویسندگان انساندوست روسیه (نظیر تولستوی) و نویسندگان روشنفکر اروپایی پرداخت. در سال دوم دبیرستان بود که فعالیت مطبوعاتی را آغاز کرد و در مجله «قطره» (که به وسیله دبیرستان منتشر میشد) مقالات ادبی مینوشت و اشعارش را به چاپ میرساند. کارنامه تحصیلی او نشان میدهد که از دانش آموزان جدی و ممتاز بود.
الکساندرا سوولوتسکیا همسر اول او می باشد که پس از او با ناتالیا سدوا تروتسکی ازدواج می کند.ناتالیا سدوا تروتسکی (زاده 5 آوریل 1882 – درگذشتهٔ 23 ژانویه 1962)، مبارز و انقلابی روس، تئوریسین و انقلابی بلشویک بود. او، قبل از انقلاب، به همراه لنین و تروتسکی در نشریه بلشویک ایسکرا، کار میکرد.
لئون تروتسکی مدتی نیز با هنرمند مشهور فریدا کالو رابطه عاشقانه داشته است.
تروتسکی چهار فرزند به نام های زینیدا ولکوا، نینا نولسون، لو سدوف، سرگی سدوف دارد.
تروتسکی در 17 سالگی و در مدرسه با نوشتههای سازمانهای پنهانی و مارکسیسم آشنا شد. او به همراه عدهای از دوستانش «تشکیلات کارگری جنوب» را برپا نمود که در طی چند ماه هزاران نفر جذب آن شدند. در سال 1898 این تشکیلات توسط پلیس مخفی منحل شد و برونشتین و دیگر رهبران آن به زندان افتادند. همه آنها به چهار سال تبعید به سیبری محکوم شدند. در این مدت لئون و الکساندرا با حزب سوسیال دموکرات کارگری روسیه (POSDR) که زیر نظر ولادیمیر لنین و گئورگی پلخانف بود ارتباط برقرار کردند. در دوران زندان، تروتسکی به نویسندگی و نظریهپردازی با نام مستعار پرداخت.
تروتسکی همکاری خود را با ایسکرا، نشریهٔ حزب سوسیال دمکرات روسی آغاز کرد. حزب او را برای جمعآوری کمک به اروپا فرستاد. در سال 1902، در سن 23 سالگی در خانه دوستی در لندن با ولادیمیر لنین دیدار نمود. این دیدار به پیوند سیاسی تنگاتنگ و طولانی بین تروتسکی و لنین انجامید. با وجود اختلاف نظر بین آنها، لنین همواره تروتسکی را فردی با ارزش برای اهداف خود میدید.
در 1903 و در طی دومین کنگرهٔ حزب اختلافات میان بلشویکها و منشویک باعث جداییشان میشود. علت این جدایی حول مسئله ماهیت حزب میچرخید.
تفکر سیاسی تروتسکی سیری تدریجی داشت. در ابتدا، تحت تأثیر افکار روشنفکرانه خانواده اسپنتسر، گرایشی نسبتاً قوی به جنبش عوامگرایی(پوپولیسم) پیدا کرد ولی هیچ گونه آگاهی از مارکسیسم نداشت. لئو در چهارده سالگی، برای نخستین بار یکی از آثار مارکسیستی (اثری از پِیتراسترووه) را مطالعه کرد. سال 1896، یک سال سرنوشت ساز در زندگی او بهشمار میآید زیرا اندیشههای مارکسیستی بر او چیره شد و فعالیتهای انقلابی را آغاز کرد. تروتسکی در میانهٔ سال 1896 «مجمع کارگران روسیه جنوبی» را در «نیکلایوف» بنیان نهاد. این مجمع سازمانی انقلابی بود که میکوشید کارگران را بیدار کرده و به قیام علیه سرمایه داران وادارد.چند اعتصاب کارگری در نیکلایوف صورت گرفت. پلیس ابتدا به فعّالان سیاسی تبعید شده به اودسا مشکوک شد ولی بعداً پی برد که کارِ چند نوجوان در «مجمع کارگران روسیه جنوبی» است. در فوریه 1898، نیروهای پلیس توانستند افراد این مجمع و از جمله تروتسکی را بازداشت کنند و مدارک زیادی را از آنان به دست آوردند.
خود او در اثر معروفش به نام زندگی من مینویسد:
«... از 1897 که فعالیت انقلابی را شروع کردم، ولی همچنان در برابر مارکسیسم ایستادگی میکردم، تاکنون راهی دراز را طی کرده بودم. در ایام تبعید، مارکسیسم مبنای قطعی جهان بینی و شیوه تفکر من شد…» (زندگی من، فصل 9)
در 1898 از سیبری گریخت و به «سامارا» رفت و در آن جا به عضویت هیئتهای تحریریه شعبه روزنامه «ایسکرا» (ارگان حزب سوسیال دموکرات روسیه) درآمد. مقالات سیاسی خود را با نام مستعار «پِرو» (قلم) به رشته تحریر درمیآورد. در اکتبر 1902، به دعوت لنین، به لندن رفت و به عضویت هیئت تحریریه دفتر مرکزی «ایسکرا» درآمد.
در سال 1905 اعتصابات گستردهای روسیه را تکان داد. این نخستینباری بود که کارگران در کنار خواستهای اجتماعی، خواستهای سیاسی را هم پیش میکشیدند.در این سال تروتسکی و همسرش ناتالیا پنهانی به پتروگراد بازگشته و تروتسکی در راس قدرت شورا قرار گرفت. او نخستین دبیرکل شورای کارگران روسیه بود. او با سخنوری و کاریزمای خود، طبقه کارگر و حتی طبقه متوسط شهری و خرده بورژواها را نیز با خود همراه کرد. اما پس از شکست انقلاب او به کار اجباری و زندگی در سیبری محکوم شد که در آن هنگام 26 سال داشت.
در سال 1905 تروتسکی بار دیگر از تبعید در سیبری گریخت. این بار او به صورت رسمی به حزب لنین پیوست و از سوی بلشویکها برای ریاست کمیته نظامی انقلابی برگزیده شد. تروتسکی پس از تجربه ناکام 1905 دیدگاه کاملاً دیگری را در پیش گرفت و گفت روسیه کشوری توسعهنیافته در عصر ظهور امپریالیسم است و سرمایههای خارجی زیادی تحت سلطهٔ تزار قرار دارد. بورژوازی ملی به نسبت ضعیف است. همه اینها باعث بهوجود آمدن همبستگی میان امپریالیسم خارجی، طبقهٔ مالک سنتی و بورژوازی ملی میشود. به طوریکه این بورژوازی ملی در صورت رویداد انقلاب، بیشتر تمایل خواهد داشت تا از تزار پشتیبانی کند تا کارگران و دهقانان. دهقانان نخواهند توانست خود را به قدرت سیاسیِ خودانگیختهای بدل کنند. اینچنین، تروتسکی نتیجه گرفت که تنها، طبقهٔ کارگر قادر به رهاییِ روسیه است؛ و اینکه در انقلاب علیه تزاریسم باید وظایف انقلاب بورژوازی با انقلاب سوسیالیستی ترکیب شود. طبقه کارگر باید پشتیبانی دهقانان را بدست آورد ـ که در کشوری مانند روسیه اجتناب ناپذیر است ـ و دموکراسی شوراها را برقرار سازد. او این نظریه خود را «انقلاب مداوم» نامید.
در سال 1907 تروتسکی دوباره موفق شد تا به وین فرار کند و چند سالی در آنجا بماند. جنگ جهانی اول آسیب جبرانناپذیری به سوسیال دموکراسی وارد آورد و موجب تجزیه آن شد. اگرچه جنگ بین دولتهای سرمایهداری بود رهبران انترناسیونال دوم به تصویب اعتبار جنگ رأی دادند. به عقیده تروتسکی و لنین، کارگران نباید در میان خویش، کشتار به راه میانداختند بلکه باید سلاح خود را علیه آن طبقهای نشانه میرفتند که استثمارشان میکند. این گفته لنین بود که: «ما باید این جنگ را به جنگ شهریِ انقلابی تبدیل کنیم».
فلاکت جنگ در سرتاسر اروپا قحطی و بدبختی را میگسترد. در فوریه 1917 انقلاب دیگری در روسیه رخ داد. لنین در ماه آوریل و تروتسکی در ماه مه به مسکو وارد شدند.
با ورود لنین، بلشویکها دوباره با منشویکها همکاری کرده و حکومت موقت را به رسمیت شناختند. لنین جریان حزب را دگرگون نمود. در نظر او، کارگران باید قدرت را از طریق شوراها در دست بگیرند و با پشتوانه انقلاب جهانی که انقلاب روسیه آغازگر آن است، سازنده جامعهای برابر و بیطبقه یا «سوسیالیسم» باشند. تروتسکی پس از ورودش به روسیه با تأیید فراموش کردن اختلافات گذشته، تمایل خود را به بلشویکها نشان داد.
در طی ماههای بعدی، بلشویکها با خواستهایی نظیر توقف جنگ، باز توزیع زمینها و قدرت گرفتن کامل شوراها، به تدریج تودههای زیادی را جلب کردند. اما 25 اکتبر انقلاب دیگر و با خونریزی کم در راه بود. چرا که نیروهای نظامی جانب انقلابیون را میگرفتند. بدین ترتیب روسیه نخستین کشوری شد که در آن، کارگران و دهقانان قدرت را در دست گرفتند. حکومتی ترکیبی از بلشویکها و سوسیالیستهای انقلابی بزودی برپا شد. لنین و تروتسکی در نتیجه انقلاب روسیه، امید زیادی به رویداد انقلاب در دیگر کشورهای پیشرفته سرمایهداری داشتند. آنها معتقد بودند روسیه که کشوری توسعهنیافته و از نظر فرهنگی عقبافتادهاست به تنهایی نمیتواند سوسیالیسم را برآورده کند.
تروتسکی مسئولیت تشکیل ارتش سرخ را به عهده گرفت که در نهایت موفق شد گروههای مخالف را شکست دهد. اما از طرف دیگر جنگ شهری وضعیتی را ایجاد کرد که به سمت دیوانسالاری دولتی شوروی رفت. این موضوع، باعث خشونتآمیز شدن مناسبات سیاسی و اجتماعی شد. در این زمینه سیاسی و اجتماعی، سوگیری بلشویکها به سمتی رفت که این تغییرشکل را ـ اگرچه موقت ـ تشدید کرد. در ادامه این روند در 1921 احزاب سیاسی غیرقانونی اعلام شدند و حق تشکیل فراکسیون در احزاب، موقتاً ملغی شد. در نظر ارنست مندل، این، سالهای سیاهی بود که در آن تروتسکی از سیاست ترس، و سرکوب آنارشیستها (ماخنو، کرونشتات) و نظامیسازی سندیکاها دفاع میکرد.
در 1922 ژوزف استالین که تا آن زمان کمتر شناخته شده بود دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی شد و این زمانی بود که ولادیمیر لنین هرچه بیشتر خطر دیوانسالار شدن دولت شوروی را احساس میکرد. او در 1922 در کنگره حزب گفت: «زمانی که به ماشین دیوانسالار مینگریم باید از خود بپرسیم که چه کسی حکومت میکند و چه کسی حکومت میشود؟ من به شدت شک دارم که این کمونیستها هستند که حکومت میکنند. حقیقت این است که اینها حکومت میشوند». در همین سال لنین بیمار شده و به این ترتیب، ناتوان و از گود خارج شد. تروتسکی در ابتدا بارها ضرورت بازگشت دموکراسی در حزب را هشدار میداد که نتیجهای جز خشم استالین و همدستانش نداشت؛ زیرا آنها نماینده منافع قشر تازه سوسیال بوروکراتها بودند. بسیاری از کمیسیونها و اعضای اثر گذار حزب کمونیست، با تطمیع یا ترساندن استالین تغییر موضع دادند.
لنین در 1924 درگذشت. او در وصیتنامه سیاسیاش از اعضای دیگر رهبری حزب کمونیست خواسته بود تا استالین را از مقام دبیرکلی حزب کمونیست برکنار کنند. تروتسکی نیز تلاش کرد تا مبارزه لنین را ادامه دهد اما تلاشهای تروتسکی در زمانی بود که تودهها در انفعال و خستگیِ پس از انقلاب بهسر میبردند. در نتیجه دیوانسالاران حکومتی، تروتسکی را از نظر سیاسی محاصره کرده و او را در ژانویه 1925 از مقام کمیسر عالی امور نظامی و دریایی شوروی برکنار کردند.
در سال 1925 (یکسال پس از مرگ لنین) درباره آینده شوروی دو دیدگاه وجود داشت: تروتسکی و هوادارانش در داخل حزب و ارگانهای سیاسی ارتش، از سیاست صنعتی کردن سریع کشور و تشدید فعالیتهای انقلابی در صحنه بینالمللی حمایت میکردند (نظریه انقلاب جهانی). از سوی دیگر استالین و هوادارانش نظریه «سوسیالیسم در کشور واحد» را ارائه دادند که به معنای اولویت تحکیم اوضاع داخلی کشور و مماشات با کشورهای غرب بود. از نظر اعضای ساده حزب و اکثریت کارگران، نظریه استالین از جاذبه بیش تری برخوردار بود.
استالین در مقابل تئوری انقلاب جهانی تروتسکی، ایده سوسیالیسم در یک کشور را ارائه کرد و تروتسکیسم را مغایر با ارزشهای انقلاب دانست. تروتسکی در سالهای 1926 و 1927 گروهی متشکل از 8 هزار نفر از اعضای حزب کمونیست را گرد آورد و یک اپوزیسیون تشکیل داد.
همه اعضای شناخته شده این اپوزیسیون در سال 1927 از حزب کمونیست اخراج و تبعید یا زندانی شدند. سرانجام در نوامبر 1927 در پی سخنرانی تروتسکی علیه استالین که در آن استالین را «گورکن انقلاب» نامید، از حزب کمونیست اخراج و ناچار شد روسیه را ترک کند و به تبعید برود. تروتسکی در ژانویه 1928 ابتدا به آلماتی تبعید شد و سرانجام در فوریه 1929 از اتحاد جماهیر شوروی اخراج شد.
تروتسکی و ناتالیا همسرش تبعید شدند. سفری دریایی و طولانی آنها را از ترکیه به فرانسه، نروژ و از آنجا به مکزیک رساند؛ ولی تروتسکی دست از فعالیت سیاسی برنداشت. در سال 1935 تروتسکی در مخالفت با استالین، در کتابی به نام انقلابی که به آن خیانت شد نوشت که جریان حاکم بر شوروی در راستای منافع خود، منافع کارگران و پرولتاریا را نادیده میگیرد. او با بررسی احزاب سوسیال دموکرات اروپایی و امکانات حاصل از نتیجه جنگ جهانی اول به این نتیجه رسید که باید انترناسیونال چهارم را تشکیل دهد؛ بنابراین در سال 1938 و در اطراف پاریس، انترناسیونال چهارم را تشکیل داد و برپایی انقلابی تازه را وظیفه خود دانست.
تروتسکی در آخرین سالهای زندگی، کتابها و مقالات بسیاری علیه خائنان به انقلاب نوشت. او خواستار برپایی دوباره شوراها و دموکراسی چند حزبی بود. ترس استالین از تروتسکی آن چنان زیاد بود که وجود او در تبعید را نیز برنمیتافت؛ زیرا تروتسکی همچنان تا سالهای پایانی زندگی، چنان قدرتمند و دارای کاریزما بود که بتواند کودتا یا انقلابی در روسیه را رهبری کند.
به نظر میرسید که تروتسکی در مکزیک در امنیت است، اما در 20 اوت 1940 مردی جوان به نام مستعار «آقای جکسون» در مکزیک به دیدار لئون تروتسکی رفت. او خود را از حامیان و دوستداران تروتسکی معرفی کرد که از تروتسکی میخواهد تا کتابش را پیش از انتشار بررسی کند. جکسون به نظر مردی متشخص میآمد و برای همین کسی به او شک نکرد و او را بازرسی نکردند. جکسون با تروتسکی مشغول گپ زدن بود. گفته میشود در حالی که تروتسکی کتاب جکسون را میخواند او ناگهان با تیشه کوهنوردی از پشت، به سر تروتسکی ضربه زد.
تروتسکی پیش از مرگ گفت: «او را نکشید، باید همه چیز را اعتراف کند». آشکار شد که جکسون میخواسته پس از ترور تروتسکی خودکشی کند. محافظان تروتسکی، جکسون را به مقامات مکزیکی تحویل دادند. هویت واقعی او رامون مرکادر، تبعه اسپانیا بود که به 20 سال زندان محکوم شد. در روز خاکسپاری تروتسکی، نزدیک به 300 هزار نفر حضور داشتند.
ژوزف استالین گفته بود: «من در ترور تروتسکی هیچ نقشی ندارم»، اما مرکادر پس از آزادی از زندان، به شوروی رفت و نشان لنین که بالاترین نشان شوروی بود را دریافت کرد.
زندگی من
تاریخ انقلاب روسیه
کمون پاریس
مارکسیسم و تروریسم
مینیسریال تروتسکی به زبان روسی در 8 قسمت (2017)
ترور تروتسکی (1972)
لئون تروتسکی در قید حیات نبوده و هیچ سمتی ندارد.
تروتسکی در قید حیات نبوده و هیچ صفحه رسمی فعالی در اینستاگرام ندارد.