نام : ژوزف
نام خانوادگی : استالین
تولد - وفات : 18 دسامبر 1878 – 5 مارس 1953
تحصیلات : تحصیلات در مدرسه دینی
سمت فعلی : وی در قید حیات نمی باشد
او با نام جوزف ویسارینویچ جوگاشویلی در گوری، خوانده میشد. در کودکی او را «سوسو» میخواندند که نام مستعاری گرجی برای «ژوزف» است. در 1913 او نام «استالین» را برگزید. سه خواهر و برادر استالین در سنین پایین از دنیا رفتند و ژوزف عملاً تک فرزند بود. پدرش، ویساریون، خیاط بود که پس از باز کردن مغازهاش با ورشکستگی سریع آن مجبور به کار کردن در یک کارخانه کفاشی در تفلیس شد. اکاترینا، مادر استالین، در خانه مردم کار میکرد و لباس میشست. یکی از مشتریان او از یهودیان گوری به نام دیوید پاپسیمدوف بود. پاپسیمدوف به ژوزف (که به همراه مادرش به کمک میرفت) پول و کتاب میداد و مشوق او بود.
مادر استالین در 1937 درگذشت. استالین حتی در تشییع جنازه شرکت نکرد و به فرستادن گلی بسنده کرد.
جوزف در هشت سالگی و در مدرسه کلیسای گوری تحصیلاتش را آغاز کرد. وی در کلاس خود، شاگرد اول شد و در 14 سالگی بورسیه مدرسه علوم دینی تفلیس را دریافت کرد. گرچه مادرش همیشه (حتی پس از رسیدن او به رهبری شوروی) میخواست که او کشیش شود ولی علت رفتن او به مدرسه دینی، تنها نبود دانشگاه مناسب بود. استالین در این دوره هم کمک تحصیلی دریافت میکرد و هم بابت خواندن در گروه کر، مزد میگرفت.
وی در سال 1899 از مدرسه دینی اخراج شد.
همسر اول استالین، اکاترینا سوانیدزه، در 1907 تنها یک سال پس از ازدواج درگذشت.
زن دوم او، نادژدا آلیلیوا بود که در 1932 درگذشت. طبق گزارشهای رسمی او بیمار بوده و پس از دعوایی با استالین، خودکشی کردهاست و یادداشت خودکشی به جا گذاشته که به روایت دخترشان این نامه «نیمی شخصی، نیمی سیاسی» بودهاست.
استوارت کاهان، ژورنالیست آمریکایی، در کتاب خود، «گرگ کرملین»، مدعی شدهاست که استالین مخفیانه زن سومی به نام روزا کاگنوویچ هم داشتهاست. رزا خواهر لازار کاگانوویچ، سیاستمدار شوروی بود. با این حال این ادعا ثابت نشده و بسیاری آن را تکذیب و حتی هرگونه ملاقات استالین و رزا را رد کردهاند.
حاصل ازدواج اول استالین فرزند پسری به نام یاکوف جوگاشویلی بود که بعدها رابطه خوبی با استالین پیدا نکرد.گفته میشود که سختگیریهای استالین نسبت به فرزندش تا حدی بود که او به خودکشی روی آورد و به خودش شلیک کرد اما جان سالم به در برد. استالین در مورد این واقعه گفت: «او حتی عرضه این کار را نداشت که به خودش شلیک کند و مثل یک مرد بمیرد.»
حاصل ازدواج دوم استالین دو فرزند بود. پسری به نام واسیلی استالین و دختری به نام سوتلانا استالین. سوتلانا در سن 41 سالگی در سال 1967 و اوج جنگ سرد به سفارت آمریکا در دهلی پناهنده شد.
واسیلی تا مدارج بالای نیروی هوایی شوروی ترقی کرد و در جنگ جهانی دوم از نیروهای زبده هوایی بود. وی طبق گزارش رسمی در 1962 بر اثر الکلیسم درگذشته که مورد سؤال و تردید است.
ویساریونویچ اِستالین و ملقب به مرد پولادین، سیاستمدار کمونیست، روسی انقلابی، دبیرکل حزب کمونیست اتحاد شوروی، نظامی و مارشال اتحاد شوروی، کمیسار دفاع خلق، رئیس شورای کمیسارهای خلق، رئیس کمیته دفاع دولتی، رهبر دوفاکتو و رئیس دولت کارگران و کشاورزان اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی بود. او از زمان رسیدن به قدرت و جنگ جهانی دوم در نظریه مرد بزرگ از تأثیرگذارترین افراد جهان بر تاریخ بشریت بهشمار میآید.
در 1912 استالین در کنفرانس حزبی پراگ شرکت داشت و به عضویت در کمیته مرکزی بلشویکها انتخاب شد. در 1917 رهبر بلشویکها در تبعید بودند، او سردبیر پراودا، روزنامه رسمی حزب، بود. پس از انقلاب فوریه، استالین و هیئت تحریریه به دفاع از دولت موقت کرنسکی برخاستند در حالی که لنین و اکثریت مخالف بودهاند. میگویند این اختلاف تا جایی بودهاست که استالین گاهبیگاه حاضر به چاپ مقالات لنین در طرفداری از سرنگونی دولت موقت نبودهاست.
استالین در 6 نوامبر 1918، در اولین سالگرد انقلاب، در پراودا در مورد انقلاب و نقش تروتسکی نوشت: «تمامی قیام زیر فرماندهی مستقیم رفیق تروتسکی، رئیس شورای پتروگراد بودهاست. میتوان با قاطعیت گفت که این حزب اساساً و اصولاً برای کشاندن وسیع سربازان به سمت شوروی و سازماندهی کمیته انقلابی نظامی، به رفیق تروتسکی مدیون است.»
بعدها در 1924، استالین مدعی شد که در روز انقلاب، «مرکز حزب» بوده که تمام کار عملی شورش را «فرماندهی» میکردهاست و این مرکز متشکل از خود او، اسوردلوف، دژیرنسکی، اوریتسکی و بابنوف بودهاست. با این حال هیچ مدرکی برای وجود چنین مرکزی ارائه نشدهاست و اگر هم چنین چیزی بوده قاعدتاً باید تحت فرمان شورای انقلابی نظامی، به فرماندهی تروتسکی، میبودهاست.
استالین در جنگ داخلی روسیه و جنگ شوروی و لهستان به عنوان کمیسر سیاسی در جبهههای مختلف ارتش سرخ حضور داشت. اولین پست دولتی استالین «کمیسر خلق برای مسائل ملل» بود که از 1917 تا 1923 در اختیار داشت.
او در ضمن از 1919 تا 192و دهقانان، از 1920 تا 1923 عضوی از شورای نظامی انقلابی، و از 1917 به بعد عضو کمیته اجرایی مرکزی کنگره شوراها بود.
در 3 آوریل 1922 استالین به دبیر کلی کمیته کمیسر خلق برای بازرسی کارگران مرکزی حزب کمونیست روسیه (بلشویکها) رسید، پستی که بعدها به بالاترین پست کشور بدل شد. بعضی میگویند که او ابتدا از قبول این سمت سرباز زده و تحت اصرار آن را قبول کردهاست. در آن زمان دبیر کلی سمت مهمی تلقی نمیشد اما پتانسیل خوبی برای استالین فراهم کرد تا حزب برای خود طرفداران زیادی پیدا کند. محبوبیت استالین در حزب بلشویک به کسب قدرت سیاسی بسیاری توسط او انجامید.
پس از مرگ لنین در ژانویه 1924 استالین به همراه کامنف و زینوویف به رهبری عملی حزب پرداختند. آنها از نظر ایدئولوژیکی بین تروتسکی در چپ و بوخارین در راست بودند. در این دوره استالین تأکید سنتی بلشویکها بر انقلاب جهانی را کنار گذاشت و به جای آن به سیاست «سوسیالیسم در یک کشور» روی آورد که در تضاد با تئوری انقلاب مداوم تروتسکی بود.
در نبرد برای رهبری، وفاداری به لنین یک لازمه از پیش مشخص بود. استالین تشییع جنازه لنین را سازمان داد و در سخنرانی خود تقریباً با عناوین مذهبی از لنین ستایش کرد و وفاداری نامیرایش را به او ابراز کرد. تروتسکی در آن زمان مریض بود و میگویند استالین در مورد تاریخ تشییع جنازه به او دروغ گفته تا او نتواند حاضر باشد.
یکی از جنبههای مهم قدرتگیری استالین شیوهای بود که او بین رقبایش اختلاف ایجاد میکرد.
استالین محبوبیت خود را مدیون معرفی خودش به عنوان «مرد خلق» از طبقات فقیر بود. مردم روسیه از جنگ جهانی و جنگ داخلی خسته بودند و سیاست استالین در تمرکز بر ساختمان «سوسیالیسم در یک کشور» پیغام ضدجنگی مثبتی در خود داشت. وی بعدها با ممنوع کردن ایجاد فراکسیونهای رهبر حزب مخالفت کرد. تا سال 1928 (سال اول از برنامههای پنج ساله) استالین بین رهبری، از همه بالاتر بود و سال بعد تروتسکی به جرم مخالفت، تبعید شد. استالین سپس از شر اپوزیسیون راست بوخارین هم خلاص شد و با آن، نفع بسیاری برد زیرا عملاً دیگر کسی نمیتوانست با سیاست دفاع از کلکتیویزاسیون و صنعتی سازی مخالفت کند و او کنترل خود بر حزب و کشور را کامل کرد.
فعالیتهای جاسوسی و پلیس مخفی استالین قدرت نیروهای پلیس مخفی و اطلاعات خارجی را افزایش داد. پلیس مخفی شوروی در زمان استالین به اوج خود رسید. گرچه پلیس مخفی شوروی، چکا (بعدها گپو و اوگپو) در زمان لنین هم از قدرت برخوردار بود اما در زمان استالین به اوج خود رسید.
در ضمن فعالیتهای او بود که باعث شد شبکههای اطلاعات در اکثر کشورهای مهم دنیا تأسیس شوند: آلمان (حلقه جاسوسی معروف روته کاپله)، بریتانیا، فرانسه، امپراتوری ژاپن و ایالات متحده. استالین فرقی بین جاسوسی، پروپاگاندای سیاسی کمونیستی و خشونت دولتی نمیدید و تمام اینها را به انکاوهده (کمیساریای خلق برای مسائل داخلی) سپرد. استالین در ضمن از جنبش بینالملل سوم هم برای این اهداف استفاده میکرد و همیشه اطمینان کسب مینمود که احزاب کمونیست خارجی پیرو شوروی و استالین باقی بمانند.
یکی از نخستین نمونههای کار پلیس مخفی استالین در خارج از کشور در 1940 اتفاق افتاد. پلیس مخفی به دستور او در این سال لئون تروتسکی را در مکزیک به قتل رساند.
صنعتیسازی
جنگ داخلی روسیه و «کمونیسم جنگی» تأثیر مخربی بر اقتصاد کشور داشت. بازده صنعتی در 1922 سیزده در برنامههای پنج ساله» تعویض شد. این برنامهها، برنامههایی بسیار جاهطلبانه برای صنعتیسازی دولتی و اشتراکیسازی کشاورزی بودند. با تجارت بینالمللی محدود و عدم وجود هرگونه بنیاد مدرن، دولت استالین هزینه صنعتیسازی را با اعمال محدودیت برصد1914 بود. طرح نپ (سیاست نوین اقتصادی) وضع را بهتر کرد. تحت رهبری استالین این طرح در اواخر دهه 20 با نظامی از «برنا» شهروندان شوروی و با گرفتن ثروت کولاکها تأمین میکرد.
در 1933 درآمد واقعی کارگرانمونیستها و اعضای کومسومول و در ضمن کار بدون مزد در اردوگاههای کار اجباری و کمپینهای «بسیج» برای پروژههای مختلف ساختمانی برپا بود. اتحاد شوروی در ضمن از متخصصان خارجی هم استفاده میکرد برای مثال مهندس کار بریتانیایی، استفن آدامز، که در توصیه به کارگران و پیشرفت روند ساخت کمک میکرد. با وجود شکستهای اولیه دو برنامه پنج ساله اول از پایه بسیار پایین اقتصادی به صنعتیسازی بسیار سریعی رسیدند. گرچه تمام تاریخدانان موافقند که اتحاد شوروی در زمان استالین به رشد خیرهکننده اقتصادی رسیدهاست و فقط در نرخ دقیق این رشد مورد اختلاف است.
تخمینهای رسمی شوروی حدود 13٫9 درصد است، تخمینهای روسی و غربی حدود 5٫8 درصد و حتی 2٫9 درصد. حتی یکی از تخمینها میگوید که رشد شوروی پس از مرگ استالین بیشتر بودهاست.
اشتراکیسازی (کلکتیویزاسیون)
رژیم اشتراکی از 1861 به این طرف دیده نشده بود. اشتراکیسازی اجباری در کشاورزی با هدف افزایش بازده کشاورزی از مزارع بزرگ و مکانیزه بود؛ و در ضمن موجب اعمال بیشتر کنترل سیاسی روی دهقانان و کارآ ساختن روند جمعآوری مالیات میشد.
اشتراکیسازی به معنای تغییرات عظیم اجتماعی بود که از لغو نظام سرفی به معنای سقوط سطح زندگی بسیاری از دهقانان بود که باعث واکنش خشونتآمیز بعضی از آنها شد.
در سالهای اول کشاورزی تخمین زده شده بود که تولید صنعتی و کشاورزی به ترتیب 200 درصد و 50 درصد رشد میکند اما تولید کشاورزی در حقیقت سقوط کرد. استالین تقصیر این سقوط را به گردن کولاکها (دهقانان ثروتمند) انداخت که با اشتراکیسازی مخالفت میکردند. از همین رو هر کس برچسبهای «کولاک»، «حامی کولاک»، یا «کولاک سابق» میخورد، یا دستگیر میشد، یا به قتل میرسید، یا به اردوگاههای کار اجباری گولاگ یا مناطق دورافتاده کشور تبعید میشد.
بعضی از تاریخدانان معتقدند اشتراکیسازی از دلایل اصلی قحطیهای بزرگ پس از آن بودهاست.
در سالهای قحطی 1922 و 1923 در اکراین و منطقه کوبان، این تنها «کولاک» ها نبودند که به قتل میرسیدند و زندانی میشدند. کتابهای مختلف و از جمله کتاب جنجالی «کتاب سیاه کمونیسم» بر نقش مقامات شوروی در گسترش قحطی و مرگ و میر مردم در این منطقه تأکید داشتهاند. با این حال قحطی بر بخشهای دیگر هم اثر داشت و بعضی منابع تلفات آن را بین پنج تا ده میلیون بیان میکنند. مقامات شوروی و بعضی تاریخ نویسان مدعی هستند که اقدامات خشن و اشتراکیسازی سریع کشاورزی برای صنعتیسازی سریع شوروی و نهایتاً پیروزی در جنگ جهانی دوم، ضروری بود. تاریخ نویسان دیگری همچون آلک نووه، مدعی هستند که کشاورزی کلکتیو بیشتر به ضرر صنعتی شدن شوروی بوده تا به نفع آن باشد.
علوم
علوم در اتحاد شوروی همچون هنر و ادبیات تحت کنترل شدید بود. در علوم «امن از نظر ایدئولوژیک» با توجه به تحصیلات رایگان و تحقیقات دولتی، پیشرفت بسیاری دیده میشد اما فشار ایدئولوژیک پیامدهای متأسفکنندهای هم داشت؛ مثلاً ژنتیک و سایبرنتیک به عنوان «شبه علم بورژوایی» محکوم میشدند. در اواخر دهه 1940 تلاشهایی برای سرکوب نسبیت خاص و نسبیت عام و مکانیک کوانتوم به جرم «ایدئالیسم» بود. اما دانشمندان شوروی اعلام کردند که بدون استفاده از این تئوریها قادر به ساختن بمب اتم نخواهند بود.
تنها بخش علمی که استالین شخصاً در آن فعالیت داشت، زبانشناسی بود. در ابتدای حکومت استالین، چهره اصلی زبانشناسی در شوروی، نیکولای یاکوولویچ مار بود که مدعی بود زبان ساختاری طبقاتی دارد و ساختار زبان توسط ساختار اقتصادی جامعه تعیین میشود. استالین که قبلاً به عنوان کمیسر خلق برای امور ملل در مورد سیاست زبان نوشته بود، با این فورمالیسم ساده مارکسیستی مخالفت کرد و این پایانی بر نفوذ ایدئولوژیک مار بر زبانشناسی در شوروی بود. اثر اصلی استالین در مورد زبانشناسی مقاله کوتاهی با عنوان «مارکسیسم و مسائل زبانشناسی» است. گرچه استالین درافزوده یا درخشش خاصی در زبانشناسی نشان نداد اما ایراد مشخصی هم در فهم مسائل زبانشناسی نداشت. حتی میتوان گفت که نفوذ او عملاً زبانشناسی شوروی را از دست ایدئولوژی بازی نجات داد.
تحقیقات علمی با وجود حضور عملی بسیاری از دانشمندان در اردوگاههای کار اجباری، کند شده بود. (برای مثال لو لاندائو که در سالهای 38 و 39 در زندان بود و بعدها برنده جایزه نوبل شد). بعضی از دانشمندان هم اعدام میشدند (مانند لو شوبنیکوف در 1937). با این حال علوم و تکنولوژی در زمان استالین در بعضی زمینهها رشد بسیاری داشتند. این پایهای برای دستاوردهای معروف علمی شوروی در دهه 50 بود؛ مثلاً ساخت کامپیوترهای بزرگ در 1953 یا برپایی اسپوتنیک 1 در 1957. در واقع بسیاری از سیاستمداران در ایالات متحده پس از «بحران اسپوتنیک» نگران بودند که در علم و تحصیلات عمومی از شوروی عقب مانده باشند.
خدمات اجتماعی
مردم شوروی در زمان استالین به درجهای از لیبرالیزاسیون اجتماعی رسیدند که زنان نیز تحصیلات کافی و مساوی و حقوق برابر هنگام کار داشتند. در ضمن پیشرفتهای پزشکی زمان استالین طول عمر متوسط شهروندان شوروی و کیفیت زندگی آنان را بسیار افزایش داد. سیاستهای استالین حق تحصیلات و دسترسی به پزشکی رایگان را بهطور وسیع در اختیار مردم قرار داد و عملاً نخستین نسل رها از ترس تیفوس و مالاریا را به وجود آورد. این بیماریها شدیداً کاهش داده شدند و طول عمر متوسط تا چند دهه افزایش یافت.
در زمان استالین در ضمن برای اولین بار زنان میتوانستند بچهها را در فضای امن بیمارستان به دنیا بیاورند. نسلی که در زمان استالین متولد میشد، اولین نسلی بود که تقریباً تماماً باسواد بود. مهندسان برای آموزش تکنولوژی صنعتی به خارج فرستاده میشدند و صدها مهندس خارجی با قرارداد به روسیه میآمدند. راههای حمل و نقل پیشرفت یافت و راهآهنهای جدید بسیاری ساخته شد. کارگرانی که بیشتر از حد مقررشان تولید میکردند، استاخانویستها، پاداشهای ویژه بسیاری دریافت میکردند و در نتیجه میتوانستند کالاهایی را بخرند که اقتصاد در حال رشد شوروی فراهم میکرد. با وجود صنعتیسازی و تلفات عظیم انسانی در جنگ جهانی دوم و سرکوبها، نسل زمان استالین شاهد رشد موقعیتهای شغلی، بهخصوص برای زنان، بود.
مذهب و فرهنگ و هنر
در زمان استالین سبک هنری «رئالیسم سوسیالیستی» در نقاشی، مجسمهسازی، موسیقی، نمایشنامه نویسی و ادبیات تثبیت شد. بسیاری از سبکهای «انقلابی» پیشین مانند اکسپرسیونیسم، انتزاعی و تجربه گرایی آوانگارد به عنوان «فرمالیسم» طرد شدند. بسیاری از شخصیتهای مشهور هنری سرکوب و در بعضی مواقع دستگیر، شکنجه و اعدام شدند. کسانی چون ایزاک بابل و وسولد مایرهولد و اسیپ ماندلشتام از این سری هستند.
شخصیتهای جدیدی چون آرکادی گایدار، نویسنده کودکان، پیشرفت کردند و محبوب شدند و از روسیه پیشا انقلابی کسانی چون کنستانتین استانیسلاوسکی مطرح شدند. بعضی از هنرمندان مهاجر سابق به اتحاد شوروی بازگشتند. از جمله الکسی تولستوی در 1925، الکساندر کوپرین در 1936، و الکساندر ورتینسکی در 1943.
مثل بقیه زندگی استالین موارد عجیب و غریب شخصی نیز موجود هستند؛ مثلاً میخائیل بولگاکوف، نویسنده و نمایشنامهنویس معروف، همواره سرکوب شده بود و کارش حتی به فقر کشیده بود اما پس از درخواستی شخصی از استالین به او مجدداً اجازه کار داده شد. نمایشنامهاش، روزهای توربینها، که قهرمانانش خانوادهای آنتی بلشویک بودند که در جنگ داخلی دستگیرشده بودند، نهایتاً روی صحنه رفت و یک دهه بدون وقفه در تئاتر هنرهای مسکو اجرا شد.
میگویند رمان مورد علاقه استالین «فرعون» اثر نویسنده لهستانی، بولسلاو پروس بودهاست. این رمانی تاریخی در مورد مکانیسمهای قدرت سیاسی است. بعضیها به شباهتهای این رمان و فیلمی که آیزنشتاین ساخت (ایوان مخوف) اشاره کردهاند.
نقش استالین در رابطه با کلیسای ارتدوکس روسیه مورد اختلاف و پیچیدهاست. سرکوب مداوم در دهه 30 کار را تقریباً به انحلال کلیسا رسانده بود. تا 1939 تعداد کلیساهای فعال (که در 1917 حدود 54000 بود) به چند صد عدد کاهش یافته بود و دهها هزار کشیش و راهبه دستگیرشده بودند. اما در جنگ جهانی دوم کلیسا به عنوان سازمانی میهن پرستانه احیا شد. کلیساها مجدداً در زمان خروشچف سرکوب شدند. پذیرش دولت شوروی و شخص استالین توسط کلیسای ارتدوکس روسیه باعث اختلاف و انشعاب این کلیسا از کلیسای ارتدوکس خارج از این کشور شد که تا امروز نیز پابرجاست.
مذاهب دیگر در اتحاد شوروی همچون کلیسای کاتولیک رومی، باپتیستها، اسلام، بودیسم، یهودیت و غیره نیز دچار مشکلات و سرکوبهای مشابهی بودند. هزاران راهب و فرد مذهبی دستگیر شدند و صدها کلیسا، کنیسه، مسجد، معبد، و سایر اماکن مذهبی تخریب شدند.
تصفیه
استالین به عنوان صدر دفتر سیاسی در اواسط دهه 30 با «تصفیه کبیر» در حزب تقریباً تمام قدرت را در دست خود گرفت. او این کار را به عنوان تلاش برای اخراج اپورتونیستها (فرصت طلبها) و ضد انقلابیون توجیه میکرد. قربانیان تصفیه معمولاً از حزب اخراج میشدند اما مجازاتهای بیشتری از اردوگاههای کار اجباری و گولاگ تا محاکمه توسط ان.ک.و. د و اعدام انتظار بسیاری را میکشید.
پس از بینتیجه ماندن مذاکرات شوروی با بریتانیا و فرانسه در مسکو بر سر معاهدهای دفاعی، استالین به هیتلر روی آورد و با او پیمانی امضا کرد. او در 19 اوت 1939 در سخنرانی معروفی رفقایش را آماده این چرخش بزرگ در سیاست شوروی کرد و نهایتاً قرارداد مولوتوف-ریبن تروپ با آلمان نازی امضا شد. ویکتور سووروف، نویسنده جنجالی روسی ساکن انگلستان، مدعی است که استالین در این سخنرانی اعلام کرده که جنگ بهترین موقعیت است که هم دولتهای غربی و هم آلمان نازی تضعیف شوند و آلمان آماده «شورویزه» شدن میشود. سندی بر این ادعا در دست نیست.
در 1 سپتامبر 1939 آلمان با اشغال لهستان جنگ جهانی دوم را آغاز کرد. بدین ترتیب استالین تصمیم به دخالت گرفت و در 17 سپتامبر ارتش سرخ شرق لهستان و دولتهای بالتیک را اشغال کرد.
در نوامبر 1939 استالین نیروها را به مرز فنلاند فرستاد تا جنگی راه بیندازد. جنگ زمستانی بین اتحاد شوروی و فنلاند سختتر از آنچه استالین فکر میکرد از آب درآمد و شوروی تلفات زیادی داد. شوروی در مارس 1940 نهایتاً پیروز شد اما مشکلات و محدودیتهای ارتش شوروی به بقیه دنیا و خصوصاً آلمان لو رفته بود.
در 5 مارس 1940 رهبری شوروی حکم به اعدام بیش از 25٬700 فعال «ناسیونالیست و ضدانقلابی» لهستانی در بخشهایی از جمهوریهای اکراین و بلاروس (که از خاک لهستان به شوروی اضافه شده بودند) داد. این به عنوان کشتار کاتین مشهور است.
در ژوئن 1941 هیتلر معاهده مولوتوف-ریبن تروپ را نقض کرد و در عملیات بارباروسا بخشی از خاک اتحاد شوروی را اشغال کرد. استالین گرچه جنگ با آلمان را محتمل میدانست اما آماده اشغالی به این سرعت نبود.
اما هیتلر هیچگاه در نظر نداشت به پیمان عدم تجاوز متعهد بماند، چون روسیه را مکانی برای کشور گشایی آلمان میدانست.
همچنین به محصولات کشاورزی و منابع سوخت روسیه نیاز داشت. هیتلر در سرتاسر جنگ منابع را از سرزمینهایی به دست میآورد که فتح کرده بود.
ژنرال فدر فون بک در خاطراتش میگوید که ارتش آلمان (آب ور) کاملاً آماده حمله شوروی علیه نیروهای آلمان در لهستان بودهاست و این حمله را تا حداکثر 1942 انتظار میکشیدهاست. نبرد مرگبار با فاشیسم زندگی 27 میلیون از مردم شوروی را بلعید.
نزدیک به نیم قرن است که داستانها و افسانههایی درباره سازهای مرموز با نام " ساختمان ویژه شماره 1" به گوش میخورد. در این رابطه حرفهایی از وجود یک کاخ زیرزمینی، چندین آزمایشگاه، تونل ها و اتاقهای مخفی به میان میآید. در نهایت راز این بنای مخفی در زیر خاک، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی افشا شد. این ساختمان، پناهگاه رهبر شوروی "ژوزف استالین" بود که در شهر ساماراً در عمق 37 متری خاک بنا شده بود. اکنون این پناهگاه برای بازدید عموم آزاد است.
استالین در روز پنج مارس 1953 از دنیا رفت که منجر به بروز بحران در دفتر حزب سیاسی و در نهایت به قدرت رسیدن نیکیتا خروشچف شد. دلیل مرگ استالین پس از 60 سال در گزارش 11 صفحهای کالبدشکافی استالین اعلام شد که در این گزارش گفته شده، رهبر شوروی سابق به مرگ طبیعی و بر اثر خفگی در اثر سکته مغزی مردهاست. گزارش مرگ وی تا تاریخ مارس 2013 در صندوقخانه آرشیو دولتی تاریخ اجتماعی و سیاسی روسیه نگهداری میشدهاست و طبق این گزارش، استالین بر اثر مرگ طبیعی از دنیا رفتهاست. در این گزارش، آمده که سکتهای که منجر به مرگ وی شده بود در روز یک مارس 1953 رخ داده بودهاست و وی در شب قبل از سکته مواد الکلی مصرف کردهاست. کالبدشکافی بر روی جسد رهبر شوروی سابق، یک روز پس از مرگ وی انجام شد. بر اساس این گزارش، استالین که 74 سال داشت، از فشار خون بسیار و تصلب سرخرگها در مغز و قلب رنج میبرد و کبد وی بقدری چرب بود که در مرز سیروز قرار داشت. سکته در سمت چپ مغز استالین به همراه خونریزی معده باعث خفگی وی شده بود. روایتهایی متفاوت از کشته شدن استالین به دست پسرش، نیکیتا خروشچف، یا محافظ شخصی اش نیز وجود دارد.
جوزف استالین در قید حیات نمی باشد.
جوزف استالین در قید حیات نبوده و صفحه رسمی در اینستاگرام ندارد.